هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
پرستو بابایی کاش میشد برم ببینمش🥲️
-
Blue28 دبیرم ک سرطان گرفت نیمد مدرسه
هی تو برنامه ها میگفتن امن یجیب بخونید برا یکی از دبیرا ولی نمیگفتن کی
ما که میدیدیم فقط اونه که نمیاد مدرسه!
هی دعا دعا میکردم میگفتم لطفن اون نباشه با اینکه معلوم بود هست
وقتی نیمد دبیر ادبیات اون یکی کلاس اومد به ما درس بده،قبلن دبیر خواهرمم بود
ولی من ازش خوشم نمیومد
نمیخواستم بیاد سرکلاس ما
میخواستم دبیر خودمون باشه
دوستش نداشتم
ازش بدم میومد
انگار تقصیر اون بود
ناخودآگاه قیافم میرت تو هم سر کلاسش
انقد ک خودش متوجه شده بود
یبار خواهرمو تو بیمارستان دید و گفت فککنم آبجیت از من خوشش نمیاد
خاک تو سرم
ولی بعدن عاشقش شدم
خیلی زیاد
هرچی از ادبیات بلدم اون بهم یاد داذ
حتا دبیرستانم جیز جدید یاد نگرفتم
هرجا هست سلامت باشه -
پرستو بابایی آره دقیقا
-
Ainoor همیشه دوست داشتم قرآن رو با صوت بخونم
از کلاس اول
ولی هیچ وقت اعتماد به نفسشو نداشتم
فکر میکردم بد بخونم
فقط تو خونه میخوندم
اونم جایی ک کسی نشنوه
یبار وقتی برا بار آخر تو مدرسه قرآن خوندم سر امتحان قرائت دوازدهم،برای اولین بار و آخرین بار با صوت خوندم،بچهامون برگاشون ریخته بود
سرمو آوردم بالا دیدم دارن با تعجب نکام میکنن یکیشون گفت مریم تو قاری بودی رو نکرده بودی؟
بعد گفتم ای کاش تمام این سالا میخوندم ای بابا