راهنمایی برای شروع جدی مطالعه و هماهنگی با بودجه‌بندی قلم‌چی

[_Sajjad_]

Zeinab Siri سلام
شما پیشهناد ، راهکاری چیزی دارین؟

[pouya hosein pour]

_Sajjad_ راهکارش رو گفتن دا میگه انگیزه

[kosari]

@narjes-hashemi خوش امدی

[مهشید حسن زاده 0]

_Sajjad_ چرابرای خودتون یک جو نمیسازید؟
مثلامن توهفته حتماعکسای دانشگاهوچک میکنم حتی کلیپ فارغ التحصیلاشومیبینم
توسایتش چرخی میزنم تی خوابگاه موردنظرم وقیمتاشو پیداکردم ودرواقع خودموجوگیرمیکنم برادرس
تااازه رفیقی دارم که روراست باهم پیش میریم وهربارکم میارم بهش میگم
رفیق نیست که؛بمب انرژیه!Zeinab Siri
عااایا مثلاباقلم شرط بستیم سرقبولیش@chichak-am
.درواقع چون خیلی شیطونیم میگیره سردرس خوندن خودمو جوگیردرس نگه میدارن بلکه بتونم سرکتابام بمونم وهمین جو بهم امیدهم میده
ییارامتحان کنید خودتونو جوگیرکنید
آدم توجوکارایی میکنه که به عقل هیشکی نمیرسه
اصاسرهمین میگن آدمو....بگیره جونگیره
پ.ن:قدرت جوگیری رودست کم نگیرید

[_Sajjad_]

مهشید حسن زاده 0 دیدید وقتی جلوی یکی باشین ، انگار خجالت میکشید بهش بگید که هدفتون چیه و ..
یه خجالتی هست از اینکه طرف مسخره کنه یا بگه نمیتونی یا..
من در ذهن خودم اون خجالت رو دارم
وقتی بخوام همچین جوی بسازم، از خودم خجالت میکشم
همونطوری که اگر یکی بخواد به کس دیگری بگه ممکنه خجالت بکشه

[مهشید حسن زاده 0]

_Sajjad_ منم اولش همینطوری بودم
هنوزم بخوام به خودم رو بدم همینجوری میشه
ولی شیرجه زدم توترسم توخجالتم ازخودم
هممون اولش میترسیم نگران میشیم ومردد,,,
میدونید من باخودم لج کردم!بله لج کردم
هررررکاری که نفسم نمیزاشت بکنم ولی میدونستم نادرست نیست وقابل تجربست وباعث خجالتم میشد اون کارو دقیقاهمون کاروکردم,,,
نتیجشم همیشه عالی نبودهااا یوقتایی واقعاافتضاح ببارمیومد
ولی من بازم تصمیمات غیرمنطقیمو میگرفتم وانحامش میدادم اولافقط برای فرارازخودم بود ولی بعدمتوجه شدم شفافیت باخودم جقدرمیتونه موثرباشه!
هنوزم این خجالته هست ولی حالامن دیگه پرروترم
مثلابرای همین دانشگاه ازقصدنوشتمش زدم روکمدم تابخاطرکم نیاوردن جلو اوناییکه دیدنش هم شده بخونم قبول شم(اگرچه هنوزوقتی مسی میره تو اتاقم ومتوجه نوشته میشه آآآبببب میشم ازخجالت ولی چون خودموانداختم تواین جو؛خب چاره ای نیست باخودم میگم:
Let's just do that
وفقط انجامش میدم,همین
پ.ن:خودتونو باورکنید وازهمین لحظه همین الان پاشین برین دنبال هدفتون

[سارا M 0]

_Sajjad_
والا من از این وضع ک کم میخوابم خسته شدم
ساعت ۳ میخوابم....۵ بیدار.....یا ۷ بیدار.....
من قبلا عالی بودم...ساعت ۱۱ میخوابیدم ساعت ۴:۳۰ سرحال پامیشدم. رازش هم انگیزه بود داشتن برنامه بود،حس خوب بود،‌رقم زدن ی روز درجه یک و عالی بود‌‌.
من به روزی ک ۳ یا ۲ شب بخوابم بعد ۶ پاشم و تا شب درس بخونم والا نمی گم روز خوب نمی گم خوش کیفیت!
چیش خوبه!...باور کنید کیفیت درس خوندن خیلیییییی مهمه..... بعد از ی مدتی کم خوابیدن کیفیت درس رو میاره، پایین.
بعد ی سوال دارم.....واقعا چه لزومی داره از وقت خواب بزنیم؟ مگه وقت به اندازه کافی وجود نداره برای درس خوندن؟
الان شما زیادی میخوابید یعنی؟؟
به نظرم ی خواب خوب از ۱۰ یا ۱۱ شب هست تا صبح.
اینکه ساعت چند میخوابید خیلی مهمه....ن بگید خو خوبه هر ساعت خوابیدم ۶ ساعت بعد سرحال پا میشم
در آخر بگم واقعا لزومی نیست از خوابتون بزنید....خواب باید مناسب باشه....خواب کم ....انگیزه و راز و...نمیخواد...صبح بیدار شدن انگیزه میخواد....درس خوندن هم کیفیت میخواد.
روزی ۱۱ یا ۱۲ ساعت هم قصد درس خوندن داشته باشی...لازم نیست از خوابت کم کنی....چون قشنگ ۲۴ ساعت میرسه که هم عالی مطالعه کنی و هم باکیفیت و مناسب بخوابی.
خلاصه شما راه حلتون رو بگید اگه خوش خوابید والا من ک خسته شدم از این وضعیت.

