سلام به دوستان گل آلایی
به خصوص دانشجوهای ورودی امسال
خوبین همگی ؟ اوضاع روبه راهه ؟
دانشجو شدنتون مبارک 🙂
دانشجویی یکی از دوران پرهیاهوی زندگیه هرکس به طریقی می گذرونه
برای بعضی ها میشه بهترین دوران زندگی و ساختن آینده
برای بعضی ها میشه پیدا کردن دوستان نابی که سالیان سال باهم باشن
و برای بعضی ها مسیر مهاجرت
و برای بعضی ها ترکیب همینا
و و و
خب حالا که شما هم وارد این مسیر و این دوران شدین
از روزای اول دانشگاهتون برامون بگین
از خاطره روز اول روز ثبت نام اولین کلاس و اولین اتفاقات بامزه ای که براتون میافته 😋
و هر چیز دیگه ای که خودتون دوست دارین 🙂
متن جایگزین
لذت ببرین از مسیر جدید زندگیتون از پیچ و خم هاش نترسین ادامه بدین با لبخند و امید یادتون نره زیبایی هاش رو هم ببینید هر روزش یه رنگه هر روزش یه حس و حالی داره تا چشم بهم بزنید می بینید داره به انتهاش میرسه تا می تونید خوب باشین و خوب بمونید و مولد خوبی باشین رد پاتون رو برای بقیه به یادگار بذارید شاد باشین و امیدوار و پر انرژی... @دانش-آموزان-آلاء @همیارسلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید 😂 خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید 😂 اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء
سلام به همهی بچههای با انگیزه!
دیروز روز جهانی اشتباه بود؛ بهترین بهونهای که بتونیم کمی از اشتباهاتمون بگیم، بخندیم، درس بگیریم و تو مسیر امسال قویتر قدم برداریم!
بیاید از تجربههای پارسال بگیم:
چه اشتباهاتی داشتید که شاید در لحظه ناامیدتون کرد، ولی الان ازش یه درس خوب گرفتید؟
چطور تونستید از اون اشتباه عبور کنید؟
و مهمتر از همه، چه توصیهای برای بقیه دارید تا همگی سال تحصیلی بهتری رو شروع کنیم؟
این تاپیک جاییه برای صداقت و یادگیری؛ از خندهها، ناراحتیها و موفقیتهایی که بعد از اشتباهاتتون به دست آوردید! منتظریم تا قصههای شما رو بشنویم تا هممون با تجربههای هم، بهتر پیش بریم.
پس شروع کنید؛ اشتباهاتتون رو با ما به اشتراک بذارید و یه قدم جلوتر برداریم!
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
درود.به به بالاخره روز دختر رسید. روز دختر رو به همهتون تبریک میگم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و موفق باشید🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷🎉🎉🎉🎉🎉🎉
انجمن رو منفجر کنید دخترا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-همخوانی @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @دانش-آموزان-آلاء
هاعییی بر شما ای هم کنکوریای من😂
چخبررر؟ خوبین؟
آقا داریم به لحظات ملکوتی اعلام نتایج نزدیک میشیم..
یعنی دیگه امروز فرداست که با استرس وارد سایت میشیم، هی منتظر لود شدن سایت میمونیم، آب دهنمون خشک میشه دست و پامون سرد میشه حتی ممکنه انگشتامون بلرزه، تا اینکه بالاخره اون عبارتو میبینیمش...
شما رو نمیدونم ولی این روزا ذهنم پر از سواله...
شاید مهم ترینشون ک احتمالا برای شما هم همینه اینه که: قراره با چه عبارتی رو به رو شم؟ مردود؟ قبولی؟ قبولی چی؟ قبولی کجا؟ قبولی کِی؟
و از اینا گذشته.. هر یک از این عنوان ها قراره برام چه سرنوشتی رقم بزنه؟
گیریم که رسیدم به خواستم... تهش که چی؟ یعنی قراره ی اینده گل و بلبل مثل همونچیزی که خیالپردازیشو میکنم داشته باشم؟
و یا اگه نرسم، قراره سرنوشت شومی داشته باشم؟
ایا اصلا قراره به قولی: "خواست و قسمتم یکی باشه؟"
شما چه سوالایی ذهنتونو درگیر کرده و باعث میشه نگران باشین؟
بیاین باهم حرف بزنیم :>
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 @بچه-های-ریاضی-کنکور-1403 @انسانیا @تجربیا @ریاضیا
درود🍷🍷y (488).gif
امیدوام حال خوبی رو داشته باشید
هر چند وقت یکبار بیا اینجا توی یه پست یه اسکرین شات از پروفایلت (کاور . عکس پروفایل . بیوگرافی و تعداد فالور وبقیه چیزای که تو پروفایلا هست)بگیر و زیر اون امضایی هم اگه داری اضافه کن و بفرست اینجا
اگه دوست داشتی در آخر پست در حد یک خط هرچی که خواستی بنویس و اضافه کن
و اینجوری ردپات رو توی انجمن ثبت کن تا بمونه یادگاری ...👣
به قول آقای موقاری حالا که داری خوب گوش میدی چندتا جونم به این نکته هم بگم😂:
1.درحال حاضر تو پروفایل همه یه باکس تبلیغ هست، ممنون میشم اگه سعی کنین اونو تو عکس نشون ندین. + ادرس ایمیلتون هم کات کنید که اخراج نشید.
