رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر
-
سلام من تازه این سایت پیدا کردم برای دومین بار میخوام کنکور بدم سال قبل موقع کنکورهمه چیز بهم ریخت دوباره میخوام شروع کنم ولی نمیدونم چطوری؟؟؟؟میش کمک کنین لطفا
pari.77 در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
سلام من تازه این سایت پیدا کردم برای دومین بار میخوام کنکور بدم سال قبل موقع کنکورهمه چیز بهم ریخت دوباره میخوام شروع کنم ولی نمیدونم چطوری؟؟؟؟میش کمک کنین لطفا
سلام، دوست عزیز میتونید از تاپیک تودلی استفاده کنید و سوالتون رو اونجا مطرح کنید یا یه تاپیک دیگه ای ایجاد کنید. قطعا جواب خواهید گرفت.
آدرس تاپیک تو دلی: http://forum.alaatv.com/topic/882/هرچی-تو-دلته-بریز-بیرون/39047
-
این کار عالیههههههههههههههه
-
سلام، انجام شد:)
-
وقتی از اتاق میام بیرون شبیه زنداینام : |!بعدش بابا و مامانم میزنن زیر خنده میگن دکتر چکول(توی برره) اومد خخخخخ خلاصه کلا منو که میبینن میخندن : )
-
سلام انجام شد...
-
انجــاܢܢ شــــــــــــــבhttp://www.copypastekon.ir/files/smiles/leaf/victory-sign-leaf-emoticon.gif http://www.copypastekon.ir/files/smiles/leaf/laugh-leaf-emoticon.gif
-
خدااااا......من پیششون نیسم باید چیکارکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
@بی-نام در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
خدااااا......من پیششون نیسم باید چیکارکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گراهامبل بیچاره اینقد سختی کشید تلفن رو اختراع کنه که ما از دستااورد هاش استفاده کنیم ....خب شمام از تلفن استفاده کن دیگه...
تلفنی مامان باباتو بخندون -
انجام شد
-
انجام شد
-
انجام شد:)
ــــــــــــــــــــ
یه عکس از حدود7-8سال پیشم نشون مامان بابام دادم:))))قیافه نکبتمووطرز لباس پوشیدنمو دیدن،
خودبه خود پکیدن از خنده:|این پست پاک شده! -
این پست پاک شده!
-
انجام شد :)))
-
سلام
من این تاپیک دو روز پیش دیدم . واقعا عالیه . ممنونم از اقا سهراب
امروز من صبح یهو یاد این تاپیک افتادم که پدر و مادرم رو هر طور شده بخوندوتنم .
یعنی یه کار کردم کارستون
یکی از بچه ها اینجا گفتن مامانا با شستن ظرفا و خونه رو تمز کردن خیلی خوشحال میشن منم پاشدم همه ی ظرفا رو برای اولین بار در عمرم شستم و خونه و جمع کردم
اقا ما دیدم همچی خوب پیش رفته جوگیر شدیم نهارم بپذیم .
یه چیزی هایی بلد بودم برداشتم برنج پختم دم کن نگو یادم رفته بزارم . برنج شفته شد بااجازتون
جالبتر اینجاس سیب زمینی ها رو بدون زردچوبه سرخ کردم همش سوخته بود
مامان و بابام اومدن خونه اصلا شگفت زده و خوشحال دنبال من تو خونه میگردن منم مشغول سرخ کردن سیب زمینی ها بودم (اخه میچسبیدن به ماهی تابه منم وامیسادم هی از ماهیتابه جداشون میکردم ) یعنی مامان و بابا منو با پیش بند و کفگیر به دست دیدن غش کردن از خنده
امروز از جلوشونم رد میشم میخندن -
انجام شد
هر چی جک داشتم تو چنته گفتم، خاطره مرور کردم مگه می خندیدبعد گفتند سهراب حالت خوبه ؟
گفتم اومدم دلقک بازی در بیارم بخندید نمی خندید که یهو زدند زیر خندهsohrab در رخ داد برکت 1 : خنداندن مادر یا پدر گفته است:
انجام شد
هر چی جک داشتم تو چنته گفتم، خاطره مرور کردم مگه می خندیدبعد گفتند سهراب حالت خوبه ؟
گفتم اومدم دلقک بازی در بیارم بخندید نمی خندید که یهو زدند زیر خندهببخشینا من الان از گفته هاتون خندم گرف .....
چه برسه به خانوادتون که صوتی تصویری بود براشون
شرمنده اما بامزه بودش -
سلام
من این تاپیک دو روز پیش دیدم . واقعا عالیه . ممنونم از اقا سهراب
امروز من صبح یهو یاد این تاپیک افتادم که پدر و مادرم رو هر طور شده بخوندوتنم .
یعنی یه کار کردم کارستون
یکی از بچه ها اینجا گفتن مامانا با شستن ظرفا و خونه رو تمز کردن خیلی خوشحال میشن منم پاشدم همه ی ظرفا رو برای اولین بار در عمرم شستم و خونه و جمع کردم
اقا ما دیدم همچی خوب پیش رفته جوگیر شدیم نهارم بپذیم .
یه چیزی هایی بلد بودم برداشتم برنج پختم دم کن نگو یادم رفته بزارم . برنج شفته شد بااجازتون
جالبتر اینجاس سیب زمینی ها رو بدون زردچوبه سرخ کردم همش سوخته بود
مامان و بابام اومدن خونه اصلا شگفت زده و خوشحال دنبال من تو خونه میگردن منم مشغول سرخ کردن سیب زمینی ها بودم (اخه میچسبیدن به ماهی تابه منم وامیسادم هی از ماهیتابه جداشون میکردم ) یعنی مامان و بابا منو با پیش بند و کفگیر به دست دیدن غش کردن از خنده
امروز از جلوشونم رد میشم میخندن