الا ای حضرت عشقم!
حواست هست؟
حواست بوده است آیا؟
که این عبد گنه کارت
که خود ، هیراد مینامد،
چه غم ها سینهاش دارد...
حواست بوده است آیا؟
که این مخلوق مهجورت
از آن عهد طفولیت
و تا امروزِ امروزش
ذلیل و خاضع و خاشع
گدایی میکند لطفت...
حواست بوده است آیا
نشسته کنج دیواری تک و تنها؛
که گشته زندگیاش پوچ و بی معنا!
دریغ از ذره ای تغییر
میان امروز و دیروز و فردا...
حواست هست، میدانم...
حواست بوده است حتما!
ولیکن یک نفر اینجا،
خلاف دیدهای بینا،
ندارد دیدهای بینا
-رضا محمدزاده
یک سالِ پیش، ستارهای مُرد.
هیچ کس نفهمید؛
همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود.
همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد.
اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند.
در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد....
خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر میشد... پر قدرت میسوخت.
برای زنده بودن، باید میسوخت...
من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم...
اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستارهام را میسوزاند.
ستاره مُرد!
این آخرین خاطرهایست که از او در ذهن دارم...
نتوانستم تقدیرش را عوض کنم...
سیاهچاله شد... اکنون حتی نمیتوانم شعلهی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم.
سیاهچاله ها نور را میگیرند...
چه کسی گمان میکرد آن همه نور ، اکنون این همه تاریک باشد؟
آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش...
نمیدانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه میبینند که میخندند...
آری؛
ستاره مُرد..
همه خندیدند.
امشب، به یاد آن ستاره،
خواهم گریست.
خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه😂
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
Infinitie. A
ramses kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
مجتبی ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
Mehrsa 14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن😂😂
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید 😂 خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید 😂 اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء
سلام به دوستان گل آلایی
به خصوص دانشجوهای ورودی امسال
خوبین همگی ؟ اوضاع روبه راهه ؟
دانشجو شدنتون مبارک 🙂
دانشجویی یکی از دوران پرهیاهوی زندگیه هرکس به طریقی می گذرونه
برای بعضی ها میشه بهترین دوران زندگی و ساختن آینده
برای بعضی ها میشه پیدا کردن دوستان نابی که سالیان سال باهم باشن
و برای بعضی ها مسیر مهاجرت
و برای بعضی ها ترکیب همینا
و و و
خب حالا که شما هم وارد این مسیر و این دوران شدین
از روزای اول دانشگاهتون برامون بگین
از خاطره روز اول روز ثبت نام اولین کلاس و اولین اتفاقات بامزه ای که براتون میافته 😋
و هر چیز دیگه ای که خودتون دوست دارین 🙂
متن جایگزین
لذت ببرین از مسیر جدید زندگیتون از پیچ و خم هاش نترسین ادامه بدین با لبخند و امید یادتون نره زیبایی هاش رو هم ببینید هر روزش یه رنگه هر روزش یه حس و حالی داره تا چشم بهم بزنید می بینید داره به انتهاش میرسه تا می تونید خوب باشین و خوب بمونید و مولد خوبی باشین رد پاتون رو برای بقیه به یادگار بذارید شاد باشین و امیدوار و پر انرژی... @دانش-آموزان-آلاء @همیارسلام به همهی بچههای با انگیزه!
دیروز روز جهانی اشتباه بود؛ بهترین بهونهای که بتونیم کمی از اشتباهاتمون بگیم، بخندیم، درس بگیریم و تو مسیر امسال قویتر قدم برداریم!
بیاید از تجربههای پارسال بگیم:
چه اشتباهاتی داشتید که شاید در لحظه ناامیدتون کرد، ولی الان ازش یه درس خوب گرفتید؟
چطور تونستید از اون اشتباه عبور کنید؟
و مهمتر از همه، چه توصیهای برای بقیه دارید تا همگی سال تحصیلی بهتری رو شروع کنیم؟
این تاپیک جاییه برای صداقت و یادگیری؛ از خندهها، ناراحتیها و موفقیتهایی که بعد از اشتباهاتتون به دست آوردید! منتظریم تا قصههای شما رو بشنویم تا هممون با تجربههای هم، بهتر پیش بریم.
