هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@fargol-sh واسه جوش میخوری تو هم؟
انقضاشو نزده
اره
من الان ۱۳ ماهه مصرف میکنم@fargol-sh
خاطره!! -
@fargol-sh در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@F-Seif-0
فاطی پاسخنامه ازمون ۲۵ اذر قلم چی رو میخوام
ازمون انلاین هدفگذاری
داری؟14000925p2m9w4u685.pdf
بفرما بیب@f-seif-0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@fargol-sh در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@F-Seif-0
فاطی پاسخنامه ازمون ۲۵ اذر قلم چی رو میخوام
ازمون انلاین هدفگذاری
داری؟14000925p2m9w4u685.pdf
بفرما بیبعااااشقتم
مرررسی
-
gomnam gharib خب از بیرونی ها برات تعریف میکنم
محرم چندسال پیش کار فرهنگی داشتیم انجام میدادیم بعد تمام بچه ها تمام وسایلشون دادن دست من
بعد دوتا کیفو انداختم روهم بعد چسبو انداختم دور مچم بعد پرچمم انداختم روی دستم پوسترم گرفتم توی یه دستم اونا رفتن پونز بخرن بعد قرار شد خیابون جلویی همو پیدا کنیم
من حوصله ام سر رفت گوشیم در آوردم دیگه بعد پنج دقیقه گفتم برم دیگه اومدم بعد داشتم میرفتم گوشیم زنگ خورد با اون وضع زیبایم گوشیم در آوردم سرمو انداختم پایین داشتم میرفتم که رفتم تو تیر چراغ برق
حالا موکبم اینورم هییتم یه ور دیگه ام بودن اون هییتی ها که میخندیدن سینه میزدن اونیم که تو موکب بود نصف شربتارو میریخت تو لیوان نصفشو تو سینی
منم چیزی به روی خودم نیاوردم کاملا خونسرد به سمت اونور خیابون رفتم@roghayeh-eftekhari
احسنتتت -
@fargol-sh
خاطره!! -
@fargol-sh
یک خاطره خنده دار -
@roghayeh-eftekhari در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@f-seif-0 ولی این مامانش به خون تشنه است به نظرم تنها نباش جایی باهاش
اگه روزی جایی ببینمش با سرعت نور فرار میکنم
حتی اگه خاستگاری باشه -
@fargol-sh
یک خاطره خنده دار -
شب یلدای سه چهار سال پیش بود بعد شام قورمه سبزی بو.منم چون کودک درونم فعاله همش تو این مهمونی ها با بچه ها بازی میکنم بعد یه کاغذ گیر آوردم تو اتاق داشتم موشک بازی میکردم که اومدن تو اتاق هم واسه بچه ها سفره انداختند.یه بار موشک رو زدم رفت تو بشقاب خورشت از رو مسخره بازی صدامو نازک کردم و گفتم:((خدا مرگم بده خداااااا خاک تو سرم))بعد دیدم یهو چهل نفر جلوم جمع شدن از ترس و نگرانی بدنم یخ زده بود هر کسی یه چیزی گفت و رفت وقتی رفتند انقدر خندیدیم با بچه ها و انقدر اشک از چشمام اومد که چشمام سرخ شد
-
@roghayeh-eftekhari
احسنتتتgomnam gharib باشد درس زندگی شود
بدیش این بود همه میشناختنم -
رقیه چطوری
-