2.یه تعادلی هم داشته باشین تو ارسال پست! درواقع جوری نباشه که هروز بفرستید یا سالی یکبار بفرستید😂
3.اسپم هم که دیگه خودتون میدونید زشته بگم بهتون .. بزرگشدید دیگه 😂
y (546).gif
4.دوستاتم دعوت کن
امیدوارم خاطره بشه واسه هممون👌
1 (2).gif
چاکر همه رفقای آلا
دعوت میکنم از همه آلایی ها
@دانش-آموزان-آلاء
پ.ن: راستی Sharllot هم تو نوشتن تاپیک کمک کرد ولی ایده اصلی مال خودم بود .. گفتم اسمشو بیارم خودشو نکشه بعدا 😑👌🤣🤣
%(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]
سلام به خـودتــــــــــــــ(: 0_1534586486711_balloons-smiley.gif
همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نه کپی کار های بقیه 😒
حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:
همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
بخصوص (:
🍃@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن 0_1534586514665_scrap-books-smiley.gif
🦋Sobhan.1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب 😘
🍄negaarin / M.an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر ! 🤖 🧠
🍁@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن 👳🏻♂ 👳🏼 👳♂ 👳🏼♂
⚡@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین 🧐 🤩
💧 @zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان 😉 😂 🕸
....................................
ازتون خواهش میکنم 😥 به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
%(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگری ندارد 😒😂
%(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم 0_1534586535363_cowboy2-smiley.gif 😂 😂
0_1534586548670_coke-smiley.gif
درود دوستان همین الان تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم. تو این تاپیک میایم جملات قشنگ و آموزنده و انرژی دهنده افراد معروف و موفق رو به اشتراک میزاریم باهم. هرجمله زیبایی از یه شخص که دیدین قشنگه و روحتونو نوازش کرد و متحول کرد بفرستین بقیه هم ببینن ولذت ببرن. این شخص میتونه ورزشکار، هنرمند، دانشمند و...... هر فرد موفقی باشه!
منشن هم لازم نیست تمام بچههای آلا منشن هستن!
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-زیست @راه-ابریشم-پرو-زبان @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی @راه-ابریشم-پرو-دینی @راه-ابریشم-پرو-ادبیات @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان تجربیا تجربی @ریاضیا @انسانیا
سلاااااااام بر دوست های عزیز و خوشکل خودم 🥰❤🤗
همیشه واسه همه مون در یک موقع زمانی یه اتفاق هایی میوفته که شیرینه گاهی هم تلخ 😍😭
همین تلخ و شیرینا با مرور زمان🕰 میشن خاطره و در دفتر خاطرات ذهنمان جا خوش میکنن ⌛📜
حالا دوستان🤗 از شما میخوام که
از خاطرات زندگی تون بگین از خاطرات شیرین☺️ ، بامزه 😋، تلخ 😔،دوران مدرسه 👩🏫👨🏫، دوران دانشگاه 👨🎓👩🎓،
از سوتی هاتون😂 و از خاطرات با دوستانون👬👭 و هرچی که دوست دارید بگیید و باما شریک شید😉
دوستون دارم فراوون با کلی قلب هاییی رنگیی
💚💛🧡❤💙💜🖤
@فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @حامیان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل @ادمین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا dlrm پشمک اکالیپتوس
marzyeh78 @رُ-ز-عــآبیـ ایهام @Saahaar گونش
@Milad91 Virus @Survival
بِسْم رَبّ النور ☁️
سلام
امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... 🎈
برم سراغ حرف اصلی....
در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....❤️☁️
یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل.....
البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم.....
اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ☁️🎈🍒
IMG_۲۰۲۳۰۶۱۶_۲۲۰۶۵۴.jpg
پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ
و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:☁️❤️
بسم الله الرحمن الرحیم...
به نام یزدان پاک... که فاطمه را از او دارم.. =)) ☁️☘️🍒
سلام بهتون ساکنین انجمن
امیدوارم حال دلتون عالی باشه 👌🏻🌱❤️
بریم سراغ اصل مطلب..
که بخاطر این موضوع مهم شما رو دعوت کردیم....
پ.ن: اصلنم مهم نیست شما جدی نگیرید😂🤝🏻)
فردا یه روزیه که یه بنده خدایی قدوم نا مبارکش رو، رو چشم زمین گذاشت .... 😐😕
این دختر سر اسم همه، همه رو دیوونه کرده... 🔪
عملا حافظه ماهی داره 😒😂🤝🏻
به شدت درس خون و خانوم...
میگه امسال دیگه پزشکی رو میارم 😎 دیگه الله و علم...
(اما من که بعید میدونم 👌🏻👍🏻🤝🏻😂پزشک هم بشه کی قرار خودشو بسپره به این بشر دو پا من شخصا به عنوان دکتر قبولش ندارم)
تموم شد خصلت های خوبش من دیگه هیچی یادم نمیاد... 🤔😂
(سرم رفته 😂🔪)
دیگه بین زمین و هوا نزارمتون... 😂
تولد فاطممونههههههههههههههه🥺😂❤️❤️❤️❤️❤️
fest30.gif823d8cf6-48cb-4755-81d5-ec817b734e02-image.png confetti.gif
عشق من تولدت مبارک
یکساله دارمت و این اواخر بیشتر تو قلبم فرو رفتی و جا باز کردی مهربون... ☘️🍒☁️=))
تو یکی از خوشگل ترین و عزیز ترینایی برام و همیشه خوشحالم و افتخار میکنم تو رفیقمی...starplucker.gif
دوستان من آهنگ ندارم درحال حاضر هر کس داره بفرسته تا مجلس گرم بشه 😂y (719).gif
فففففففففففففففقط....