پس شروع کنید؛ اشتباهاتتون رو با ما به اشتراک بذارید و یه قدم جلوتر برداریم!
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
درود.به به بالاخره روز دختر رسید. روز دختر رو به همهتون تبریک میگم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و موفق باشید🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷🎉🎉🎉🎉🎉🎉
انجمن رو منفجر کنید دخترا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-همخوانی @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @دانش-آموزان-آلاء
درود🍷🍷y (488).gif
امیدوام حال خوبی رو داشته باشید
هر چند وقت یکبار بیا اینجا توی یه پست یه اسکرین شات از پروفایلت (کاور . عکس پروفایل . بیوگرافی و تعداد فالور وبقیه چیزای که تو پروفایلا هست)بگیر و زیر اون امضایی هم اگه داری اضافه کن و بفرست اینجا
اگه دوست داشتی در آخر پست در حد یک خط هرچی که خواستی بنویس و اضافه کن
و اینجوری ردپات رو توی انجمن ثبت کن تا بمونه یادگاری ...👣
به قول آقای موقاری حالا که داری خوب گوش میدی چندتا جونم به این نکته هم بگم😂:
1.درحال حاضر تو پروفایل همه یه باکس تبلیغ هست، ممنون میشم اگه سعی کنین اونو تو عکس نشون ندین. + ادرس ایمیلتون هم کات کنید که اخراج نشید.
2.یه تعادلی هم داشته باشین تو ارسال پست! درواقع جوری نباشه که هروز بفرستید یا سالی یکبار بفرستید😂
3.اسپم هم که دیگه خودتون میدونید زشته بگم بهتون .. بزرگشدید دیگه 😂
y (546).gif
4.دوستاتم دعوت کن
امیدوارم خاطره بشه واسه هممون👌
1 (2).gif
چاکر همه رفقای آلا
دعوت میکنم از همه آلایی ها
@دانش-آموزان-آلاء
پ.ن: راستی Sharllot هم تو نوشتن تاپیک کمک کرد ولی ایده اصلی مال خودم بود .. گفتم اسمشو بیارم خودشو نکشه بعدا 😑👌🤣🤣
%(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]
سلام به خـودتــــــــــــــ(: 0_1534586486711_balloons-smiley.gif
همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نه کپی کار های بقیه 😒
حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:
همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
بخصوص (:
🍃@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن 0_1534586514665_scrap-books-smiley.gif
🦋Sobhan.1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب 😘
🍄negaarin / M.an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر ! 🤖 🧠
🍁@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن 👳🏻♂ 👳🏼 👳♂ 👳🏼♂
⚡@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین 🧐 🤩
💧 @zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان 😉 😂 🕸
....................................
ازتون خواهش میکنم 😥 به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
%(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگری ندارد 😒😂
%(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم 0_1534586535363_cowboy2-smiley.gif 😂 😂
0_1534586548670_coke-smiley.gif
درود دوستان همین الان تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم. تو این تاپیک میایم جملات قشنگ و آموزنده و انرژی دهنده افراد معروف و موفق رو به اشتراک میزاریم باهم. هرجمله زیبایی از یه شخص که دیدین قشنگه و روحتونو نوازش کرد و متحول کرد بفرستین بقیه هم ببینن ولذت ببرن. این شخص میتونه ورزشکار، هنرمند، دانشمند و...... هر فرد موفقی باشه!
منشن هم لازم نیست تمام بچههای آلا منشن هستن!
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-زیست @راه-ابریشم-پرو-زبان @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی @راه-ابریشم-پرو-دینی @راه-ابریشم-پرو-ادبیات @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان تجربیا تجربی @ریاضیا @انسانیا
سلاااااااام بر دوست های عزیز و خوشکل خودم 🥰❤🤗
همیشه واسه همه مون در یک موقع زمانی یه اتفاق هایی میوفته که شیرینه گاهی هم تلخ 😍😭
همین تلخ و شیرینا با مرور زمان🕰 میشن خاطره و در دفتر خاطرات ذهنمان جا خوش میکنن ⌛📜
حالا دوستان🤗 از شما میخوام که
از خاطرات زندگی تون بگین از خاطرات شیرین☺️ ، بامزه 😋، تلخ 😔،دوران مدرسه 👩🏫👨🏫، دوران دانشگاه 👨🎓👩🎓،
از سوتی هاتون😂 و از خاطرات با دوستانون👬👭 و هرچی که دوست دارید بگیید و باما شریک شید😉
دوستون دارم فراوون با کلی قلب هاییی رنگیی
💚💛🧡❤💙💜🖤
@فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @حامیان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل @ادمین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا dlrm پشمک اکالیپتوس
marzyeh78 @رُ-ز-عــآبیـ ایهام @Saahaar گونش
@Milad91 Virus @Survival
بِسْم رَبّ النور ☁️
سلام
امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... 🎈
برم سراغ حرف اصلی....
