هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@Nature یه معرفینامه بده که بگم فرهاد گفته بیام پیش شما
-
سخته توضیح بدم
که چیجوری تو میتونی
این دلو قبضه کنی
حتی خونهی کاهگلی رو قلعه کنی
رو تو میشه حساب کرد
با چشمای بسته دوید -
میکنی مقاومم وقتی از همه چی غافلم
میگی برام از زیر و برام از زر و برام از زور تا راه برم -
میدونی ترس مث آتیشه
اگه کنترلش نکنی میسوزونتت -
وای واقعا فصل ۳ رو هم تموم کرد !!!!
من می خواستم توی عید بخونمش
ولی الان تموم شد
خب فقط می مونه تست زدن ،از فصل ۲ و ۳ -
@AmirReza-Bhb
خب تو خوبه ازین راه روحیه میگیری رو من تاثیری نداره خوشبختانه یا متاسفانه -
من وقتی میرم تو کافه میم
تو خودنویس
حقیقتش دلم میگیره
نه به خاطر خودم
به خاطر دل پردرد بقیه
درست طی تحقیقات فرا گسترده امریکا قوه احساسات خانما خیلی بالاست
اما مطمئنم که بعضی از متن ها انقدری پردرد نوشته شده که میشه حسش کرد
خواستم یه متن با حال خوب بزارم گفتم ولش کن
امروز که من میخوام تودلیارو بزارم که شاید بعدا بزارمشون تو کافه میم
باید بگم
من حالم اصلا بد نیست
من حالم خیلی خوبه الان خیلی -
@ABR_DJ
-
عشق را از عشقه گرفته اند و آن گیاهیست که در باغ
پس
پدید آید در بن درخت اول بیخ در زمین سفت کند سر برآرد و خود را در درخت بپیچد و هم چنان می رود تا
جمله درخت را فرا گیرد و چنانش در شکنجه کند که نم در درخت نماند و هر غذا که به واسطه ی آب و هوا به درخت می رسد به تاراج میبرد تا آنگاه که درخت خشک شود...
سلوک دولت ابادی -
گذشت زمان کسی رو عوض نمیکنه... فقط بهت میفهمونه آدما همه ی اون چیزی که
نشون میدن و تو در موردشون فکر میکنی نیستن... -
از حیوونا متنفرم....
چرا؟
چون زود میمیرن... اون روز سوگل و تیمور(جوجه رنگی هاشو میگه) رو میخواستم حموم کنم... انداختمش تو وان... بعد هی دیدم بالا و پایین میپرن... دوباره تو همون آب وان شستمشون... رنگ سوگل رفت... بعدشم مرد... تازه مامانم کلی دعوام کرد
دعوا چرا؟
چون که تو وان وایتکس ریخته بودم تمییز شن
هینی کشیدم و بهت زده نگاهش کردم.
تو... تو جوجه هاتو انداختی تو وایتکس تمییز شن؟ خاله
این چه کاریه... آخی... بیچاره ها ....
خب مامان با وایتکس لباسارو میشوره تمییز میشن منم
میخواستم تمییزشون کنم....
آخه موجود زنده رو که نمیندازن تو وایتکس معلومه میمیره... اصلا چرا به وایتکس دست زدی... خطرناکه
اه... خاله تو چه قد سوسولی... همه چیو میگی خطرناک -
میخوام اینو همینجا ثبتش کنم ک هروقت برمیگردم یادم بیاد...
اره تموم شد
شاید چند ماه پیشم همین اتفاق افتاده بود ولی اینسری فرق میکنه چون میدونم دیگ برگشتی درکار نیست
اونقدر ضعیف بودم ک خریت محض انجام دادم الان ک یادم میاد از خودم بدم میاد ولی میدونی تو حال خودم نبودم...
ولی از امروز بهتر میشم سخت تر از اینا گذروندم این ک چیزی نیست در برابرش(:
ولی میدونی شاید اونم دلیل منطقی داشته باشه نمیدونم ولی خوب شد ک تموم شد
دیگ ضعف این چند روز ادامه پیدا نمیکنه میدونم ک میتونم این مرحلشم بگذرونم...