خواهران گرام برادران ارجمند با رعایت شئونات اسلامی جوری که اسلام تو خطر نیوفته همه مجلس رو گرم کنید😉😂🤝🏻🥳
آقایونی که خوشتیپ کردن کت رو در بیارن...132.gif😎
خانوما البته فقط دست 😂🤝🏻👈🏻👏🏻y (722).gif
خب... خب....
زمان صرف شیرینی و شام فرا رسید.... 😌😉
ولییییییییییی متأسفم فاطمه دست به جیب نشد براتون تدارکات تهیه کنه......😒😂
بگذریم از این تشریفات...
برات بهترین رو آرزو میکنم بهترینم... 1593
خانوم دکتر شدنتو ببینم عزیزدلم...
از دور میبوسمت خانوم ناناز=))) 🍓
loveboat.gif
هممون دعوتیم به این میلاد قشنگ...
kumbaya.gif
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@دوازدهم
@یازدهم
@دهم
خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه😂
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
Infinitie. A
ramses kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
مجتبی ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
Mehrsa 14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن😂😂
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سیاهچالهها
مقدمه
طبق نظریه ، نسبیت عام ، گرانش انحنا دهنده فضا - زمان است. فضای حول ستاره به نحو بارزی خم میشود در لحظهای که هسته ستاره تبدیل به حفره سیاه میشود. این جرم خطوط فضا زمان را مانند پیلهای به دور خود میپیچد. امواج نوری کم تحت زوایای خاصی به سمت سیاهچاله روان میشود. در سطح کرهای که هم مرکز نقطه یکتایی سیاهچاله است، تجمع میکنند. در فاصله معینی از سیاهچاله که بسته به جرم لا وارد شده باشید ستاره رمبیده دارد، جاذبه آنچنان زیاد است که نور نمیتواند فرار کند، به این فاصله افق حادثه گفته میشود.
ساختار سیاهچالهها
با حل استاتیک غیر چرخشی با تقارن کروی برای معادلات میدان انیشتین این نکته مشخص میشود که سیاهچالهها که از یک سمت به صورت چاه عمل میکنند، در سطح دیگری بصورت چشمه عمل میکند. یعنی میتواند دو سطح مختلف فضا زمان را از جهانهای گوناگون یا دو نقطه بسیار دور از جهان خودمان را به هم متصل کند. که به این حالت لا وارد شده باشید کرم چاله یا پل انیشتین رزن گفته میشود.
سیاهچالهها چگونه بوجود میآیند؟
هر چه لا وارد شده باشید ستارههای نوترونی بزرگتر باشد کشش جاذبهای داخلی آن نیز بیشتر خواهد بود. در سال ۱۹۳۹ اوپنهایمر فکر کرد که نوترونها نمیتوانند در برابر همه چیز مقاومت کنند. به نظر او اگر یک چیز در حال از هم پاشیدن بزرگتر از ۲.۳ برابر اندازه خورشید بود، آنگاه نه تنها الکترونها بلکه نوترونهای آن نیز در هم میشکست.
همچنین باید بدانیم که وقتی نوترونها در هم شکستند، دیگر هیچ چیز مطلقا وجود ندارد که از در هم پاشیدن ستاره جلوگیری کند. اگر شما خود را روی سطح یک توده در حال از هم پاشیدن تصور کنید، آنگاه شما با فرو ریختن آن جسم به مرکز آن نزدیکتر و نزدیکتر خواهید شد. و بنابراین نیروی جاذبه بیشتر و بیشتری را حس خواهید کرد. تا هنگامی که ستاره به مرحله کوتوله سفید برسد، شما بیش از ۱.۰۱۶ تن وزن پیدا خواهید کرد.
تصویر
وقتی که ستاره به در هم پاشیدن ادامه داد و از مرحله ستاره نوترونی هم گذشت و بطور کامل از هم پاشید، وزن شما از ۱۵۰۰۰ میلیون تن بیشتر و بیشتر خواهد شد. اگر سیاهچاله به اندازه کافی به ما نزدیک بود، میتوانستیم نیروی جاذبه بر آن را حس کنیم. اما وقتی یک سیاه چاله در میان ستارهها خیلی دورتر از ما قرار دارد، آیا میتوانیم وجود آنرا اثبات کنیم؟ برای این منظور اخترشناسان دو راه آشکار شدن حدس میزنند. اول از روی جرم سحابی برای مثال اگر آنها جرمهای تمام ستارگان موجود در یک خوشه ستارهای مریی بطور قابل ملاحظهای کمتر از جرم خوشه وجود داشته باشد، مرکز کهکشانها به عنوان مکانهایی تلقی میشوند که در آنها سیاهچالهها وجود دارند. زیرا چگالی مواد در آنجا زیاد است. راه دوم نیز این بوده که اگر چه hc سیاهچالهها هیچ تشعشعی خارج نمیشود، اما چیزهایی که در سیاهچالهها سقوط میکنند. به هنگام سقوط اشعه ایکس از خود منتشر میکنند و هر چیز کوچکی که در سیاهچالهها سقوط کند تنها مقدار کمی اشعه ایکس از خود منتشر میکند. این مقدار برای کشف آن در فاصله میلیونها میلیون کیلومتری کافی نخواهد بود.