در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....❤️☁️
یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل.....
البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم.....
اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ☁️🎈🍒
IMG_۲۰۲۳۰۶۱۶_۲۲۰۶۵۴.jpg
پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ
و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:☁️❤️
بسم الله الرحمن الرحیم...
به نام یزدان پاک... که فاطمه را از او دارم.. =)) ☁️☘️🍒
سلام بهتون ساکنین انجمن
امیدوارم حال دلتون عالی باشه 👌🏻🌱❤️
بریم سراغ اصل مطلب..
که بخاطر این موضوع مهم شما رو دعوت کردیم....
پ.ن: اصلنم مهم نیست شما جدی نگیرید😂🤝🏻)
فردا یه روزیه که یه بنده خدایی قدوم نا مبارکش رو، رو چشم زمین گذاشت .... 😐😕
این دختر سر اسم همه، همه رو دیوونه کرده... 🔪
عملا حافظه ماهی داره 😒😂🤝🏻
به شدت درس خون و خانوم...
میگه امسال دیگه پزشکی رو میارم 😎 دیگه الله و علم...
(اما من که بعید میدونم 👌🏻👍🏻🤝🏻😂پزشک هم بشه کی قرار خودشو بسپره به این بشر دو پا من شخصا به عنوان دکتر قبولش ندارم)
تموم شد خصلت های خوبش من دیگه هیچی یادم نمیاد... 🤔😂
(سرم رفته 😂🔪)
دیگه بین زمین و هوا نزارمتون... 😂
تولد فاطممونههههههههههههههه🥺😂❤️❤️❤️❤️❤️
fest30.gif823d8cf6-48cb-4755-81d5-ec817b734e02-image.png confetti.gif
عشق من تولدت مبارک
یکساله دارمت و این اواخر بیشتر تو قلبم فرو رفتی و جا باز کردی مهربون... ☘️🍒☁️=))
تو یکی از خوشگل ترین و عزیز ترینایی برام و همیشه خوشحالم و افتخار میکنم تو رفیقمی...starplucker.gif
دوستان من آهنگ ندارم درحال حاضر هر کس داره بفرسته تا مجلس گرم بشه 😂y (719).gif
فففففففففففففففقط....
خواهران گرام برادران ارجمند با رعایت شئونات اسلامی جوری که اسلام تو خطر نیوفته همه مجلس رو گرم کنید😉😂🤝🏻🥳
آقایونی که خوشتیپ کردن کت رو در بیارن...132.gif😎
خانوما البته فقط دست 😂🤝🏻👈🏻👏🏻y (722).gif
خب... خب....
زمان صرف شیرینی و شام فرا رسید.... 😌😉
ولییییییییییی متأسفم فاطمه دست به جیب نشد براتون تدارکات تهیه کنه......😒😂
بگذریم از این تشریفات...
برات بهترین رو آرزو میکنم بهترینم... 1593
خانوم دکتر شدنتو ببینم عزیزدلم...
از دور میبوسمت خانوم ناناز=))) 🍓
loveboat.gif
هممون دعوتیم به این میلاد قشنگ...
kumbaya.gif
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@دوازدهم
@یازدهم
@دهم
-
امتحان نهایی بودش!شبش نخوابیده بودم!توی صف داشتم با یکی از دوستام حرف میزدم!یدفه دیدم ییهو دومتر رفتم بالا و برق مغزم پریدش!!برگشتم دیدم یه کف گرگی مانندی اومد تو صورتم!!!دیدم معاون مدرسه بودش!من هیچی نگفتم!رفتم شدم 15!اطلاعاتم پریدش!همش هم تقصیر اون بودش!
