توی دنیاشون حس ادمک بندانگشتیای را دارم که داره تو سرزمین غولهای بزرگ زندگی میکنه؛ که هرلحظه ممکنه زیر دستوپاشون له بشه.
داره با همه وجودش میجنگه که خودشو از بندشون آزاد کنه...
از بند غولهای حق به جانبِ فضولِ سلطهگرِ خودخواه! که فقط خواستههای خودشون مهمه...