سلام وقتتون بخیر 🌷
چند تا سوال داشتم.
۱. میتونیم بگیم لایه عنکبوتیه از هر دو طرف با مایع مغزی_نخاعی در تماس هست؟ پاسخنامه یک تستی گفته بود که از بخش خارجی با مایع مغزی_نخاعی و از قسمت داخلی با بافت مغز در تماس هست.
۲. چرا دندریت نورون های حرکتی و رابط حتما فاقد غلاف میلین هستند؟
۳. وقتی ناقل عصبی توسط شبکه آندوپلاسمی زبر ساخته میشه، دستگاه گلژی میاد اون رو در ریزکیسه ها بسته بندی میکنه و بعد اون ها با فرآیند برون رانی به خارج از جسم یاختهای ترشح میشن. طبق شکل کتاب زیست دهم فصل اول در خصوص فرآیند برون رانی، با پیوستن غشای وزیکول به غشای یاخته، شاهد افزایش مساحت غشا هستیم. الان در یاخته عصبی هم قاعدتاً باید همچین اتفاقی بیوفته. زمانی که ناقل های عصبی با فرآیند آندوسیتوز از یاخته خارج میشن یعنی دیگه داخل ریزکیسه قرار ندارن؟ طبق شکل کتاب در طول آکسون، ناقل های عصبی درون وزیکول قرار دارند.
@یازدهم @دوازدهم @تجربیا @دانش-آموزان-آلاء
سلام
خسته نباشید
«طول بخشی از دنای اولیه که در آن پیوندهای هیدروژنی بین نوکلئوتیدهای با بازهای مکمل بین دو رشته دنای اولیه میشکند به تدریج زیاد می شود»
من اصلا نمیفهمم چرا دنای اولیه باید طولش افزایش پیدا کنه اصلا منظورش رو نمیفهمم ممنون میشم برام توضیح بدید
۲. محل تولید هررنابسپاراز سیتوپلاسم
میتوکندی و کلروپلاست از این قاعده مستثنی نیستند؟
@تجربیا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم
@بچه-های-تجربی-ابریشم-پرو
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403
IMG_20240918_231512.jpg
IMG_20240919_183410.jpg
IMG_20240919_183533.jpg
سلام. منظورش از اینکه میگه شیب غلظت تفاوت داره چی هست؟ شیب غلظت یون های سدیم و پتاسیم چه در پتانسیل عمل و چه در پتانسیل آرامش به ترتیب به سمت داخل و خارج یاخته هست و این هیچ وقت تغییر نمیکنه.
IMG_20240918_231808.jpg
منظور گزینه ۳ چی هست؟ و اینکه میتونیم بگیم باز شدن کانال های دریچه دار پتاسیمی برعکس کانال های دریچهدار سدیمی وابسته به ولتاژ هست؟
IMG_20240918_232134.jpg
وقتی میگه نوار مغزی نتیجه فعالیت الکتریکی نورون ها هست، یعنی فقط موقع پتانسیل عمل ثبت میشه و زمان پتانسیل آرامش دیگه نوار مغزی ثبت نمیشه؟
@یازدهم @دوازدهم @تجربیا @دانش-آموزان-آلاء
IMG_20240918_231512.jpg
IMG_20240919_183441.jpg
IMG_20240919_183533.jpg
سلام. منظورش از اینکه شیب غلظت یون ها تغییر میکنه چی هست؟ همیشه چه در پتانسیل عمل و چه در پتانسیل آرامش شیب غلظت یون های پتاسیم به سمت خارج یاخته و یون های سدیم به سمت داخل یاخته هست.