در سال ۱۹۷۱ یک دانشمند انگلیسی به نام لا وارد شده باشید استفن هاوکینگ< عنوان کرد که این واقعه بوجود آمدن سیاهچالهها هنگامی که جهان نخستین لا وارد شده باشید انفجار بزرگ خود را آغاز کرد اتفاق افتاده است. هنگامی که تمامی مواد تشکیل دهنده جهان منفجر شد، مقداری از این مواد آن چنان به هم فشرده شدند که تبدیل به سیاهچاله گشتند. وزن برخی از این سیاهچالهها ممکن است به اندازه وزن یک سیاره کوچک و یا از آن کمتر باشد و وی آنها را سیاهچاله کوچک نامید.
نتایج تحقیقات هاوکینگ
سیاهچالهها میتوانند وزن از دست بدهند.
مقداری از انرژی جاذبهای آنها در خارج از محدوده لا وارد شده باشید شعاع شوارتز شیلد ستاره به ذرات ماده تبدیل میشود.
ممکن است این ذرات به فضای بیرون بگریزند از این طریق مقداری از مواد تشکیل دهنده سیاهچالههای بزرگ که به اندازه یک ستاره وزن دارند، برای تبخیر همه مواد تشکیل دهندهاش میلیونها میلیون سال وقت لازم است. در حالی که در این مدت خیلی بیشتر از این مقدار ماده به آن اضافه میشود. بنابراین هیچگاه از طریق تبخیر وزن آن کاسته نمیشود.
هر چه سیاهچاله کوچکتر باشد سرعت تبخیر آن بیشتر است یک سیاهچاله کوچک واقعی باید بیشتر از مقدار مادهای که به خود جذب میکند وزن از دست بدهد. بنابراین سیاهچاله کوچک باید بوسیله تبخیر کوچکتر و کوچکتر شود و بالاخره هنگامی که دیگر خیلی خیلی کوچک شد یک مرتبه تبخیر آن حالت انفجاری به خود گرفته و تشعشعاتی حتی با انرژی بیشتر از اشعه ایکس منتشر کند. اشعه منتشر شده از این طریق اشعه گاما خواهد بود.
سیاهچالههای کوچکی که ۱۵ میلیون سال پیش هنگام نخستین انفجار بزرگ جهان ایجاد شدهاند، اکنون ممکن است در حال ناپدید شدن باشند. هاوکینگ اندازه اولیه آنها و نوع اشعه گامایی را که هنگام انفجار تولید میکنند، حساب کرد.
انواع سیاهچاله
۱- شوارتس شیلد: ساده ترین نوع سیاهچالههاست، بار و چرخش ندارد، تنها یک افق رویداد و یک فوتون کره دارد، از آن نمی توان انرژی استخراج کرد. شامل تکینگی ، نقطهای است که در آن ماده تا چگالی نامحدود در هم فرو رفته است.
۲- رایزنر- نورد شتروم: هم بار دارد وهم چرخش ، می تواند دو افق رویداد داشته باشد ، اما تنها یک فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی نقطه ای است که وجود آن در طبیعت نامحتمل است، زیرا بارهای آن همدیگر را خنثی می کنند.
۳- کر: چرخش دارد، اما بار ندارد. بیضی و از بیرونی حد استاتیک است. منطقه تیره میان افق رویداد و حد استاتیک ارگوسفر است، که می توان از آن انرژی استخراج کرد. می تواند دو افق رویداد و دو حد استاتیک داشته باشد. دو فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی حلقهای است.
۴- کر- نیومان: هم بار دارد و هم چرخش ، همان سیاهچاله کر است، جز اینکه بار دارد، ساختارش شبیه ساختار سیاهچاله کر است. میتوان از آن انرژی استخراج کرد. یک تکنیگی حلقهای دارد.
به نظر پژوهشگران چهارنوع سیاهچاله همچنانکه ذکر شد می تواند وجود داشته باشند. مهمترین موضوع در باب سیاه چاله آنست که ، بدانیم ماده در داخل سیاهچالهای که حاصل آمده است در نهایت به چه سرنوشتی دچار می شود؟ اختر فیزیکدانان میگویند:اگر مقداری ماده به داخل حفره سیاه از قبیل آنچه که از یک ستاره وزین مرده بجای مانده بیندازید، نتیجه نهایی همواره الزاما یک چیز خواهد بود و تنها جرم ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای که جسم با خود حمل می کند باقی خواهند ماند. اما اگر کل جهان به داخل حفره سیاه خود بیفتد، یعنی به شکل سیاهچاله در آید، دیگر حتی کمیاب بنیادی (جرم) ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای نیز ناپدید می گردند.
