هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Sachli]

@ftm-montazeri آره آره برو نماز بخون خداروشکر کن بخاطر وجودم
سلامت باشی
عه بیا درسا عوض
نوچ بشت میگم همون منتظری
شایدم فاطمه دیگه هرچی اون لحظه باهاش حال کنم

[Ansel]

@roghayeh-eftekhari
هر وقت شما اون روزه ها و قرآن هایی که نذر کرده بودی بابت آشنایی با من ادا کردی
چشم منم نماز شکر میخونم

هرکدوم که حال داشتی گفتم که فرقی نمیکنه
و اینکه برم که کتاب تست عربی الان خودکشی میکنه
با اجازه

[maryam111]

ای یار جانی یار جانی
دوباره برنمیگردد دیگر جوانی(:

پ.ن: کجاست؟!

[Sachli]

@ftm-montazeri من؟؟ من هرگز اینکارو بکنم من هنو نذرهای قبلیم موندن اصلا دست به همچین کار اشتباهی نمیزنم
برو عزیزم فعلا

[Galadriel]

الان باید عذاب وجدان بگیرم که بعد شنیدن خبر اومدم خونه داییم و نمیتونم درس بخونم؟؟؟

[Sachli]

@f-seif-0 آره

[Galadriel]

:(((((((((((((((((

[Galadriel]

قول میدم فردا بالای 12 ساعت بخونم

[Sachli]

@f-seif-0 شوخی کردم بابا زندگی کن یک روز که حقت هست

[Galadriel]

هفته قبلی 3روز مسافرت بودم

[Sachli]

@f-seif-0 خب جبرانش کن

[Galadriel]

جبرانش میکنم
فقط جمعه ازمونه امیدوارم گند نخوره توش :ا
البته...
بودجه رو رسوندم حالا
چمیدونم به امید خدا

[Sachli]

@f-seif-0 ان شاءالله که خیره

[ramses kabir]

ای یار یار
یار یار
دلمُ نَ نشکُن بیا
تو گلی مُنَم خار میشُم
قسم به اشکُم بیا
دلِ مُ نَ نشکون بیا
تک گل تویِ دشتُم بیا
مو دنیانَ گشتُم بیا
گر نیای شکستُم بیا

دلُم جونُم تنُم روحُم
تُنی عشقُم تُنی بونُم(به لری یعنی بهونه)
تُنی لالایِ شبونُم
تُنی خونِ مِنِ جوُنُم:))
ای یار یار
یار یار
دلمُ نَ نشکُن بیا
تو گلی مُنَم خار میشُم
قسم به اشکُم بیا
دلِ مُ نَ نشکون بیا
تک گل تویِ دشتُم بیا
مو دنیانَ گشتُم بیا
گر نیای شکستُم بیا

بی مخاطب:))

[_Mitra_]

این پست پاک شده!

[_Mitra_]

maryam111 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

@mitra-ism-rahmani آره تو باشگاه
آره متاسفانه ورودیمون زیاده
و ۱۰۰ نفریم/:

دبیرستانی که ازش فارغ التحصیل شدم در مجموع کلا 130 تا دانش آموز داشت همه پایه و همه رشته ها
برا اطمینان میپرسم هر 100 نفر سر یه کلاس میشینن ؟
ناظم پست پایینیمو نمیتونم ویرایش بزنم حواسم نبود ایمیلم معلومه

[fatemeh8181]

صدای بوق ممتد گوشی مجرای شنواییم را می خراشید
زانو هایم سست شد
اشک های زندانی شده دربند چشمانم با عفوی الهی ازاد شد و به یکباره ریزش باران سیل به را انداخت
به یک آن تمامی خاطرات در ایستگاه اخر مرور خاطره پیاده شدند
شاید....
شاید نمیدانستم روز اخری است که با کله شقی هایش درکنارم است
شاید اگر میدانستم آن همه سردی را روانه ی قلبش نمیکردم
شاید نمیدانستم غرهای بچگانه اش قرار است روزی تمام شود و بهانه های بی موردش قرار است برای همیشه به پایان برسد
شاید نمیدانستم دیگر روزی قرار است نبباشد ودیگراز شیطنت هایش برایم نگوید.....
شاید هم میدانستم و خودم را به نفهم خانه ی جنگلی برده بودم
حال یعنی دیگر تمام شد تسلیم شد در این جنگ تن به تن به روزگار ....
یعنی......
نهه....
تسلیم شدن درکارش نبود.....
حتما اشتباهی شده.....
چقدر زود دلم برایت تنگ شد
میخواهی برایت بگویم به چه اندازه.....
به اندازه ی ستاره هایی که دلشان برای خورشید تنگ میشود.....
دلتنگ خنده هایت
حرفهایت...
لجبازی هات....
گریه های گاه و بی گاهت....
وعجیب دلم برای صبر درونی چشمانت تنگ شده.....
.
.

---

قدمام شونه به شونه باتو
نمیتونه بگیره کسی جاتو
تا ابد میمونی توتوقلبم
غمت نباشه من خودم هستم
تا اخرش باتو.....
:))

[maryam111]

@mitra-ism-rahmani نه بابادوتا کلاس ۴۰ و خورده ای نفره میشیم
پاکش کردم

[_Mitra_]

maryam111 اها اینجور خوبه
مرسی مرسی

[_Mitra_]

@f-seif-0 اون پست طومار شکلت را خوندم و چون تو اقوام چنین حس و حالی را داشتیم قشنگ شادیتون برام قابل درکه ولی با اینحال نمیدونم تو این موقعیت ها چی میگن
مبارک باشه
تازه به تودلیت هم ریپ نزدم به پست بعدیش ریپ زدم