هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
آخی مارمولک️
خاطرات جذابی تو آمفی تئاتر اون دانشگاه رقم خورد🥴
بچه هایی که یهو جیغ زدن و میخواستن فرار کنن ولی جا نبود و نمیشد
مسئولایی که از ترس بچه ها ترسیدن ،دویدن رفتن اون سمت
دیدن یه بچه مارمولکه
با یه دستمال کاغذی گرفتن بردنش🥴
و لبخند پهنشون حین خارج شدن از آمفی تئاتر
البته منی که دارم میخندم کنارشون نبودم وگرنه الان خودم سوژه بودم -
Comrade_Bayat
امیدوارم خوابیده باشه و فردا حمله کنه -
شاد بوده من اونجا بودم
گریه آبغوره من اونجا بودم
میگفت سختیا بدجور آسونن من اونجا بودم
میگفت از تو داغونم من اونجا بودم -
میخواست دوست صمیمی من اونجا بودم
میکرد تو دل غریبی من اونجا بودم
فکره قوته قلب بود من اونجا بودم
میگفت کمکه من کو من اونجا بودم -
Comrade_Bayat
زنگ آخر اومدم از داخل کیفم کتابم رو در بیارم که دستم خورد به سوسکه نزدیک بود جیغ بزنم ولی نزدم کتابم رو برداشتم و در کیفو بستم
یادم میفته حالم بد میشه -
در حال بارگذاری... خواهش میکنم
-
خوشحال تر از ما نیست🥴
درحالی که از قطار جامونده بودیم
علاوه بر اینکه مسئولمون رو دلداری میدادیم
تو پیاده رو ها ول بودیم و فیلم میگرفتیم🥴
درحالی که ۵ساعت تو شهر و ترافیک بودیم
اینقد همدیگه رو خندوندیم که خستگی راننده و همه در رفت
گاهی لازمه آدم الکی خوش باشه...
اگه میخواستیم غصه بخوریم له میشدیم
ولی واقعا اون حجم از خستگی نیاز به خوشحالی داشت نه جاموندن از قطار🥴 -
میداد روزیمون پر سود من اونجا بودم
سفره کوچیک بود بزرگ بود من اونجا بودم
احساس عشق میخواست من اونجا بودم
چه سالم چه بیمار من اونجا بودم -
و اینجاست که شاعر بعد اینهمه من اونجا بودم میگه:
زیادی خوبی کردنم تهش داستانه
واسه تو خوبی و بدی همش یکسانه
بد عادتت کردم خودم خب، حقم داری
خوبی که از حد بگذره ته داستانه -
-
این دیوونه حق داره بعضی وقتا
بی دلیل بد بشه اخلاقش -
ساکته بی اعصابه
چون یه چیزایی نمیره دیگخ از یادش -