مجهولات سیاهچالهها
اگر ستاره شناسان بتوانند نوع پرتوهایی که هاوکینگ پیش بینی کرده است، شناسایی کنند، مدرک خوبی برای تأیید تشکیل و وجود سیاهچاله بدست خواهد آمد. اما تاکنون پرتوهای پیش بینی شده کشف نشدهاند. با اینحال هر لحظه ممکن است این پرتوها شناسایی شوند. دلیل تابش اشعه ایکس از حفره سیاه این است که جرمی که توسط لا وارد شده باشید طوفانهای ستارهای خود ستاره ، از سطح آن میگریزند، در فاصله مناسبی که به حفره سیاه رسیدند، توسط حفره شکار میشوند و در مداری به دور حفره شروع به چرخش کرده و به این ترتیب شکل یک دیسک عظیم را تشکیل میدهند.
با توجه به این نکته که لایههای داخلیتر دیسک سریعتر از لایههای خارجی میچرخند، در اثر اصطکاک لایههای مختلف دیسک گرم شده و شروع به تابش اشعه ایکس میکنند. به این دیسک ، دیسک تجمعی گفته میشود. این حالت برای اولین بار در لا وارد شده باشیدستاره دوتایی (دجاجه۱-x) مشاهده شده است. احتمالا قطر خود حفره سیاه (قطر افق حادثه) ۳۰ کیلومتر است و برای تمامی ستاره دوتایی سیاهچاله ساختمان به همین شکل است:d
از سایت آکادمیک
با سلام خدمت همه عزیزان !
من با توجه به اینکه پایم ضعفیه و سال سوم دبیرستان هم سر کلاسا نبودم (به خاطر مشکلی که داشتم یعنی سه ماه رو کلا سر کلاس بودم) و تا الانم زدم به تنبلی و نخوندم و هی انداختم اینور و اونور خواستم بگم اگه الان شروع کنم میتونم کنکور موفق بشم؟!
خیلی دوس دارم یه دانشگاه دولتی قبول بشم ! به خاطر خیلی چیزا !
به ریاضی خیلی علاقه دارم ولی نمیدونم چرا هیچ وقت از هیچ درسش نمره نمیگیرم ! البته چون فکر کنم نمیخونم :|
به نظر شما قبول می شم یا نه؟ 😞
-
سوم دبیرستان بودیم ...یه دبیر فیزیک داشتیم که افتضاح تر از خودش ، فقط خودش بود...بچه ها سرکلاسش هیچی یاد نمیگرفتن، یه بار از همون فصل اول یه امتحان گرفت ...امتحانش فوق العاده سخت بود 50 دقیقه هم تایم داشتیم که ج بدیم...من چون فیزیکو خوب بلدم سوالارو جواب دادم دبیرمونم 50 دقیقه که تموم شد برگه هارو گرفت و رفت...آقا بچه ها میگفتن هیچی جواب ندادیم و همه گریه میکردن تصمیم گرفتن برن ادارهآموزش و پرورش از دبیرفیزیک شکایت کنن ...همون روز بلافاصله بدون اجازه مدیر و معاون و..همه بچه های کلاسمون باهم جز یکی دونفر که میترسیدن ،از مدرسه پیاده مثل راهپیمایی رفتیم آموزش پرورش ! ...اصلا خبر راهپیمایی کلاسمون تو کل دبیرستانا پخش شده بود ! ...اوضاع مدرسه کلا به هم ریخت! یکی از بچه های کلاسمون به دبیرفیزیک زنگیده بود گفته بود سردسته همشون بهاره بود! نمیدونم چرا اینکارو کرد اما بچه ها میگفتن از شدت حسادته البته بعدا خودش با من تماس گرفت و معذرت خواست...خلاصه هدفش این بود منو پیش دبیر فیزیک خراب کنه خخخ بچه ها هم به دفاع از من از کلاس بیرونش کردن کلا میگفتن از این مدرسه هم باید بری ولی با پادرمیونی اولیای مدرسه رضایت دادن که فقط از کلاس بره...خلاصه از اداره اومدن یه سری جلسات برگزار شد واسه حل این مشکل منم به نمایندگی بچه های کلاس تو جلسات بودم ...آخرش دبیر فیزیک قول داد روش تدریسشو تغییر بده و رضایت دادیم
ولی بعد اون ماجرا خیلی عذاب وجدان داشتیم...یادش بخیر ...خیلی خلاصه گفتم ولی بازم طولانی شد -
امتحان نهایی بودش!شبش نخوابیده بودم!توی صف داشتم با یکی از دوستام حرف میزدم!یدفه دیدم ییهو دومتر رفتم بالا و برق مغزم پریدش!!برگشتم دیدم یه کف گرگی مانندی اومد تو صورتم!!!دیدم معاون مدرسه بودش!من هیچی نگفتم!رفتم شدم 15!اطلاعاتم پریدش!همش هم تقصیر اون بودش!
-
سال دوم دبیرستان بودیم... دبیر دین و زندگیمون جلسه اول داشت روش تدریسشو توضیح میداد گفت بچه ها من آیات رو ترجمه نمیکنم خودتون باید از قرآن استخراج کنید ...پیام آیات رو هم نمیگم ، اندیشه و تحقیق هم که به عهده خود دانش آموزه ...
منم پا شدم گفتم : ببخشید پس واسه چی میاین سر کلاس؟!