IMG_20240918_231808.jpg
منظور گزینه ۳ چی هست؟
IMG_20240918_232134.jpg
وقتی میگه نوار مغزی نشان دهنده فعالیت الکتریکی یاخته های عصبی هست، یعنی موقعی که یاخته عصبی در حالت آرامش باشه نوار مغزی ثبت نمیشه؟ حتما باید پتانسیل عمل اتفاق بیوفته تا نوار مغزی ثبت بشه؟
@یازدهم @دوازدهم @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
IMG_20240910_201755.jpg
سلام. اون حفره ای که با رنگ قرمز مشخص کردم و در قسمت لگنچه قرار داره چی هست؟
اون قسمتی هم که با رنگ سبز مشخص کردم، یک جا داره نشون میده که انشعابی از سرخرگ کلیه بدون اینکه وارد لنگچه بشه از زیر این قسمت عبور کرده و مستقیما وارد بخش مرکزی کلیه شده؛ درسته؟ یک قسمت زرد رنگی هم دقیقا در مجاورت سرخرگ کلیه قرار داره. میخواستم بدونم آیا اون بافت چربی هست؟
@دهم @یازدهم @دوازدهم @تجربیا
@دانش-آموزان-آلاء
توضیحات زیست یازدهم صفر تا صد استاد موقاری
-
هر 62 عصب نخاعي ريشه شكمي آنها به دليل داشتن نورون حسي در بخش حسي دسته بندي مي شوند.
ريشه شكمي آنها به دليل داشتن نورون حركتي در بخش حركتي دسته بندي مي شود.
اگر نورون حركتي كه از ريشه شكمي بيرون ميايد ماهيچه هدفش مخطط باشد در بخش پيكري است. اگر ماهيچه هدف آن صاف باشد در بخش خودمختار است.
انعكاس نخاعي
*انعكاس نخاعي فقط در مهره داران است.
*هرگيرنده يك محرك خاص دارد.
*تقريبا انعكاس هاي نخاعي با درد آغاز مي شوند.
دو نوع سيناپس داريم : 1- سيناپس فعال با ناقل عصبي است. ( 1- مهاري : باعث تغيير پتانسيل مي شود اما باعث ايجاد پتانسيل عمل نمي شود. ، 2- تحريكي : ايجاد پتانسيل عمل در نورون هدف) ، 2- سيناپس غيرفعال بدون ناقل عصبي است.
سيناپس هاي فعال تحريكي + : نورون حسي با نورون رابط 1(در ماده خاكستري) ، نورون حسي با نورون رابط 2(در ماده خاكستري) ، نورون رابط 1 با نورون حركتي عضله دوسر(در ماده خاكستري) ، نورون حركتي عضله دوسر با ياخته هاي ماهيچه اي دوسر
سيناپس هاي فعال مهاري - : نورون رابط 2 با نورون حركتي عضله سه سر(در ماده خاكستري)
سيناپس غيرفعال : سيناپس نورون حركتي عضله سه سر با ياخته هاي ماهيچه اي عضله سه سر
جلسه 17
زيست يازدهم.pdf -
گيرنده ها
اگر بخشي از يك ياخته باشد : هدايت
اگر خود ياخته باشد : انتقال
*وقتي يك گيرنده در سيناپس باشد قطعا سلول پيش سيناپسي است.
گيرنده: 1- خود سلول:1- سلول غيرعصبي :تمايز يافته مثال = گيرنده چشايي زبان ، 2-سلول هاي عصبي (غير عصبي): تمايز يافته = سلول هاي استوانه اي و مخروطي
2- بخشي از سلول: انتهاي دندريت يا دندريت هايي از يك يا چند نورون حسي مثال = گيرنده هاي حواس پرتي
محرك بايد خاص گيرنده خودش باشد تا بتواند آن را تحريك كند.
در بعضي مواقع محرك خاص گيرنده هست اما گيرنده تحريك نمي شود چون محرك به اندازه كافي شدت ندارد.
در بعضي موارد محرك خاص گيرنده هست به اندازه كافي هم شدت دارد اما پيام عصبي توليد نمي شود چون گيرنده به آن محرك عادت كرده است در اين حالت گيرنده يا كمتر پيام عصبي توليد ميكند يا ديگه كلا پيام عصبي توليد نمي كند. البته اين پديده سازش براي همه گيرنده ها صادق نيست مثلا گيرنده درد -
به طور کلی گیرنده مخروطی در نور زیاد و گیرنده استوانهای در نور کم تحریک میشوند.
گیرنده فشار پوست
پوشش درونی = غلاف میلین
پوشش بیرونی = بافت پیوندی سست چند لایه
در پوشش گیرنده فشار چیزهایی که دیده می شود: ۱_ غلاف میلین ، ۲_ گره رانویه ، ۳_هدایت جهشی
*گیرنده حواس پیکری فقط از دسته بخشی از یک سلول هستند. -
*همه گیرنده های که در حس تماس ، دما ، وضعیت و درد فعالیت دارند از نوع بخشی از سلول هستند. سیناپس و انتقال نداریم پیام هدایت میشود.
