دلتنگی
-
برای منِ 6 سال پیش
-
-
سلام .
هیچ چیز ارزش پشیمون شدن نداره و این حرفا بچه ها رو افسرده میکنه .
موفق و موید باشیددر هر جای
-
Abolfazl Mousavi نه اصلامنظورمن این نیست.منکه نوشتم واسه خودم دراون موقع برای اینه که الان درتایمی هستم که دارم تلاش میکنم واسه رسیدن به اون ادمی که بودم.برداشت هاخیلی متفاوته وحتمانبایداون سمت منفی وشایدنامتعارف این کلمه رودید
-
دلتنگ اون موقع هایی که بزرگترین خواستم این بود برم خونه خالم
دلتنگ جمعه بعد از ظهر هایی که ذوق رفتن ب روستا برام قرار نمیداشت
دلتنگ روزایی که اونقدر بچه بودم نذر میکردم که برای پسر عموهام خوراکی بخرم و بابام بهم میخندید
دلتنگ دوران مدرسه
دلتنگ دوران خوب راهنمایی با اون دوستای ناب
دلتنگ خندیدن های از ته دل و مسخره بازی های دوران دبیرستان
چقدر زود گذشت
چقدر زود ۱۸سالم شد
دلتنگ روزای اول انجمن اومدنم
دلتنگ رفیقم
آخ چقدر دلتنگی
ولی روزای بهتری هم هست
که باید ساخته بشن
پیش ب سوی روزای بهتر
️
به وقت آذر ماه ۹۹ -
دلم تنگته لنتی......
الان ۵ سال میشه از نبودت......
...
ماکه بی تو چنینیم....تو بی ما چ گونه ای؟؟؟ -
Dan wolf دلم برا متوسطه اولم خیلی تنگ شدهیادش بخیر چهقد با مدیر و معاونا رابطه خوبی داشتم چقد خر خون بودمچقد دوستای خوبی داشتم...دلم برا همهشون تنگ شده...
واسه هرروزش که معاون پرورشیمون دعوامون میکردالبته من بچه +رو اعصاب بودم
وقتایی که سرکلاس ادبیات نفس نمیکشیدیم
واسه عصرایی که معاون آموزشیمون باهامون ریاضی کار میکرد
واسه روزایی که مدیرمون سرمون داد میکشید،،،وقتایی که مهربون میشد،،،واسه شوخی کردناش...واسه گیردانش به ما،،،برا روزای شنبه ای که تراز آزمونامون می پرسید واسه امید و انگیزه دادنش،،،واسه وقتایی که از دستم دلخور میشد،،،دعوام میکرد،،،وقتایی که به خاطرش درس میخوندم تا زحمتاش جبران کنم،،،واسه تلاشی که برای آوردن معلمای خوب برامون میکرد،،،واقعا مثل یه مادر بود خیلی دلم براش تنگ شده
روز آخر سال نهمم که برای آخرین بار بغلش کردم و دستش بوسیدم اونم داشت گریه میکرد،،،ولی من اشکم نمیومدتوی راه تازه فهمیدم چی شده...
سه سال خاطره با بهترین آدمایی که خدا تو زندگیم قرار داده بود...
کاش اطرافمون پر باشه از آدمایی که براشون ارزش داریم از کسایی که وقتی رفتن تو قلبت دیگه نمیشه بیرونشون کرد... -
زهرا بنده خدا من یادمه نهم بودم روزایی که معلم نداشتیم اینا با دوستای صمیمیم میرفتیم نمازخونه مدرسه رو جارو میزدیم با میکروفن بازی میکردیم عجب روزایی بودحیف با دوستام دیگه تو یه مدرسه نیستم وگرنه بازم جارو میزدیم
-
برای خودمِ سی سال پیش
حالا درسته در قید حیات نبودم ولی دلم خعلی دلتنگشه
اصلا یه وضعی -
دلتنگی!
دلتنگی برای وقتیه که به چیزی که گذشته بوده فکر میکنی....
ده آخه کی به گذشته فکر میکنه....
گذشته ها گذشته....
فقط باید آینده رو دریابیم .....
آینده......
دلتنگ شدن بی معنیه.......... -
@sani-painting آره من و دوستمم یه بار رفتیم جارو زدیم چقد دعامون کردنبچه ها یه جوری نگا میکردن تو دلشون میگفتن خودشیرینا
ولی خود شیرین نبودیم واقعا
اگه مدرسه ها باز شن اینجا رو جارو نمیکنمحس خوبی ندارم بهش
من خوابگاه بودم برا همین عصرا با دوستم کمک سرایدار میدادیمکلی بنر نصب میکردیمپنجرهها رو تمیز میکردیممی رفتیم تو دفتر،نمرههامون دید میزدیم
یه شب با دوستم بیرون شام می خوردیم ساعت۱۰شب بود،بعد رفتیم آب بخوریم که بریم داخل،سرایدارمون اومد ترسوندنمون با آخرین سرعت دوییدیم تو خوابگاه،سکته زدیم فقط،من کلا داشتم میمردم
مام جبران کردیمخیلی خوب بود. -
دوستان بیاین اینجاوفقط بگیددلتون واسه کی تنگ شده .....
دوست دارم سال دیگه که این تاپیک رو میخونم دلم واسه الان خودم تنگ شده باشه
منظورم اینه که بازم تو شرایط درس خوندن نباشم که دلم درس خوندن رو بخواد
اما دلم واسه روزایی تنگ شده که بدون ماسک همه جا میرفتیم روزایی که مهم نبود به کجا دست میزنی مهم نبود کی رو بغل میکنی
کاش بیاد دوباره اون روزا
دلم واسه روزای بارونی تنگ شده که تو مدرسه دیر رفته بودیم صبحگاه مدیرمون مثل سربازا کلاغ پر میداد بهمون
واسه دعواهایی که میکردیم امتحان لغو کنیم
واسه زنگ تفریح هایی که تو حیاط دایره میزدیم به زمین و زمان میخندیدیم
گذشت اون روزا
ینی کرونا میزاره سال اخری هم به همین خوشی بگذره؟
یادش به خیر
کاش پارسال میدونستیم سال اخریه که میریم مدرسه
هممون دلمون تنگه واسه خیلی چیزا
که شاید بمیریم و نتونیم دوباره تجربشون کنیم
در پناه حق