سکوت عمیقی حکم فرما شد دبیر سرخ شد ... -
بهاره در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
سال دوم دبیرستان بودیم... دبیر دین و زندگیمون جلسه اول داشت روش تدریسشو توضیح میداد گفت بچه ها من آیات رو ترجمه نمیکنم خودتون باید از قرآن استخراج کنید ...پیام آیات رو هم نمیگم ، اندیشه و تحقیق هم که به عهده خود دانش آموزه ...
منم پا شدم گفتم : ببخشید پس واسه چی میاین سر کلاس؟!
سکوت عمیقی حکم فرما شد دبیر سرخ شد ...وااییی عالیی بود:O
-
یادم نیس دقیقا اول دبیرستان بودم یا دوم....عصرا بلافاصله بعد مدرسه باید میرفتم کلاس زبان...واسه همین گوشیمو با خودم میبردم مدرسه که بعد کلاس زبان بزنگم بیان دنبالم ولی خب اگه مدیر یا معاون میفهمیدن که گوشی میارم از انضباطم کم میشد ...زنگ اول زبان انگلیسی بود دبیر گفت من ریدینگو بخونم ...داشتم ریدینگ زبانو واسه بچه ها میخوندم کلاس ساکت بود و من با صدای بلند میخوندم رفتم تو حس خخ رو کیفم لم دادم یهووو صدای موزیک تو کلاس پیچید ..یه موزیک شاد بود خوانندشو یادم نیس، گوشیم از این دکمه ایا بود اون وقتا هنو لمسی مد نشده بود ...من خو وسط خوندن ریدینگ بودم دبیر هم داشت به دنبال صدا تو کلاس میچرخید همه هم ساااکت بودن که بفهمن صدا از کجاس بغل دستی منم مثل گوجه سرخ شده بود فقط میخندید!...منم دیدم دبیر داره میاد سمت میز ما و بغل دستیمم ضایع اس، در همون حال که ریدینگ میخوندم با یه دستم کیفو برداشتم انداختم میز پشتی گفتم تو کیفمه خاموشش کن و دوباره شروع کردم به خوندن...بچه فرزی بود سریع گوشیو پیدا کرد خاموش کرد دبیر بالا سرمون بود گفت چه خبره صدای چی بود؟ دوستم گفت هیچی نیس از اون عروسکاس که آواز میخونه خاموشش کردم حله ..یه جلبک از اون سر کلاس یه سره به من میگفت بهار گوشیت بود ؟ بهار گوشیت بود ؟ ...منم گفتم اگه دبیرمون منو لو نده تو لو میدی ! رفتم پیشاپیش خودم گوشیمو به دفتر مدرسه تحویل دادم
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
بهاره در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
سال دوم دبیرستان بودیم... دبیر دین و زندگیمون جلسه اول داشت روش تدریسشو توضیح میداد گفت بچه ها من آیات رو ترجمه نمیکنم خودتون باید از قرآن استخراج کنید ...پیام آیات رو هم نمیگم ، اندیشه و تحقیق هم که به عهده خود دانش آموزه ...
منم پا شدم گفتم : ببخشید پس واسه چی میاین سر کلاس؟!
سکوت عمیقی حکم فرما شد دبیر سرخ شد ...وااییی عالیی بود:O
-
ما یه دبیر شیمی داشتیم که از سال اول تا سوم دبیرستان دبیرمون بود...این دبیرمون از پرنده ،کفتر، میترسید...بعد منم از اون ادمایی هستم ک خحالتیم جلوی بعضی دبیرا ،البته جلو این دبیر خجالتی نبودم ،دوسش داشتم..بعد من صدای مختلف درمیاوردم سر کلاس ،یه بار سر کلاس دبیر شیمیمون صدای پرنده (گنجشک)دمیاوردم ،دوستام گفتم ک عه خانم صدای پرنده میاد ،بدبخت ترسید یهو گفت پاشید پنچرههارو ببندید ،خودشم پاشده بود گفت بریم کلاس دیگ بشینیم ،بعد دیگ گفتیم کفتر نمیاد همینجا بشینیم...بعد دوباره ی روز دیگ تصمیم گرفتیم ،پنجره رو تا ته باز کردیم ،دو سه تا پر یاکریم انداختیم وسط کلاس ...وتتی معلمممون اومد گفتیم پرنده اومده بود اینجا ،اونم بدبخت داشت سکته میکرد !!اها راستی ی بارم بود ک واقعا پرنده اومد بود بعد لای پرده گیر کرد،دبیرمون یهو پرید بالا با سرعت جت پرید بیرون کلاس گفتیم الان با مخ میخوره زمین بنده خدا...هیچی دیگ دوستم کفتره رو انداخت بیرون ماهم رفتیم ی کلاس دیگ نشستیم:/
-