*گیرنده هایی که در وضعیت و درد فعالیت میکنند پوشش پیوندی چندلایه ندارند.
*تقریبا همیشه انعکاس های نخاعی با درد شروع میشوند.
حواس: ۱_مکانیکی = گیرنده کششی: در دیواره شانه(بخشی از سلول) ، دریچه های صاف دیواره نایژه و نایژک(بخشی از سلول) ،،، وضعیت: درون ماهیچه های اسکلتی(بخشی از سلول) ، در زردپی ها(بخشی از سلول) ، در کپسول پوشاننده مفاصل(بخشی از سلول) ،،، تماس :لمس=در پوست(بخشی از سلول) ،، فشار=در پوست(بخشی از سلول) ، در دواره سرخرگ های عمومی(بخشی از سلول) ،، ارتعاش=گیرنده شنوایی حلزون گوش(سلول غیر عصبی) ، یاخته های مژک دار مجرای نیم دایهای (تعادل)(سلول غیر عصبی)
۲_دمایی = بیرونی:سرما_گرما:درپوست(بخش از سلول) ، درونی: دربرخیسیاهرگهایبزرگ_درهیپوتالاموس(بخشی از سلول)
۳_درد = در پوست و در بخش های گوناگون مانند دیواره سرخرگ ها(بخشی از سلول)
۴_نوری = استوانه ای مخروطی در چشم (سلول عصبی)
۵_شیمیایی = بویایی:در سقف حفره بینی(سلول عصبی) ،،، چشایی:روی زبان(سلول غیر عصبی) ،،، گیرنده O2: در قوس آئورت و سرخرگ گردنی(سلول غیر عصبی) ،،، گیرنده حساس به افزایش Co2 و H مثبت: در بصل النخاع(سلول غیر عصبی)
*گیرنده از نوع مکانیکی میتواند در حواس ویژه هم باشد(از نوع ارتعاش)
*در بخش مکانیکی هم میتوان گیرنده از نوع بخشی از سلول دید و هم از سلول غیر عصبی مشاهده کرد.
*گیرنده نوری فقط در حواس ویژه و در چشم هست. -
لایه های پوست از بیرون به درون = ۱_اپیدرم ، ۲_درم ، ۳_چربی(لایه چربی جداست و جزء لایه درم نیست)
**لایه اپیدرم **
در اپیدرم عروق خونی وجود ندارد.
فقط گیرنده درد هست که در اپیدرم دیده می شود(اما درست نیست که بگوییم گیرنده فقط در اپیدرم است)
سطحی ترین گیرنده در این لایه است
لایه درم
جنس درم به طور کلی بافت متراکم(رشته ای) است و پر از رشته های کلاژن و کشسان است.
در درم به طوری کلی رشته کلاژن بیشتر وضخیم تر از رشته های کشسان (الاستیکی) هستند.
در درم هم میتوان گیرنده درد مشاهده کرد
در درم میتوان بافت پوششی مکعبی مشاهده کرد_به واسطه غدد عرق
در درم بافت پیوندی سست نیز وجود دارد_به واسطه آن گیرنده های که بافت پیوندی در دور آن ها هست
*قطر مجرای غده عرق هرچه به غشای پایه نزدیک میشود کاهش پیدا میکند.
*غده عرق فقط در درم وجود دارد.
پیاز مو و ماهیچه صاف متصل به آن هم در درم مشاهده می شود.
*جهت تشرحات غده عرق برخلاف جهت پیام عصبی است_در پوست
لایه چربی
عمقی ترین گیرنده در بافت چربی است
عمقی ترین گیرنده=فشار
سطحی ترین گیرنده=درد
عروق و اعصاب نیز در این لایه وجود دارند.
رگ های موجود در لایه چربی ضخیم ترند نسبت که رگ های موجود در لایه درم. -
لایه های پوست از بیرون به درون = ۱_اپیدرم ، ۲_درم ، ۳_چربی(لایه چربی جداست و جزء لایه درم نیست)
**لایه اپیدرم **
در اپیدرم عروق خونی وجود ندارد.
