هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
نشستهام در برابر آیینه
چه چیزی را میخواهم به یاد بیاورم؟
موهایی را که هرگز نبافتم!
یا لبخندی که دیگر پیدا نیست؟@PYA در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
نشستهام در برابر آیینه
چه چیزی را میخواهم به یاد بیاورم؟
موهایی را که هرگز نبافتم!
یا لبخندی که دیگر پیدا نیست؟خیره ماندهام ,
که چه کسی را به یاد بیاورم ؟
آنکس را که هرگز نبودهام؟
من اهل بیابان و باد و خیالم
کسی که میخواست,
ساکن تاکستان های سرخ باشد -
من در پایان زندگی رنگها پیکره سازم
سازنده ی پیکره هایی که آرمیده اند بر بستر ابدی آرامشی از هیچ
سازنده ی پیکره هایی که در تنهایی مطلق کوچه ها و جاده ها تندیسی
شده
اند
من در بدرود جاوید خوابها یک پیکره سازم
و پیکره های من آرام ، استوار
در هوشیاری تلخی که عاری ست از انتظار هر صدای پا
و عاری ست از شور بوییدن یک لبخند
تا ابدیت پا برجا می مانند -
گاهی هی میخوام به فاطمه بگم
میگم نه...
چقدر میگی؟..
مگه کاری ازش برمیاد؟...
ترجیح میدم به خودش بگم...
میدونم صدامو میشنوه...
میدونم اگه بخواد قطعا میشه...
ولی اگه نخواد چی؟..
سخته تسلیم چیزی که واسم میخواد بشم...
امیدوارم هرچی که واسم میخوای
دلمم دیگه به همون راضی باشه
و خوشحال... -
برم فیزیولوژی بخونم
️
-
@PYA در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
نشستهام در برابر آیینه
چه چیزی را میخواهم به یاد بیاورم؟
موهایی را که هرگز نبافتم!
یا لبخندی که دیگر پیدا نیست؟خیره ماندهام ,
که چه کسی را به یاد بیاورم ؟
آنکس را که هرگز نبودهام؟
من اهل بیابان و باد و خیالم
کسی که میخواست,
ساکن تاکستان های سرخ باشد@PYA در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@PYA در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
نشستهام در برابر آیینه
چه چیزی را میخواهم به یاد بیاورم؟
موهایی را که هرگز نبافتم!
یا لبخندی که دیگر پیدا نیست؟خیره ماندهام ,
که چه کسی را به یاد بیاورم ؟
> آنکس را که هرگز نبودهام؟
من اهل بیابان و باد و خیالم
کسی که میخواست,
ساکن تاکستان های سرخ باشدزیبا بود.......
-
_Biliifti_ خودمم بانو
بله بازم پیکان جان راه بره یه چیزی ...... استفاده میکنین به سلامتی...؟سرگرمی...... ماشینا؟!؟ مگه چند تا دارین؟
sherlock
مسخره نکن پیکان منو،زشت (: -
عمه ها چی از جون آدم میخوان؟
دست از سرم بردار زن. -
sherlock
مسخره نکن پیکان منو،زشت (:_Biliifti_ پ دایی که میگفت پیکانو عوض کردی
-
sherlock
مسخره نکن پیکان منو،زشت (: -
عمه ها چی از جون آدم میخوان؟
دست از سرم بردار زن._Biliifti_ یه سری عمه ها میشن مث مامان من و خالهم برای بچه های داداششون جونشونم میدن
ما هم که از خوش شانس ترین ها بودیم در این زمینه -
sherlock
مسخره نکن پیکان منو،زشت (: -
هنوز ی کلاس دیگه مونده
هوووف -
یه زمانی بود میومدی انجمن مینشستم مینوشتم و مینوشتم و یه طومار غر میشد
اصلا شبا که هیچ صفحه صفحه انجمن رو مرگیکردی و صبح بچهها میومدن و تو رو با فوش و یا لطفشون تو رو بهرهمند میکردن..
اماخب اون موقع واقعا خیلی خوب بود
چون هر غری که میزدی همه تو اون شرایط بودن
و خب همه تقریبا یکسان
اما الان مثلا بیای بشینی از دانشگاه و درساش غر بزنی نمیشه ک!
طرف داره همه وجودش رو میزاره برا کنکور و اون صندلیِ فاکینگِ دانشگاه و بعد تو میای و با همین چارخطت همچی رو میزنی میبره..
خب این بده.
اینجا اکثر همه دبیرستانی و کنکوری هستن.
رسما اینجا باید خیلی مراقببود چیا میگی
چون هر غر و امید و حرفت رو یکیتاثیر میزاره..
این دیدِ من نیست!
این چیزیه ک خودم تجربه کردم و از سر گذروندم..
همیشه یادنه وقتی همایون از راحتیِ درس خوندن میگفت اینجور بودم که د آخه تو هم بخون
یا وقتایی که سارا بهمگفت این دوماهِ آخر ورق رو برمیگردون! و واقعا اثر داشت برام و برگردوندم ورقو:)
یا وقتی که اکالی میگفت تهش هردانشگاه و هر جایی که بری خودت مهمی و حواست باشه الان خودتو نابود نکنی برا آیندهایی که معلوم نیست و خب واقعا خیلی راحت ول میکردم.
آره خیلی تاثیر میگیریم.. و تاثیر میدیم بدونِ اینکه خودمون بفهمیم.
والا واقعا حرف زدن تو مکانایِ عمومی وحشتناکه!
اینجا حتا اگه مجمع دانشجوها هم داشت باز سخت بود حرف زدن.
نمیدونم ولیخب حرف و غر و امید و هدف و ول کردن و هرچی که برام مونده باشه رو نگه داشتم.
نگه داشتم برا کسایی که هم خودشون رو میشناسن و هم یکم منو !
همونایی که الان دوسال شده که از آشنایی مون باهم تو انجمن گذشته:>
همونایی که هردفعه اسم ارور رو تو صفحه چتم میبینم(هرچند نرم توش و چت نکنم، ولی دلخوشم بهشون)
همونایی که وقتی تو پرسنالم یه پیام ازشون میاد تا تهِ سلولِ عصبیم شاد میشم که وای خدایِ من ! جوابِ کدوم کارِ خوبی هستن اینا... چه با معرفت و رفیق~ واقعا رفیق•از اونجایی خواستم و اومدم و تودلی رو بازکردم و جواب دادم و نوشتم که تو خوابگاه و برا فرار از درسی که هرچی میخونی نمیتونی سوالاش رو حل کنی، با هم اتاقیا از کنکور حرف زدیم و از تحلیل سوالایِ کنکور قبل و اینکه هرکی چجور و بعد بحث درمورد آقا ثابتی ^-^ و بعد هم درس خوندن آلا
و اینکه اوناهم با آلا درس خونده بودن ولی انجمنش رو کشف نکرده بودن!
و من چقدر خوشحالم که به معنیِ واقعی کلمه فضول بودم و اومدم.
آره دوسه سال از عضویت انجمن میگذره و از بچههایِ انجمن رو چندتایی رو حضوری دیدم و هنوز هم میبینمشون و خواهم دید.
آره با بعضیاشون بحث هم پیش اومد و حتا یکیشون به معنیِ واقعیِ کلمه ازم قطع امید کرد و دیکه هیج ارتباطی باهاش ندارم و حتا فکر کنم بلاکم هم کرده...
آره این موضوع خیلی داغِ دلمه و یادم هم نرفته و نمیره.. چون بحثش فقط سر این بود که نمیتونست بمذیره ک من باوری بر خلافِ باورِ اون دارم... و اینکه نمیتونستم از باور خودم کنار بیامو این در حالی بود که اون باور هیچ آسیبی نبود اما خب آره دیگه.. حتما هممون تو این دوران اینجور انفاقی برامون افتاده..
که چارتا دوست و آشنا بخاطر باورمون ازمون فاصله گرفتن یا باهامون بحث کردن.
آره برا من هم کم نبود ولیخب این یکی دوستِ انجمن خیلی برام زور داشت چون توقعش رو نداشتم.
نمیدونم هنوز هم اینجا ناظم هست یا نه ولیخب تو اینستا هنوز بلاکم نکرده و حتا تو کلوزش هم هستم
و خب در برابرِ تمامِ اینا خواستم بگم آدمی زاد واقعا خُله.و در نهایت
به قول نادر ابراهیمی
در سالِ جدید تا سرحد مُردن بنویس
بنویس
بنویس
بنویس
رایتینگ ایز تراپی~پ.ن: خزعبلات نویسی.
zeinab dehghani یه چی بگم ؟
من تصمیم گرفتم تو سال جدید فقط حرف بزنم
چون سال قبل فقط مینوشتم و مینوشتم و فکر میکردمپ.ن : میدونستی من و تو هم تایپیم ؟ (mbti)
البته نپرس از کجا میدونم
و اینکه میدونستی سبک غر زدنا و طومار نوشتنات عین منه؟(از هر دری سخنی تا بعدش میفهمم چقدر چرت و پرت نوشتم ولی خب یکمم خالی میشدم چون نیاز بود چرت وپرت نوشتن )فقط من صدجا قایمشون میکنم تو میای تو انجمن عمومی منتشر میکنی
این دیگه به شدت اعتماد به نفس ربط داره -
_Biliifti_ پ دایی که میگفت پیکانو عوض کردی
@ABR_DJ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_Biliifti_ پ دایی که میگفت پیکانو عوض کردی
یحتمل خرید لامبرگینی رو مصادف با فروختنِ پیکانم درنظر گرفته