تازه من صدای ویبره گوشیم درمیاوردم...بچهها میگفتن ک عه خانم گوشیتون ویبره میره ،بعد اونام همه کیفشونو میریختن بیرون میدیدن ک گوشی نیست ،نتیجه میگرفتن ک گوشی بچههاست ،بعد اون دوستایم ک گوشی اورده بودن دوست داشتن منو بکشن!!:/ :)) البته سال چهارم نمیتونستم این کارو بکنم ،چون همه دبیرامون مرد بودن و گوشیاشونو میذاشتن رو میز، منم میز اول ،جلوشون بودم ،میفهمیدن!:/
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
ما یه دبیر شیمی داشتیم که از سال اول تا سوم دبیرستان دبیرمون بود...این دبیرمون از پرنده ،کفتر، میترسید...بعد منم از اون ادمایی هستم ک خحالتیم جلوی بعضی دبیرا ،البته جلو این دبیر خجالتی نبودم ،دوسش داشتم..بعد من صدای مختلف درمیاوردم سر کلاس ،یه بار سر کلاس دبیر شیمیمون صدای پرنده (گنجشک)دمیاوردم ،دوستام گفتم ک عه خانم صدای پرنده میاد ،بدبخت ترسید یهو گفت پاشید پنچرههارو ببندید ،خودشم پاشده بود گفت بریم کلاس دیگ بشینیم ،بعد دیگ گفتیم کفتر نمیاد همینجا بشینیم...بعد دوباره ی روز دیگ تصمیم گرفتیم ،پنجره رو تا ته باز کردیم ،دو سه تا پر یاکریم انداختیم وسط کلاس ...وتتی معلمممون اومد گفتیم پرنده اومده بود اینجا ،اونم بدبخت داشت سکته میکرد !!اها راستی ی بارم بود ک واقعا پرنده اومد بود بعد لای پرده گیر کرد،دبیرمون یهو پرید بالا با سرعت جت پرید بیرون کلاس گفتیم الان با مخ میخوره زمین بنده خدا...هیچی دیگ دوستم کفتره رو انداخت بیرون ماهم رفتیم ی کلاس دیگ نشستیم:/
اینو گفتی یه خاطره یادم اومد....دبیر زمین شناسیمون آقا بود اسمش جهانگیر بود منو دوستام میگفتیم جهان! .. البته جلو خودش همون فامیلیشو میگفتیم...هوا ابری بود ، جهان هم داشت برگه های امتحانو تصحیح میکرد ، اکیپ ما که کلا ردیف سمت راست کلاس بودیم داشتیم کارت بازی میکردیم بقیه کلاسم هرکی سرگرم کاری بود...یهو یه رعد وبرقی زد اصلا انگار آسمون شکاف برداشت! جهان ترسید میزو هل داد پرتاب کرد برگه های امتحانی پخش شدن تو آسمون و دوید سمت در که از کلاس بره بیرون یه نگاه به ما انداخت دید همه نشسته ایم با تعجب نگاش میکنیم خدا این چش شد یهو! ...بنده خدا با حالت ورزش مانندی ( مثلا میخواست بگه نترسیدم یه چندتا چرخ خورد وسط کلاس رفت میزو درست کرد و نشست) ...ما خو از خنده داشتیم منفجر میشدیم اما خودمونو کنترل میکردیم غرورش خدشه دار نشه
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
تازه من صدای ویبره گوشیم درمیاوردم...بچهها میگفتن ک عه خانم گوشیتون ویبره میره ،بعد اونام همه کیفشونو میریختن بیرون میدیدن ک گوشی نیست ،نتیجه میگرفتن ک گوشی بچههاست ،بعد اون دوستایم ک گوشی اورده بودن دوست داشتن منو بکشن!!:/ :)) البته سال چهارم نمیتونستم این کارو بکنم ،چون همه دبیرامون مرد بودن و گوشیاشونو میذاشتن رو میز، منم میز اول ،جلوشون بودم ،میفهمیدن!:/
هههه صدای ویبره گوشی...خخخ عجب شیرین کاری هایی بلدی
-
بهاره در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
تازه من صدای ویبره گوشیم درمیاوردم...بچهها میگفتن ک عه خانم گوشیتون ویبره میره ،بعد اونام همه کیفشونو میریختن بیرون میدیدن ک گوشی نیست ،نتیجه میگرفتن ک گوشی بچههاست ،بعد اون دوستایم ک گوشی اورده بودن دوست داشتن منو بکشن!!:/ :)) البته سال چهارم نمیتونستم این کارو بکنم ،چون همه دبیرامون مرد بودن و گوشیاشونو میذاشتن رو میز، منم میز اول ،جلوشون بودم ،میفهمیدن!:/
هههه صدای ویبره گوشی...خخخ عجب شیرین کاری هایی بلدی
صداهای دیگ هم بلدم :))) زشته بگم!:)
-
معلم زیستمون هیچی بلد نیودش!میومد کلاس!کتابو میگرفت توضیح میدادش!گفیم اگه کتابو بگیریم دیگه بلد نیسش!یروز یه تست سراسری بردم پیشش!گفم عاقا این چچوریه؟!!!یکم فک کردش گف این تست که غلطه!!!!!!