فقط گیرنده درد هست که در اپیدرم دیده می شود(اما درست نیست که بگوییم گیرنده فقط در اپیدرم است)
سطحی ترین گیرنده در این لایه است
لایه درم
جنس درم به طور کلی بافت متراکم(رشته ای) است و پر از رشته های کلاژن و کشسان است.
در درم به طوری کلی رشته کلاژن بیشتر وضخیم تر از رشته های کشسان (الاستیکی) هستند.
در درم هم میتوان گیرنده درد مشاهده کرد
در درم میتوان بافت پوششی مکعبی مشاهده کرد_به واسطه غدد عرق
در درم بافت پیوندی سست نیز وجود دارد_به واسطه آن گیرنده های که بافت پیوندی در دور آن ها هست
*قطر مجرای غده عرق هرچه به غشای پایه نزدیک میشود کاهش پیدا میکند.
*غده عرق فقط در درم وجود دارد.
پیاز مو و ماهیچه صاف متصل به آن هم در درم مشاهده می شود.
*جهت تشرحات غده عرق برخلاف جهت پیام عصبی است_در پوست
لایه چربی
عمقی ترین گیرنده در بافت چربی است
عمقی ترین گیرنده=فشار
سطحی ترین گیرنده=درد
عروق و اعصاب نیز در این لایه وجود دارند.
رگ های موجود در لایه چربی ضخیم ترند نسبت که رگ های موجود در لایه درم. -
حواس ویژه
حواس ویژه در سراسر بدن پراکنده نیستند فقط د اندام خاص حضور دارند.
از حواس پنجگانه ، چهارتا در حواس ویژه هستند و یکی از آنها(حس لامسه)در حواس پیکری است.
به طور کلی پنج نوع حس در چهار نوع اندام در سه نوع گیرندهحس بینایی
به کلی چشم از سه لایه تشکل شده است = ۱_صلبیه ، ۲_مشیمیه ، ۳_شبکیه
قرنیه یک عدسی محدب یا همگرا است با تحدب ثابت
عدسی چشم هم ار نوع محدب است اما با تحدب متغییر
صلبیه دارای رگ های خونی است اما قرنیه فاقد رگ خونی است
به طور کلی از لحاظ ضخامت و استحکامکبخ ترتیب=۱_صلبیه ، ۲_مشیمیه ، ۳_شبکیه
*صلبیه و قرنیه هر دو از جنس بافت پیوندی هستند.
نور تا به گیرنده ها برسد چهاربار میشکند چون از چهار محیط شفاف میگذرد
*در نقطه کور گیرنده نوری نداریم.
*در نقطه کور مشیمیه وجود ندارد.
*عنبیه شفاف نیست و نور نمیتواند از آن عبور کند.دو گروه ماهیچه صاف عنبیه= ۱_ شعاعی _ انقباض در نور کم _ مردمک گشاد _ عصب دهی با سمپاتیک ، پیامد=میزان نور ورودی به چشم بیشتر میشود
۲_ حلقوی _ انقباض در نور زیاد _ مردمک تنگ _ عصب دهی با پارا سمپاتیک ، پیامد=میزان نور ورودی به چشم کمتر میشود
-
قرنیه و عدسی دارای سلول های زنده (با تمام ویژگی های سلول های زنده) هستند اما فاقد عروق خونی هستند به دلیل اینکه باید شفاف باشند.
به طور غیر مستقیم هم عدسی و هم قرنیه از عروق خونی تغذیه میکنند_به واسطه زلالیهزلالیه
مواد موجود در زلالیه ⇽ گلوکز ، O2 ، ویتامین ها ، آمینواسیدها ، برخی داروها ، Co2(دفعی) ، اوره(دفعی)
حضور زلالیه ⇽ پشت قرنیه ، جلوی عنبیه ، مردمک ، پشت عنبیه ، جلوی عدسی
تغذیه ⇽ صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنبیه ، جسم مژگانی (توسط مویرگ های خونی)
قرنیه ، عدسی (توسط زلالیه به طور غیر مستقیم از مویرگ های خونی)
مردمک ، زلالیه ، زجاجیه (تغذیه ندارند چون ساختار سلولی ندارند)روند حرکت نور = قرنیه ⇽ زلالیه ⇽ زلالیه ⇽ عدسی ⇽ زجاجیه ⇽ شبکیه
محیط های شفاف چشم ⇽ قرنیه ، زلالیه (مایع) ، زجاجیه (ماده) ، عدسی
در بیشتر جاهای شبکیه گیرنده های استوانهای خیلی بیشتر از گیرنده های مخروطی هستد اما در لکه زرد برعکس است.