-
سال دوم دبیرستان بودیم... دبیر دین و زندگیمون جلسه اول داشت روش تدریسشو توضیح میداد گفت بچه ها من آیات رو ترجمه نمیکنم خودتون باید از قرآن استخراج کنید ...پیام آیات رو هم نمیگم ، اندیشه و تحقیق هم که به عهده خود دانش آموزه ...
منم پا شدم گفتم : ببخشید پس واسه چی میاین سر کلاس؟!
سکوت عمیقی حکم فرما شد دبیر سرخ شد ... -
بهاره در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
سال دوم دبیرستان بودیم... دبیر دین و زندگیمون جلسه اول داشت روش تدریسشو توضیح میداد گفت بچه ها من آیات رو ترجمه نمیکنم خودتون باید از قرآن استخراج کنید ...پیام آیات رو هم نمیگم ، اندیشه و تحقیق هم که به عهده خود دانش آموزه ...
منم پا شدم گفتم : ببخشید پس واسه چی میاین سر کلاس؟!
سکوت عمیقی حکم فرما شد دبیر سرخ شد ...وااییی عالیی بود:O
-
یادم نیس دقیقا اول دبیرستان بودم یا دوم....عصرا بلافاصله بعد مدرسه باید میرفتم کلاس زبان...واسه همین گوشیمو با خودم میبردم مدرسه که بعد کلاس زبان بزنگم بیان دنبالم ولی خب اگه مدیر یا معاون میفهمیدن که گوشی میارم از انضباطم کم میشد ...زنگ اول زبان انگلیسی بود دبیر گفت من ریدینگو بخونم ...داشتم ریدینگ زبانو واسه بچه ها میخوندم کلاس ساکت بود و من با صدای بلند میخوندم رفتم تو حس خخ رو کیفم لم دادم یهووو صدای موزیک تو کلاس پیچید ..یه موزیک شاد بود خوانندشو یادم نیس، گوشیم از این دکمه ایا بود اون وقتا هنو لمسی مد نشده بود ...من خو وسط خوندن ریدینگ بودم دبیر هم داشت به دنبال صدا تو کلاس میچرخید همه هم ساااکت بودن که بفهمن صدا از کجاس بغل دستی منم مثل گوجه سرخ شده بود فقط میخندید!...منم دیدم دبیر داره میاد سمت میز ما و بغل دستیمم ضایع اس، در همون حال که ریدینگ میخوندم با یه دستم کیفو برداشتم انداختم میز پشتی گفتم تو کیفمه خاموشش کن و دوباره شروع کردم به خوندن...بچه فرزی بود سریع گوشیو پیدا کرد خاموش کرد دبیر بالا سرمون بود گفت چه خبره صدای چی بود؟ دوستم گفت هیچی نیس از اون عروسکاس که آواز میخونه خاموشش کردم حله ..یه جلبک از اون سر کلاس یه سره به من میگفت بهار گوشیت بود ؟ بهار گوشیت بود ؟ ...منم گفتم اگه دبیرمون منو لو نده تو لو میدی ! رفتم پیشاپیش خودم گوشیمو به دفتر مدرسه تحویل دادم
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
بهاره در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
سال دوم دبیرستان بودیم... دبیر دین و زندگیمون جلسه اول داشت روش تدریسشو توضیح میداد گفت بچه ها من آیات رو ترجمه نمیکنم خودتون باید از قرآن استخراج کنید ...پیام آیات رو هم نمیگم ، اندیشه و تحقیق هم که به عهده خود دانش آموزه ...
منم پا شدم گفتم : ببخشید پس واسه چی میاین سر کلاس؟!