[Zeinab Siri]

_Sajjad_ در سوال از بچه های قرار صبحگاهی گفته است:

مهشید حسن زاده 0 دیدید وقتی جلوی یکی باشین ، انگار خجالت میکشید بهش بگید که هدفتون چیه و ..
یه خجالتی هست از اینکه طرف مسخره کنه یا بگه نمیتونی یا..
من در ذهن خودم اون خجالت رو دارم
وقتی بخوام همچین جوی بسازم، از خودم خجالت میکشم
همونطوری که اگر یکی بخواد به کس دیگری بگه ممکنه خجالت بکشه

هرآدمی توی دنیا خاصِ،چون تکِ..همه ی آدما بااستعداد هستن اما هر ادمی یه چیزی رو داره که اون رو از بقیه جدا میکنه و خاص ترش میکنه
شما هم باید دنبال اون ویژگیِ خاصتون باشید،مطمئن باشید که پیداش میکنید...شایدم همین الان بدونید چیه
شاید یه حرفه هست که فقط و فقط شما هستید که میتونید اون رو به نحو احسن انجام بدید
کی از شما برای انجام دادن اون کار بهتره؟
کی از شما برای انجام دادنش سر تره؟
خودتون رو کوچیک نشمارید،توانایی هاتون رو ریز نبینید
اگر شما خودتون رو قبول ندارید پس کی میتونه قبولتون داشته باشه؟؟؟

[_Sajjad_]

Zeinab Siri بله حرفتون درسته
من خودم باید خودم رو قبول داشته باشم
ولی ،
اولا میترسم از این که به خودم اعتماد کنم
دوما ترجیح میدم خودم رو قبول نداشته باشم تا توی دایره ی امنم بمونم
اما اگر استعدادم رو ، کامل ، قبول کنم .. اون موقع باید سختی بکشم
این دو تا اتفاق ، در اعماق ناخوداگاه من میفته
خیلی بده..

[_Sajjad_]

سارا M 0 تکنیک خوش خوابی: )
یه تکنیک اینه که
فراری میشم از زشتی دور و برم
میخوابم تا چند ساعت هم که شده تحمل نکنم این همه سختی و ناراحتی رو
و تا جایی که بتونم ادامه میدم به خوابم تا کمتر یادم باشه وجود دارم

پ ن : ممنون بابت توضیحاتتون

[_Sajjad_]

مهشید حسن زاده 0 آها شما جفت پا رفتید تو چیزی که ترسناک بود
عالیه واقعا کار خوبیه
موفق باشید
همچنین ممنون بابت راهنمایی تون تا اینجا

[Zeinab Siri]

_Sajjad_ در سوال از بچه های قرار صبحگاهی گفته است:

Zeinab Siri بله حرفتون درسته
من خودم باید خودم رو قبول داشته باشم
ولی ،
اولا میترسم از این که به خودم اعتماد کنم
دوما ترجیح میدم خودم رو قبول نداشته باشم تا توی دایره ی امنم بمونم
اما اگر استعدادم رو ، کامل ، قبول کنم .. اون موقع باید سختی بکشم
این دو تا اتفاق ، در اعماق ناخوداگاه من میفته
خیلی بده..

بترسید،ترسیدن بد نیست! ولی ترسو بودن بده! تفاوت هست بین گهگاه ترسیدن و همیشه ترسو بودن
به خودتون اعتماد کنید حتی اگر قرارِ نتیجه ی این اعتماد شکست یا ناامیدی باشه اما تهش به خودتون بدهکار نیستید چون میدونید که هرچی که در توانتون بوده رو وسط گذاشتید
اگر دوست دارید توی دایره امن خودتون بمونید انتظار جهش های بزرگ رو هم نداشته باشید!!
همه ی آدمها دوست دارن که ساکن باشن،این طبیعتِ ماست که دائما نیاز داریم یچیزی هُلمون بده(انگیزه،ترس،علاقه و...) تا حرکت کنیم...حرکت کردن بوسیله ی یه نیروی خارجی خیلی سخت تر و زجرآورتر از حرکت کردن بوسیله ی یه نیروی درونیه
شما اگر تمایل نداشته باشید که از دایره ی امنتون بیرون بزنید زندگی به خواسته ی شما توجهی نمیکنه و به زور هلتون میده!
و در آخر هرچیزی یه بهایی داره

[_Biliifti_]

_Sajjad_ جدی اینکه برا آینده سختی بکشی بده؟
ببخشید اسپم شد!!

