-
گویند دویست نفر را سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفته و به صف کرده ومی بردند وتعدادی نظاره گر بر این جماعت اسیر می خندیدند و باخود می گفتند : ای بیچاره ها چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و اینچنبن خوار شدید ؟؟
یکی جهاندیده درمیان آنان فریادی زد که ای مردم بر ما نخندید
که آن سه نفر باهم هستند
و ما دویست نفر تنها ...
امثال و حکم -
در زندگی اگه رسیدی به یک در بزرگ که یه قفل بزرگتر هم بهش بود
%(red)[نترس] و %(red)[ناامید] نشو ...
چون اگه قرار بود اون در %(blue)[هیچ وقت باز] نشه ...
حتماً به جاش یک دیوار می ساختند... -
و سکوت چه زیباست...
وقتی میدونی همه دروغ میگن!!! -
عده ای مثل قرص جوشانند.
در لیوان آب که بیاندازیشان،
طوری غلیان کرده و کف میکنند که سر میروند،
اما کافیست کمی صبر کنی،
بعد میبینی که از نصف لیوان هم کمترند!دکترعلی شریعتی
-
بیشتر مردمـ با هدفـ فهمـ گوشـ نمي دهند،
آنها با هدفـ پاسخـ دادنـ گوشـ مي دهند. -
در این دنیا براي همه جا هستـ،
جايـ كسي را نگیرید،
جایگاهـ خودتانـ را بیابید. -
یه اشتباهـ کهـ باعثـ بشهـ فروتنـ بشي،
بهتر ازموفقیتیهـ کهـ باعثـ بشهـ متکبر بشي. -
هرگز خود را فردي شکستـ خوردهـ تصورنکنید،
اینـ تصور خطرناكـ استـ،
زیرا ذهنـ
پیوستهـ خواهد کوشید اینـ تصویر را کاملـ کند. -
هيچوقتـ باطنـ زندگي خودتـ
رو با ظاهرزندگي ديگرانـ مقايسهـ نكنـ. -
به هیچ عنوان این فیلم رو از دست ندین گفتین فقط جمله ولی از صد تا جمله بهتر
[0_1574971044677_4_6016848615866107675.MP4](در حال بارگذاری 100%) -
یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما و من دو ساعت تمام به جای فیلم، او را تماشا کردم!
دو سال گذشت!
جیب هایم خالی بود و من هنوز عاشق فروغ بودم. گرسنگی از یادم رفته بود. یک روز فروغ پرسید: «کی ازدواج می کنیم؟» گفتم: «اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو، باید به قبض های آب، برق، تلفن، قسط های عقب افتادۀ بانک، تعمیر کولر آبی، بخاری، آبگرمکن، اجاره و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمۀ نان از کلۀ سحر تا بوق سگ و گرسنگی و جیب های خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم!
و تو به جای عشق، باید دنبال آشپزی، خیاطی، جارو، شستن، خرید و میهمانی و نق و نوق بچه و ماشین لباسشوئی و جارو برقی و اتو و فریزر و فریزر و فریزر باشی! هر دومان یخ می زنیم!
بیشتر از حالا پیش همیم اما کمتر از حالا همدیگر را می بینیم! نمی توانیم ببینیم!
فرصت حرف زدن با هم را نداریم! در سیالۀ زندگی دست و پا می زنیم، غرق می شویم و جز دلسوزی برای یکدیگر کاری از دست مان ساخته نیست، عشق از یادمان می رود و گرسنگی جایش را می گیرد...!عشق روی پیاده رو
مصطفی مستور -
موقعیتی رو قضاوتـ نکنـ کهـ تجربه اشـ نکردی...
-
به پتانسیلـ نامحدودتـ ایمانـ داشته باشـ،
تنها محدودیتـ تو همونانـ کهخودتـ
برای خودتـ بوجود میاری!