-
میخندی تا دنیا رنگی تازه شود با لبخندت شادی بی اندازه شود
میخندی تا خوش بنشینی در باور من میخندد همراه تو اشک آخر من -
دیگر نرود به هیچ مطلوب
خاطر، که گرفت با تو پیوند...
سعدی
-
وقتی که رفت ..
- من به دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود ...
-
به عاشقان و معشوقه های شهر بگویید…
دلبری برای یکدیگر را…
بگذارند به وقت تنهاییشان!
خیابان،مترو و تاکسی جای دست کشیدن روی ابرو…
سر روی شانه گذاشتن. و لمس شال و گیسو نیست…
شاید یک نفر چشمانش را بست…
شاید یک نفر خاطرش پر کشید…
شاید یک نفر دلش رفت…
شاید یک نفر دلش تنگ شد.......
-
-
ما را نکشی پس به چه کار آیی تو؟
-
آه ! ای سنگ که مهرت به دل من افتاد !
هیچکس در دل من بعد تو الماس نشد ...#علی_نیاکوئی_لنگرودی
-
تا خرمنت نسوزد
تشویش ما ندادنی -
با من كه به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفي بزن اي قلب مرا برده به تاراج#فاضل_نظری
-
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهاییست ور نه
بیم رسواییم نیست..سعدی
-
یک عدد سیب کجا
اینهمه تبعید کجا...
وحشی بافقی