*لکه زرد بالاتر از نقطه کور قرار دارد. -
گیرنده های مخروطی استوانهای
عدسی چشم همواره همگراست اما میزان همگرایی آن در شرایط مختلف فرق میکند
در نور کم فقط گیرنده استوانهای تحریک میشود اما در نور زیاد فقط گیرنده مخروطی تحریک نمیشود ، تحریک گیرنده استوانهای را نیز داریم.
دندریت و ماده حساس به نور بیشتر باعث حساس تر بودن گیرنده استوانهای میشود
آکسون گیرنده مخروطی بزرگتر از آکسون گیرنده استوانه ای استماهیچه های مژگانی
انقباض ماهیچه های مژگانی با مصرف ATP است
ارتباط ماهیچه مژگانی و عدسی به طور مستقیم نیست
زمانی که تار آویزی شل شود ماهیچه مژکی درحال انقباض است
زمانی که تا آویزی کشیده شده باشد ماهیچه مژکی در حال انبساط (استراحت) استدیدن ⇽ ۱_ نزدیک = انقباض ماهیچه مژکی ، شل شدن تارهای آویزی ⇽ ۱_افزایش تحدب عدسی (افزایش همگرایی) ، ۲_افزایش قطر عدسی (قطور شدن عدسی) ، ۳_افزایش کُرَویَت (کروی بودن) عدسی
۲_ دور = انبساط ماهیچه مژکی ، کشیده شدن تارهای آویزی ⇽ ۱_کاهش تحدب عدسی (کاهش همگرایی) ، ۲_کاهش قطر عدسی (نازکتر شدن عدسی) ، ۳_کاهش کُرَویَت عدسی (کشیده شدن عدسی)در چشم دو چیز تنظیم میشود = ۱_نور ورودی ⇽ با قطر مردمک ⇽ عضلات شعاعی و حلقوی
۲_تحدب و قطر عدسی ⇽ با قطر عدسی ⇽ عضلات مژگانی -
همواره در همه افراد نزدیک بین ،کره چشم بزرگ نیست
همواه در همه افراد دوربین ،کره چشم از اندازه طبیعی کوچکتر نیستدوربین ⇽ تصاویر اجسام دور روی شبکیه
علت : کره چشم کوچکتر یا کاهش همگرایی (تحدب) عدسی
تصاویر اجسام نزدیک ← پشت شبکیه
اصلاح ← عدسی همگرا (محدب)
اگر علت کوچکی کره چشم باشد ← حجم زجاجیه کمتر از حد نرمالنزدیک بین ⇽ تصاویر اجسام نزدیک روی شبکه
علت : کره چشم بزرگتر یا افزایش هم گرایی (تحدب) عدسی
تصاویر اجسام دور ← جلوی شبکیه (درون زجاجیه)
اصلاح ← عدسی واگرا (مقعر)
اگر علت بزرگی کره چشم باشد ← حجم زجاجیه بیش از حد نرمال -
&در برخی افراد ، علت نزدیک بینی و دور بینی تغییر همگرایی عدسی چشم است.
پیر چشمی
تمام نکات دور بینی معمولا میتوانیم به پیر چشمی هم اطلاق کنیم.
اغلب مواردی که به پیر چشمی دچار هستند ، اجسام دور را خوب میبینند و در دیدن اجسام نزدیک دچار مشکل هستند.پردازش اطلاعات حسی
دسته نورونی که که میاد به کیاسمای بینایی داره میره به نیمکره مخالفش.
-
&در نقطه کور گیرنده های نوری نداریم اما سلول عصبی داریم
هر عصب دارای دو مجموعه آکسون است چون باید هر دو چشم به هر دوتا لوب پس سری عصب دهی کنند.
&مجموعه آکسونی که به کیاسمای می رود به بینی نزدیک تر است.عصب بینایی =
۱_مجموعه اول : نقطه کور ← نیمکره موافق ← تلاموس موافق ← لوب پس سری موافق (پردازش نهایی و درک)
۲_مجموعه دوم : نقطه کور ← کیاسمای بینایی ← نیمکره مخالف ← تالاموس مخالف ← لوب پس سری مخالف (پردازش نهایی و درک)
شبکیه
مشیمیه لایه رنگ دانه دار است.