من: |:
تست:
معلم: -
نمی دونم جالبه یا نه ولی برای من خاطره انگیزه هروقت برف میاد یادش میوفتم .یه روز برف اومده بود وهیچ کدوم از معلم هامون نیومده بودن فقط یه معاون بیکار داشتیم اونم چون خونش نزدیک محل مابود اومده بود مدرسه نمیتونست بچه هارو کنترل کنه همه جا شلوغ بود بچه ها میرفتن تو اتاق مدیر کل وسایل هاشونو بهم زده بودن یعنی وقتی میرفتی تو اتاق احساس میکردی وارد بازار شام شدی انقدر بهم ریخته بود خلاصه دیگه دیوونه شده بود از دست بچه ها هرچی بهش میگفتیم تعطیل کن بریم خونه مثلا بشینیم درس بخونیم(نه این که ما خیلی درس خون بودیم و یه عالمه دانشجوی علم داشتیم از بین دوستامون)گفت نه نمیذارم گفتیم باشه هرجور دوست داری نذار من و7تا از دوستام وسایلمونو جمع کردیم رفتیم از دیوار پشت مدرسه در بریم یه میلیه ی بزرگ اون جا بود ازش استفاده کردیم که بریم بالای دیوار اولش تمام کیف هامونو پرتاب کردیم اونور دیوار بعدش پالتوهامونو و... وبعد یکی یکی رفتیم از دیوار بالا ورفتیم اونور دیوار فقط یه نفر مونده بود بیاد پایین که یه فوضول جاسوس رفته بود گفته بود این ها دارن فرار میکنن بی ادب نمیفهمه آدم باید از وقتش استفاده کنه اونم ماها که انقدر مظلوم بودیم اصلا مگه بالا رفتن از دیوار جرمه ؟؟؟؟؟نیست دیگه نمیذاشتن درس بخونیم والا بعدا میگن چرا شماها کنکور قبول نمیشید .نذاشتن از وقتمون درست استفاده کنیم خخخخخخخ.خلاصه یهو دیدیم سرایدار مدرسه مون بایه حالت خشمگینی داره میاد مارو بگیره فکر کن 7تا کیف رو زمین پالتوها یکی این ور اوفتاده بود یکی اونور افتاده بود اومد همه ی کیف هامونو برداشت برد منم نمیدونم باکی اشتباه گرفته بود همه اش میگفت صبر کن مادرت بیاد فردا بهش میگم چی کار کردی؟نمیدونم اون طفلکی کی بود که ولی مارو برد دفتر شانس آوردیم کسی نبود اون لحظه و دروقفل کرد کیف هارو گذاشت اون جا رفت یهو اون یکی معاونمون از راه رسید (هیچی نمیدونست که ما چی کار کردیم) یکی از دوستام برگشت بهش گفت خانوم ما از این برگه ها میخوایم برای شرکت تو مسابقه های اقای قرائتی (نمیدونم از کجا به ذهنش رسید)خلاصه از اون جایی که اون معاونمون فکرمیکرد فاطی پاستوریزه اس گفت بیا تو دفتر بهت بدم همه ی بچه هارو جمع کردیم جلو دفتر گفتیم ما هم میخوایم اونم از همه جا بیخبر درو باز کرد رفتیم تو کیف هارو برداشتیم اومدیم بیرون اونم معاونمون داشت دنبال اون برگه ها میگشت یهو برگشت دید هیچ کس نیست پشت سرش خخخخخخخ ماهم رفتیم توکلاسمون تاساعت 11 که در مدرسه باز شد وما از غفلت سرایدار استفاده کردیم در رفتیم حالا وسط خیابون اون بدو ما بدوییم آخرش در رفتیم نتونست بگیره مارو(حقشونه اصلا مگه کسی که از مدرسه در میره میگیرنش؟؟؟؟)فرداش رفتیم مدرسه دیدم سرایدار داره با آب وتاب داستانو برای مدیر تعریف میکنه میگفت تو این 30سال خدمتم ندیدم کسی از رو دیوار فرار کنه . ولی آخرسال 3نمره از انضباطمون کم کردن میگفتن هرچی هست زیر سر این هاست معاون مدرسه مون میگفت این و(منظورش من بودم)نگاه نکنید قیافه اش فقط مظلومه یه ولد چموشی لنگه نداره . معذرت میخوام طولانی شد واین که خیلی جالب نبود.
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
من زرنگترین و شلوغ ترین بودم ...راهنمایی بودم یه بار یه نفرو کتک زدم البته من دست بزن ندارم کلا اهل دعوا نیستم مگه اینکه خود طرف پی دعوا باشه خلاصه زدمشو نشستم روش تا به غلط کردن افتاد ولش کردم...رفت ازم شکایت کنه منو بردن دفتر مدیر به دختره گفت بهاره بهترینه حتما تو خودت مقصری ..از انضباطش کم کرد منو هم با احترام فرستادن کلاس
-
اول راهنمایی بودیم!معلم داشت ABCDEFG... رو درس میدادش!بعدش با آهنگه بود دیگه!یکی از بچه ها وسطش گفا آها بیا وسط!خخخخ!معلمو میگی!لبویی که تازه پخته شده بود!گوچه فرنگی رسیده!قرمز قرمز!گف بیا بیرون!بیا وسط دیگه!خخخخ!بعد اومد داشت میرف بیرون!معلممون اومد یه اردنگی بندازه نمیدونم چیشدش پسره رف چلو یا پاش لیز خورد!عاقا دیدیم یه پا در هوا یه پا رو زمین!چشت روز بد نبینه!افتاد زمین!دیدی یه تکون بدی نیتروگلیسرینو چی میشه!؟کلاس ماهم همونچوری!رفت رو هوا!دیگه هیچی دیگه!در کل مستمراممون کم شد!من چون خرخون بودم 20:)
-
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
-
@Dr.Bernosi در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
یه بار هم درو رو دبیر شیمی باز نمیکردن!البته توی کلاس ریاضیا بودش!در کل ما تچربیا مظلوم بودیم!:)