شب یلدای سه چهار سال پیش بود بعد شام قورمه سبزی بو.منم چون کودک درونم فعاله همش تو این مهمونی ها با بچه ها بازی میکنم بعد یه کاغذ گیر آوردم تو اتاق داشتم موشک بازی میکردم که اومدن تو اتاق هم واسه بچه ها سفره انداختند.یه بار موشک رو زدم رفت تو بشقاب خورشت از رو مسخره بازی صدامو نازک کردم و گفتم:((خدا مرگم بده خداااااا خاک تو سرم))بعد دیدم یهو چهل نفر جلوم جمع شدن از ترس و نگرانی بدنم یخ زده بود هر کسی یه چیزی گفت و رفت وقتی رفتند انقدر خندیدیم با بچه ها و انقدر اشک از چشمام اومد که چشمام سرخ شد
-
رقیه چطوری
-
gomnam gharib خب از بیرونی ها برات تعریف میکنم
محرم چندسال پیش کار فرهنگی داشتیم انجام میدادیم بعد تمام بچه ها تمام وسایلشون دادن دست من
بعد دوتا کیفو انداختم روهم بعد چسبو انداختم دور مچم بعد پرچمم انداختم روی دستم پوسترم گرفتم توی یه دستم اونا رفتن پونز بخرن بعد قرار شد خیابون جلویی همو پیدا کنیم
من حوصله ام سر رفت گوشیم در آوردم دیگه بعد پنج دقیقه گفتم برم دیگه اومدم بعد داشتم میرفتم گوشیم زنگ خورد با اون وضع زیبایم گوشیم در آوردم سرمو انداختم پایین داشتم میرفتم که رفتم تو تیر چراغ برق
حالا موکبم اینورم هییتم یه ور دیگه ام بودن اون هییتی ها که میخندیدن سینه میزدن اونیم که تو موکب بود نصف شربتارو میریخت تو لیوان نصفشو تو سینی
منم چیزی به روی خودم نیاوردم کاملا خونسرد به سمت اونور خیابون رفتم@roghayeh-eftekhari
مدیونی اگه فکرکنی دست بزن دارم
یه بار سر یه سوال ریاضی با یکی از دوستان بحثم شد منم اون روز خیلی عصبانی بود خیلی خیلی خیلی
اصلا این کارا ازمن بعید بود من همیشه عصبانیتمو سر ولی نمیدونم چیشد مشت کوبیدم تو صورت دوستم چقدر ناراحت شد چقدر منت کشی کردم
خاک برسرم -
شب یلدای سه چهار سال پیش بود بعد شام قورمه سبزی بو.منم چون کودک درونم فعاله همش تو این مهمونی ها با بچه ها بازی میکنم بعد یه کاغذ گیر آوردم تو اتاق داشتم موشک بازی میکردم که اومدن تو اتاق هم واسه بچه ها سفره انداختند.یه بار موشک رو زدم رفت تو بشقاب خورشت از رو مسخره بازی صدامو نازک کردم و گفتم:((خدا مرگم بده خداااااا خاک تو سرم))بعد دیدم یهو چهل نفر جلوم جمع شدن از ترس و نگرانی بدنم یخ زده بود هر کسی یه چیزی گفت و رفت وقتی رفتند انقدر خندیدیم با بچه ها و انقدر اشک از چشمام اومد که چشمام سرخ شد
@امیرمسعود-جعفری
خاطره خوبی بود
-
@roghayeh-eftekhari در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@fargol-sh الحمدالله خوبم تو چطوری
دارم سبزی پاک میکنم
-
@roghayeh-eftekhari ببخشید شما دینی را ابریشم درس 6 رو دان کردید؟
-
gomnam gharib باشد درس زندگی شود
بدیش این بود همه میشناختنم@roghayeh-eftekhari
این خیلی بده خیلی
خییییلی
درک میکنم کاملا -
@roghayeh-eftekhari
مدیونی اگه فکرکنی دست بزن دارم
یه بار سر یه سوال ریاضی با یکی از دوستان بحثم شد منم اون روز خیلی عصبانی بود خیلی خیلی خیلی
اصلا این کارا ازمن بعید بود من همیشه عصبانیتمو سر ولی نمیدونم چیشد مشت کوبیدم تو صورت دوستم چقدر ناراحت شد چقدر منت کشی کردم
خاک برسرمgomnam gharib این خیلی بد بود
-
@امیرمسعود-جعفری
خاطره خوبی بود