-
گفتم: «چگونه میکُشی و زنده میکنی؟»
از یک نگاه کشت و نگاه دگر نکرد..!•دهلوی
-
آرزویم این است
آنقدر سیر بخندی
که ندانی غم چیست......#سهراب_سپهری
-
آراسته ظاهریم و باطن...نه چنان!
القصه؛ چنان که می نماییم، نهایم... -
این پست پاک شده!
-
"خودم را
خوب سنجیدم
بدون تو نمی ارزید..!" -
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم میپرد، نشانهی چیست ؟
شنیدهام که میآید کسی به مهمانی
کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
کسی، شگفت کسی آنچنان که میدانی
کسی که نقطهی آغاز هرچه پرواز است
تویی که در سفر عشق خط پایانی
تویی بهانه آن ابرها که میگریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی
تو از حوالی اقلیم هر کجا آباد
بیا که میرود این شهر رو به ویرانی
کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی
-
دنیای من
در بوم یک نقاشی خواب است!
تو تصویر یک رویدادی. -
طوری دلم گرفته که باید تو وا کنی !
یعنی چنان شکسته که باید دعا کنیگفتی یک انتخاب کنم بین عشق و شعر
ماندم چطور از دلت آمد جدا کنی ؟گفتی دلم یکی ست و دلدار هم یکی
افسوس قادری که یکی را دو تا کنی ...با دیگران که دید تو را چشم ،گفتمش:
هر کس خطا کند تو نباید خطا کنی!جسمت از آهن است دلت سنگ بی بها
حتی اگر که رویه ی خود را طلا کنیبا احتیاط حمل نکردم ولی دل است
دل عهد نیست بشکنی از نو بنا کنینفرین شده ست ذکرم وبی فاصله دعا
یارب مباد حاجت ما را روا کنی !«مجتبی سپید»
-
تو مرجانی
تو درجانی
تو مروارید غلتانی
اگرقلبم صدف باشد
میان آن تو پنهانی -
عشق آن بُغضِ عجیبے ست
کہ از دورےِ یار، نیمہ شب
بینِ گلو مانده و جان مے گیرد ... -
شب سردیست، هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من، دلبر بارانی من
🧵 -
من آن توام مَـرا به من باز مـده..!
•مولانا
-
"امر به معروفم نکن، معروفِ من چشمان تو
دینم لبت، فکرم غمت، جانم میان جان تو!" -
من برای زندگی
"تو" را بهانه میکنم. -
مرا جانی و من تا کی توانم زیست دور از تو؟
-
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
-
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی..!
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی