Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
ساز دلت که کوک نباشد … فرقی نمی کند کجا باشی ! سرزمین مادری ؛ یا خانه پدری هر دو یک رنگ دارد، رنگ دلتنگی
کاش دفتر خاطراتم چراغ جادو بود تا هر وقت از سرِ دلتنگی به رویش دست میکشیدم تو از درونش با آرزوی من بیرون می آمدی!
لطافت زیبای گل در زیر انگشت های تشریح مصلحت بینان می پژمرد ، آه که عقل این ها را نمی فهمد .
هوای کوی تو از سر نمی رود آری غریب را دل سرگشته با وطن باشد
هر که سودای تو دارد چه غم از هر دو جهانش نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش
دوباره عهد می کنی که نشکنی دل مرا چه وعده ها که میدهی به رغم ناتوانیت
می بینیم هنوز و نمی بینمت هنوز دیدن به تو رسید و ندیدن به من رسید...
اورا باچشم پاک توان دید چون هلال هر دیده جای جلوه ی ان ماه پاره نیست
یا مهدی(عج)