سکوت عمیقی حکم فرما شد دبیر سرخ شد ...وااییی عالیی بود:O
-
ما یه دبیر شیمی داشتیم که از سال اول تا سوم دبیرستان دبیرمون بود...این دبیرمون از پرنده ،کفتر، میترسید...بعد منم از اون ادمایی هستم ک خحالتیم جلوی بعضی دبیرا ،البته جلو این دبیر خجالتی نبودم ،دوسش داشتم..بعد من صدای مختلف درمیاوردم سر کلاس ،یه بار سر کلاس دبیر شیمیمون صدای پرنده (گنجشک)دمیاوردم ،دوستام گفتم ک عه خانم صدای پرنده میاد ،بدبخت ترسید یهو گفت پاشید پنچرههارو ببندید ،خودشم پاشده بود گفت بریم کلاس دیگ بشینیم ،بعد دیگ گفتیم کفتر نمیاد همینجا بشینیم...بعد دوباره ی روز دیگ تصمیم گرفتیم ،پنجره رو تا ته باز کردیم ،دو سه تا پر یاکریم انداختیم وسط کلاس ...وتتی معلمممون اومد گفتیم پرنده اومده بود اینجا ،اونم بدبخت داشت سکته میکرد !!اها راستی ی بارم بود ک واقعا پرنده اومد بود بعد لای پرده گیر کرد،دبیرمون یهو پرید بالا با سرعت جت پرید بیرون کلاس گفتیم الان با مخ میخوره زمین بنده خدا...هیچی دیگ دوستم کفتره رو انداخت بیرون ماهم رفتیم ی کلاس دیگ نشستیم:/
-
تازه من صدای ویبره گوشیم درمیاوردم...بچهها میگفتن ک عه خانم گوشیتون ویبره میره ،بعد اونام همه کیفشونو میریختن بیرون میدیدن ک گوشی نیست ،نتیجه میگرفتن ک گوشی بچههاست ،بعد اون دوستایم ک گوشی اورده بودن دوست داشتن منو بکشن!!:/ :)) البته سال چهارم نمیتونستم این کارو بکنم ،چون همه دبیرامون مرد بودن و گوشیاشونو میذاشتن رو میز، منم میز اول ،جلوشون بودم ،میفهمیدن!:/
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
ما یه دبیر شیمی داشتیم که از سال اول تا سوم دبیرستان دبیرمون بود...این دبیرمون از پرنده ،کفتر، میترسید...بعد منم از اون ادمایی هستم ک خحالتیم جلوی بعضی دبیرا ،البته جلو این دبیر خجالتی نبودم ،دوسش داشتم..بعد من صدای مختلف درمیاوردم سر کلاس ،یه بار سر کلاس دبیر شیمیمون صدای پرنده (گنجشک)دمیاوردم ،دوستام گفتم ک عه خانم صدای پرنده میاد ،بدبخت ترسید یهو گفت پاشید پنچرههارو ببندید ،خودشم پاشده بود گفت بریم کلاس دیگ بشینیم ،بعد دیگ گفتیم کفتر نمیاد همینجا بشینیم...بعد دوباره ی روز دیگ تصمیم گرفتیم ،پنجره رو تا ته باز کردیم ،دو سه تا پر یاکریم انداختیم وسط کلاس ...وتتی معلمممون اومد گفتیم پرنده اومده بود اینجا ،اونم بدبخت داشت سکته میکرد !!اها راستی ی بارم بود ک واقعا پرنده اومد بود بعد لای پرده گیر کرد،دبیرمون یهو پرید بالا با سرعت جت پرید بیرون کلاس گفتیم الان با مخ میخوره زمین بنده خدا...هیچی دیگ دوستم کفتره رو انداخت بیرون ماهم رفتیم ی کلاس دیگ نشستیم:/
اینو گفتی یه خاطره یادم اومد....دبیر زمین شناسیمون آقا بود اسمش جهانگیر بود منو دوستام میگفتیم جهان! .. البته جلو خودش همون فامیلیشو میگفتیم...هوا ابری بود ، جهان هم داشت برگه های امتحانو تصحیح میکرد ، اکیپ ما که کلا ردیف سمت راست کلاس بودیم داشتیم کارت بازی میکردیم بقیه کلاسم هرکی سرگرم کاری بود...یهو یه رعد وبرقی زد اصلا انگار آسمون شکاف برداشت! جهان ترسید میزو هل داد پرتاب کرد برگه های امتحانی پخش شدن تو آسمون و دوید سمت در که از کلاس بره بیرون یه نگاه به ما انداخت دید همه نشسته ایم با تعجب نگاش میکنیم خدا این چش شد یهو! ...بنده خدا با حالت ورزش مانندی ( مثلا میخواست بگه نترسیدم یه چندتا چرخ خورد وسط کلاس رفت میزو درست کرد و نشست) ...ما خو از خنده داشتیم منفجر میشدیم اما خودمونو کنترل میکردیم غرورش خدشه دار نشه