[_Sajjad_]

@narjes-hashemi نه بد نیست خیلی هم خوبه
اون که گفتم ترجیح میدم ، ناخوداگاهم این کار رو میکنه نه من
برای فرار از مشکل ، صورت مساله رو پاک میکنه

[مهشید حسن زاده 0]

_Sajjad_ این دایره امن تاچندسال دووم میاره به این شکل؟
تاپایان سال کنکورتون!بعدش همه چیزعوض میشه,بایدفکری برای زندگیتون بکنید!
حالاتصورکنید براش جسارت بخرج نداده باشید!
سختی بیدارشدن صبح کمترازسختی بیکاریه,,,
دایره امن یعنی ذهن آرام وراضی
وقتی ازخودتون راضی نباشیدچطورامنید؟
ووقتی بخودتون فرصت عمل نمیدید چطورازخودتون راضی بشید؟
مثل اینه که پاتونومحکم به یه ستون قطورزنجیرکردین ومیگین این ستون محکمه وچون محکمه پس نمیریزه وچون من بهش وصلم پس هیچیم نمیشه واین دایره امن منه!خب تصورکنید زلزله بشه(مشکلات بیهوای زندگی),خب هنوزم اون دایره امنه؟
چراازبازکردن این زنجیرها ازقدم برداشتن بدون تعلق به اون ستون میترسین؟
چرادویدن تومسیراهدافتونوتجربه نمیکنید؟!ازترس خسته شدن خودتونواسیرکردین؟!
پس لذت زندگی هیجان جوونی کجامیره؟حیفه ازدستش بدین هاااا

[سارا M 0]

_Sajjad_
این حالتی ک میگید رو قشنگ تجربه کردم.
ک چنین حسی به خودم داشته باشم (برای من شخصا بدترین حس میتونه باشه دیگه شما رو نمیدونم).....ولی خداروشکر....بهش کم محلی کردم...نذاشتم برام باور شه....
چون همیشه میگم ک به هرحال اگه به همه قول هایی ک به خودم دادم.....همه چیزهایی ک از خودم انتظار داشتم و....... اگه اون طور ک خواستم نشد..‌‌‌باید دفعه بعد تلاشم رو بیشتر کنم.....نه اینکه خودم رو گم کنم دیگه....فوقش ی سرزنش((:
نمیدونم چطور بگم ولی خب ...... خودش به اندازه کافی اعصابم رو خورد میکنه..دیگه خودم بیشتر بهش دامن نمی زنم...و کم محلی میکنم و بازهم به برنامه ها و همه چیزهایی ک باید بهش برسم،تلاش میکنم....:))

[_Sajjad_]

مهشید حسن زاده 0 چقدر مثال خوبی بود
درمورد سوال های اخر متن هم ..
واقعا چرا..
؟

[مهشید حسن زاده 0]

_Sajjad_ در سوال از بچه های قرار صبحگاهی گفته است:

مهشید حسن زاده 0 چقدر مثال خوبی بود
درمورد سوال های اخر متن هم ..
واقعا چرا..
؟

چون فکرمیکنم آدمی هستین که زیادفکرمیکنید
زیادتحلیل میکنید
ذهنتون ناخودآگاه مدام تمام زوایای تمام اتفاقاتوبررسی میکنه
درسته؟

[_Sajjad_]

مهشید حسن زاده 0 چیزی که گفتید تقریبا صدق میکنه درمورد من ، اما ایا این دلیل کم کاری منه؟
رابطه ی پاسخ بودن اون گزاره به اون سوال ها رو نفهمیدم ، .. چرا این جوابشه؟

[سارا M 0]

_Sajjad_
چه جالب ! این رو هم تجربه کردم....منم داشتم از این جور خوابا ک دلیلش استرس و فرار از مشکلات و بدی ها و..............بود! انگار به خواب پناه می بردم......
ولی دیدم اینجوری بخوام پیش برم، فقط تبدیل میشم به ی آدم ک زود جا میزنه و شجاعت نداره (حداقل پیش خودم و در فکر خودم نباید چنین منظره ای از خودم شکل می گرفت!!! ) و تمام روز هامو از دست میدم....