هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@Masoumeh-Shokrollahi حالا نگاه ها هی من میخوام چیزی بهت نگم خودت نمیذاری
من که نگفتم قرص خواب خوردی ، میگم قرص خوردی چرا؟:/
چت بوده؟@roghayeh-eftekhari اخه ی جور گفتی چرا قرص خوردی اینگار خلاف کردم
بعد بت میگم -
@roghayeh-eftekhari اخه ی جور گفتی چرا قرص خوردی اینگار خلاف کردم
بعد بت میگم -
@Masoumeh-Shokrollahi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Saghi-Mortazavi آخ چقده قشنگه🥺
این فضا کیف میده بری توش درس بخونی
دستت درد نکنه به قول خودت خِشاصن واس همین اینو گذاشتم
فقطم درس بخونیا
قربونت،خِش متقابل@Saghi-Mortazavi چشم مادر فقط درس
خِش دوبل️
-
امروز رفتم توی کوچه ای که خاطره های زیادی اونجا داشتم
صدای خنده هامون جیغ و دادهامون
تک تک خاطره هامون
اون موقع که شلنگ برداشتیم و همو خیس کردیم
وقتی قایم موشک بازی میکردیم
وقتی قورباغه هارو اذیت میکردیم
خنده هامون
همه و همه...
ولی شما خرابش کردی
ادم بزرگا خوب بلدن که چطوری با یه تصمیم اشتباه همه چی رو خراب کنن
گاهی با یه تصمیم اشتباه همه چیز رو بهم میزنن
باعث کدورت میشن بین چندین نفر
باعث دلخوری میشن
تمام خوشی هارو از خودشون میگیرن
امروز
دیگه همه ازاون کوچه فرارین
دیگه اونجا شور و حال گذشته رو نداره
سوت و کور شده اونم خیلی زیاد
یک تصمیم اشتباه
اینهمه مشکل
اون بازیامون و خاطره هامون رو هیچوقت فراموش نمیکنم
رفته رفته
همه چیز بدتر شد
و من دلم بدگرفته -
@roghayeh-eftekhari ببخشید که نصفه شب زنگت نزدم بگم با اجازت قرص بخورم
-
@mitra-ism-rahmani به هر حال این فکت رو نمیتونی تغییر بدی که:
جاودانه ها هرگز نمیمیرند -
@roghayeh-eftekhari ببخشید که نصفه شب زنگت نزدم بگم با اجازت قرص بخورم
-
اع سلام گل بهشتی
-
@Masoumeh-Shokrollahi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
مهشید حسن زاده 0 عقاب ساقیه @Saghi-Mortazavi
من چشمام چشما شاهینهچش مایی
@Saghi-Mortazavi گوش مایی
-
نمیدونم چرا به خودم گرفتم
-
@Saghi-Mortazavi
نوچ من نمیتونم اینو بگم
ببین من تا 9 سالگیم که هر روز روزه کله گنجیشکیبا عشق میگرفتم اصلا با یه علاقه ای سحرا بیدار میشدما
حالا من یه چیزی درباره عشق و علاقه ام به آسمون برا زینب گفتم (این عشق در حدیه که هر شب یه ربع تو حیات خیره ام به آسمون اونقدری که گردنم درد میگیرهو کلی چیزه دیگه ) بعد من هزاران برابر عاشق آسمون سحرم
حتی مثلا امسالم که گفتم بهت چطور میگرفتم کل ماه رمضونو با بابام بیدار میشدم و سحری میخرم و اون سحری بجای صبحونم بود ناهارو مخفیانه تو اتاق و شامم قشنگ با بابام مینشستم اون آبجوشه و نبات را شیرین میکردم منتظر اذان اذان را که میگفت میخوردمدر حدی که بابام میگفت داره باورم میشه روزه ای
خب داشتم بچگیمو میگفتم من خب کلاس چهارم به سن تکلیف رسیدم دیگه ماه رمضون اون سال و کلاس پنجم که هر دوتاش تابستون بود را یه روز درمیون میذاشت روزه بگیرم ( من کلا لاغرم اون زمان هم خیلی خیلی لاغر بودم ) اون سالا هرچی اصرار اجازه نداد کامل بگیرم و گفت بعدا قضاشو بگیر وقتی بزرگ شدی
سال ششم دو تا دوستام فاطمه و مریم کامل میگرفتن هعی اونارو مثال میزدم که دیگه گذاشت 2 سوم ماهو روزه بگیرم
راهنمایی و سال دهم و یازدهم کامل گذاشت
دوازدهم نذاشت
امسال که دیگه اصلاااااااااااااا
بعد بنظرت من تو تمام این سالا به اندازه کافی اصرار نکردم ؟
مامانمو خب میشناسم کسی نمیتونه حرفشو تغییر بده هیچ کس
جبرئیل هم نازل بشه میگه نه ! -
@Masoumeh-Shokrollahi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Infinitie-A
خودت چاق شدیی
تو هنو اونو یادتههه هووو آبان بود
این پافر و فک کنم دیگ تو بازار بری همه چی و پافر ببینینه چاق شدی انکار نکن
@Infinitie-A ن والا دارم آب میرم
-
امروز رفتم توی کوچه ای که خاطره های زیادی اونجا داشتم
صدای خنده هامون جیغ و دادهامون
تک تک خاطره هامون
اون موقع که شلنگ برداشتیم و همو خیس کردیم
وقتی قایم موشک بازی میکردیم
وقتی قورباغه هارو اذیت میکردیم
خنده هامون
همه و همه...
ولی شما خرابش کردی
ادم بزرگا خوب بلدن که چطوری با یه تصمیم اشتباه همه چی رو خراب کنن
گاهی با یه تصمیم اشتباه همه چیز رو بهم میزنن
باعث کدورت میشن بین چندین نفر
باعث دلخوری میشن
تمام خوشی هارو از خودشون میگیرن
امروز
دیگه همه ازاون کوچه فرارین
دیگه اونجا شور و حال گذشته رو نداره
سوت و کور شده اونم خیلی زیاد
یک تصمیم اشتباه
اینهمه مشکل
اون بازیامون و خاطره هامون رو هیچوقت فراموش نمیکنم
رفته رفته
همه چیز بدتر شد
و من دلم بدگرفتهGharibe Gomnam مثل شازده کوچولو وقتی که خلبان سرش داد میزنه میگه توام مثل آدم بزرگا حرف میزنی