خارجی ترین لایه شبکیه = تک لایه پوششی است (رنگ دانه دار است)
گیرنده های نوری با مشیمیه ارتباط مستقیم ندارند.
لایه سوم یاخته های سازنده عصب بینایی است.
پیام عصبی پاید از سه ردیف رد بشود تا به نورون حسی برسد.
خارجی ترین لایه دارای رگ خونی است. -
گوش
غده های بخش درون بخش میانی بیرون ریز هستند.
استخوان گیجگاهی بخشی از استخوان جمجمه است.
لاله گوش از بافت پوششی ، غضروف و چربی تشکیل شده است.
در لاله گوش استخوان نیست.
ابتدای مجرا چربی است که نقش محافظتی دارد.
انتهای مجرا استخوان گیجگاهی است که از آن محافظت می کند.
به طور کلی از مجرا بافت پیوندی محافظت می کند.
پرده صماخ عضو بخش های میانی و بیرونی نیست ، بخشی جداست.
در گوش میانی مایع حضور ندارد.
سیپوراستاش می تواند میکروب ها راهم منتقل کند.
بحث درک شنوایی با بخش حلزونی نیست.
کوتاه ترین استخوان در گوش ، استخوان رکابی است.
استخوانی که ارتباط مستقیم با پرده صماخ دارد استخوان چکشی است که با وسط پرده صماخ در ارتباط است.
اولین استخوان گوش میانی که می لرزد چکشی است.
استخوان سندانی هم با استخوان چکشی و هم رکابی مفصل می دهد.
بخش ضخیم استخوان سندانی با استخوان چکشی مفصل دارد و بخش نازک آن با استخوان رکابی مفصل دارد.
یاخته های مژک دار گوش همان گیرنده های مکانیکی هستند.
مژک ساختار پروتینی دارد.
اطلاعات برای درک نهایی به لوب گیجگاهی میروند.
سلول های پوششی بیشتر از سلول های مژک دار هستند.
نورون حسی که سلول های مژک دار می سازند.امواج صوتی ← لاله گوش (جمع آوری) ← مجرای گوش ← پرده صماخ (لرزش) ← چکشی (لرزش) ← سندانی (لرزش) ← رکابی (لرزش) ← دریچه بیضی ← مایع درون حلزونی (لرزش و حرکت) ← ماده ژلاتینی (لرزش و حرکت) ← مژک های سلول های مژک دار ← تولید پیام عصبی ← سیناپس ← نورون حسی ← عصب شنوایی ← تلاموس ← قشر مخ (لوب گیجگاهی)(پردازش نهایی و درک)
-
به طور کلی شیش مجرای نیم دایره ای وجود دارد.
حفظ تعادل که بخش دهلیزی در آن نقش دارد فقط مربوط به سر است نه اندام های دیگه
علت اینکه سه تا مجرا و عمود برهم هستند اینه که از هر جهت که که سر خم شد بدن بتواند حفظ تعادل کند.
به هر طرف که سر خم شود حرکت مایع درون مجرای نیم دایره ای و ماده ژلاتینی خلاف آن است
سلولی که در قسمت دهلیزی گوش هست که با مایع درون مجرای نیم دایره ای در تماس مستقیم هست فاقد مژک است و تعداد آن از تعداد یاخته های مژک دار بیشتر است.
مجموعه عصب بخش دهلیزی آکسون های عصب های حسی هستند که پیام را دریافت کرده اند
سر(تغییر حرکت) ← مایع مجرای نیم دایره ای (حرکت برعکس) ← ماده ژلاتینی (حرکت برعکس) ← مژک سلول های گیرنده (خم شدن) ← تولید پیام عصبی (ایجاد پتانسیل عمل) ← سیناپس ← نورون حسی ← عصب دهلیزی (تعادلی) ← مخچه ← مخ -
بویایی
پیاز های بویاییکبا سامانه لیمبیک در ارتباط است و سامانه لیمبیک است که اطلاعات پردازش شده آن را به قشر مخ میدهد ، پیازهای بویایی با لوب پیشانی هم در ارتباط است.
جنس یاخته های سقف حفره بینی از جنس استوانه ای تک لایه است .