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
تازه من صدای ویبره گوشیم درمیاوردم...بچهها میگفتن ک عه خانم گوشیتون ویبره میره ،بعد اونام همه کیفشونو میریختن بیرون میدیدن ک گوشی نیست ،نتیجه میگرفتن ک گوشی بچههاست ،بعد اون دوستایم ک گوشی اورده بودن دوست داشتن منو بکشن!!:/ :)) البته سال چهارم نمیتونستم این کارو بکنم ،چون همه دبیرامون مرد بودن و گوشیاشونو میذاشتن رو میز، منم میز اول ،جلوشون بودم ،میفهمیدن!:/
هههه صدای ویبره گوشی...خخخ عجب شیرین کاری هایی بلدی
-
بهاره در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
تازه من صدای ویبره گوشیم درمیاوردم...بچهها میگفتن ک عه خانم گوشیتون ویبره میره ،بعد اونام همه کیفشونو میریختن بیرون میدیدن ک گوشی نیست ،نتیجه میگرفتن ک گوشی بچههاست ،بعد اون دوستایم ک گوشی اورده بودن دوست داشتن منو بکشن!!:/ :)) البته سال چهارم نمیتونستم این کارو بکنم ،چون همه دبیرامون مرد بودن و گوشیاشونو میذاشتن رو میز، منم میز اول ،جلوشون بودم ،میفهمیدن!:/
هههه صدای ویبره گوشی...خخخ عجب شیرین کاری هایی بلدی
صداهای دیگ هم بلدم :))) زشته بگم!:)
-
معلم زیستمون هیچی بلد نیودش!میومد کلاس!کتابو میگرفت توضیح میدادش!گفیم اگه کتابو بگیریم دیگه بلد نیسش!یروز یه تست سراسری بردم پیشش!گفم عاقا این چچوریه؟!!!یکم فک کردش گف این تست که غلطه!!!!!!
من: |:
تست:
معلم: -
نمی دونم جالبه یا نه ولی برای من خاطره انگیزه هروقت برف میاد یادش میوفتم .یه روز برف اومده بود وهیچ کدوم از معلم هامون نیومده بودن فقط یه معاون بیکار داشتیم اونم چون خونش نزدیک محل مابود اومده بود مدرسه نمیتونست بچه هارو کنترل کنه همه جا شلوغ بود بچه ها میرفتن تو اتاق مدیر کل وسایل هاشونو بهم زده بودن یعنی وقتی میرفتی تو اتاق احساس میکردی وارد بازار شام شدی انقدر بهم ریخته بود خلاصه دیگه دیوونه شده بود از دست بچه ها هرچی بهش میگفتیم تعطیل کن بریم خونه مثلا بشینیم درس بخونیم(نه این که ما خیلی درس خون بودیم و یه عالمه دانشجوی علم داشتیم از بین دوستامون)گفت نه نمیذارم گفتیم باشه هرجور دوست داری نذار من و7تا از دوستام وسایلمونو جمع کردیم رفتیم از دیوار پشت مدرسه در بریم یه میلیه ی بزرگ اون جا بود ازش استفاده کردیم که بریم بالای دیوار اولش تمام کیف هامونو پرتاب کردیم اونور دیوار بعدش پالتوهامونو و... وبعد یکی یکی رفتیم از دیوار بالا ورفتیم اونور دیوار فقط یه نفر مونده بود بیاد پایین که یه فوضول جاسوس رفته بود گفته بود این ها دارن فرار میکنن بی ادب نمیفهمه آدم باید از وقتش استفاده کنه اونم ماها که انقدر مظلوم بودیم اصلا مگه بالا رفتن از دیوار جرمه ؟؟؟؟؟نیست دیگه نمیذاشتن درس بخونیم والا بعدا میگن چرا شماها کنکور قبول نمیشید .نذاشتن از وقتمون درست استفاده کنیم خخخخخخخ.خلاصه یهو دیدیم سرایدار مدرسه مون بایه حالت خشمگینی داره میاد مارو بگیره فکر کن 7تا کیف رو زمین پالتوها یکی این ور اوفتاده بود یکی اونور افتاده بود اومد همه ی کیف هامونو برداشت برد منم نمیدونم باکی اشتباه گرفته بود همه اش میگفت صبر کن مادرت بیاد فردا بهش میگم چی کار کردی؟