سلول های پوششی تک لایه ما مژک ندارند اما در سقف حفره بیی مژک دیده می شود.
گیرنده های بویایی به یاخته های پوششی آویزان هستند
بین سلول های استوانه ای تک لایه بخش دندریت و جسم سلولی این سلول های عصبی هست
پایانه آکسونی گیرنده بویایی در پیاز بویایی قرار دارد.مولکول های بودار ← سلول های گیرنده بویایی (انتقال به مژک) و تحریک ← ایجاد پیام عصبی (پتانسیل عمل) ← هدایت پیام عصبی در سلول گیرنده ← عبور آکسون سلول گیرنده (از بین سلول های پوششی استوانه ای تک لایه) ← عبور آکسون سلول گیرنده (از غشاء پایه) ← عبور آکسون سلول گیرنده (بافت پیوندی) ← عبور آکسون سلول گیرنده (از منافذ استخوان جمجمه) ← رفتن به سمت (پیاز های بویایی) ← سیناپس (با نورون های حسی در پیازهای بویایی) ← تقویت در پیاز های بویایی ← از طریق سامامه لیمبیک ← قشر مخ (درک بو)
جلوی بینی غضروف وجود دارد. انتهای آن استخوان است.
-
چشایی
مژک های گیرنده های چشایی از جنس غشاء هستند.
لایه های زبان از بیرون به داخل = بافت سنگ فرشی چند لایه ← غشای پایه ← بافت پیوندی ← قسمت ماهیچه ایجوانه چشایی در بافت پوششی (سنگفرشی چندلایه) زبان قرار گرفته است.
اما رشته پیام عصبی حسی در بافت پیوندی است.
سیناپس در بخش بافت پوششی زبان اتفاق میوفتد.غذا ← ترکیب با بزاق ← ورود از راه منفذ ← تحریک یاخته های گیرنده ← تولید پیام عصبی (ایجاد پتانسیل عمل) ← سیناپس (با دندریت نورون حسی) ← تحریک نورون حسی ← تالاموس ← قشرمخ
تعداد یاخته های نگهبان از تعداد یاخته های گیرنده بیشتر است
هر جوانه چشایی از طریق یک منفذ به بیرون راه دارد. -
گیرنده درک نداره درک اطلاعات با مغز است.
ماهی
به گیرنده های مکانیکی خط جانبی کاپولا نیز گفته می شود.
برای گیرنده ای که کاملا در ماده ژلاتینی است کلمه در تماس هم درست است اما برای گیرنده ای که با ماده ژلاتینی در تماس است نمیتوان گفت این گیرنده درون ماده ژلاتینی است.
کانال خط جانبی با بیرون در ارتباط است.
در همه ماهی ها منافذ از بین پولک ها رد نشده است چون همه ماهی ها پولک ندارند.
به کمک خط جانبی اطلاعات پردازش می شود اما توسط خط جانبی پردازش نمی شود.
تعداد یاخته های پشتیبان قطعا بیشتر از یاخته های گیرنده است.
هر گیرنده با دوتا رشته عصبی درتماس است.
با یاخته پشتیبان هیچ عصب حسی در تماس نیست.
در صورت لزوم مغز پاسخ حرکتی میدهد.جریان آب درون کانال ← ماده ژلاتینی (حرکت) ← مژک های گیرنده مکانیکی (حرکت) ← سلول گیرنده (تحریک) ← ایجاد پیام عصبی (پتانسیل عمل) ← سیناپس (نورون حسی) ← انتقال پیام بالا (مغز) ← مغز (درک) ← پاسخ حرکتی (در صورت لزوم)(فرار یا شکار)
لوب های (پیازهای) بویایی ماهی نسبت به مغز جانور از لوب های بویایی انسان بزرگ تر است.
بزرگترین بخش مغز ماهی لوب بینایی است. (دوتا لوب بینایی دارد)
در ماهی برخلاف انسان مخچه از مخ بزرگتر است.
جلوترین بخش مغز ماهی لوب بینایی است.
مغز ماهی قشر مخ ندارد.
عقبی ترین بخش مغز بصل النخاع است.
تنها قسمتی از مغز که با نخاع در ارتباط است ، بصل النخاع است.عصب بویایی ← پیازهای بویایی ← مخ ← لوب بینایی ← مخچه ← بصل النخاع ← نخاع