نمیدونم اون طفلکی کی بود که ولی مارو برد دفتر شانس آوردیم کسی نبود اون لحظه و دروقفل کرد کیف هارو گذاشت اون جا رفت یهو اون یکی معاونمون از راه رسید (هیچی نمیدونست که ما چی کار کردیم) یکی از دوستام برگشت بهش گفت خانوم ما از این برگه ها میخوایم برای شرکت تو مسابقه های اقای قرائتی (نمیدونم از کجا به ذهنش رسید)خلاصه از اون جایی که اون معاونمون فکرمیکرد فاطی پاستوریزه اس گفت بیا تو دفتر بهت بدم همه ی بچه هارو جمع کردیم جلو دفتر گفتیم ما هم میخوایم اونم از همه جا بیخبر درو باز کرد رفتیم تو کیف هارو برداشتیم اومدیم بیرون اونم معاونمون داشت دنبال اون برگه ها میگشت یهو برگشت دید هیچ کس نیست پشت سرش خخخخخخخ ماهم رفتیم توکلاسمون تاساعت 11 که در مدرسه باز شد وما از غفلت سرایدار استفاده کردیم در رفتیم حالا وسط خیابون اون بدو ما بدوییم آخرش در رفتیم نتونست بگیره مارو(حقشونه اصلا مگه کسی که از مدرسه در میره میگیرنش؟؟؟؟)فرداش رفتیم مدرسه دیدم سرایدار داره با آب وتاب داستانو برای مدیر تعریف میکنه میگفت تو این 30سال خدمتم ندیدم کسی از رو دیوار فرار کنه . ولی آخرسال 3نمره از انضباطمون کم کردن میگفتن هرچی هست زیر سر این هاست معاون مدرسه مون میگفت این و(منظورش من بودم)نگاه نکنید قیافه اش فقط مظلومه یه ولد چموشی لنگه نداره . معذرت میخوام طولانی شد واین که خیلی جالب نبود.
-
@mahsa_F در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
من کلا خجالتی و مظلوم مدرسه بودم!!هرکاری میکردم کسی بهم شک نمیکرد!:)))
من زرنگترین و شلوغ ترین بودم ...راهنمایی بودم یه بار یه نفرو کتک زدم البته من دست بزن ندارم کلا اهل دعوا نیستم مگه اینکه خود طرف پی دعوا باشه خلاصه زدمشو نشستم روش
تا به غلط کردن افتاد ولش کردم...رفت ازم شکایت کنه منو بردن دفتر مدیر به دختره گفت بهاره بهترینه حتما تو خودت مقصری ..از انضباطش کم کرد منو هم با احترام فرستادن کلاس
-
اول راهنمایی بودیم!معلم داشت ABCDEFG... رو درس میدادش!بعدش با آهنگه بود دیگه!یکی از بچه ها وسطش گفا آها بیا وسط!خخخخ!معلمو میگی!لبویی که تازه پخته شده بود!گوچه فرنگی رسیده!قرمز قرمز!گف بیا بیرون!بیا وسط دیگه!خخخخ!بعد اومد داشت میرف بیرون!معلممون اومد یه اردنگی بندازه نمیدونم چیشدش پسره رف چلو یا پاش لیز خورد!عاقا دیدیم یه پا در هوا یه پا رو زمین!چشت روز بد نبینه!افتاد زمین!دیدی یه تکون بدی نیتروگلیسرینو چی میشه!؟کلاس ماهم همونچوری!رفت رو هوا!دیگه هیچی دیگه!در کل مستمراممون کم شد!من چون خرخون بودم 20:)
-
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
-
@Dr.Bernosi در خاطره ای از دوران مدرسه گفته است:
توی کلاس انسانیا سال سوم!دیدیم سرصداس!رفیم دیدم با معلم درگیر شدن!:0معلمو انداخته بودن بیرون!ینی تو عمرم تا حالا اینچورین ندیده بودم!یکی از بچه ها زده بودتش!اصن مگه دارریم!؟مگه میشه!ها!نقیییییییییی!ناهار نخردیم!خخخخخ!بیچاره معلمه هم یکم ش و س میزد!
یه بار هم درو رو دبیر شیمی باز نمیکردن!البته توی کلاس ریاضیا بودش!در کل ما تچربیا مظلوم بودیم!:)
-
بهاره
زندانیایه اوین ینی بخان شورش کنن اینطوری شورش نمیکنن !!!http://forum.alaatv.com/plugins/nodebb-plugin-emoji-apple/static/images/joy.png