-
میدونید چرا موقع دعا کردن دستامون رو میبریم بالا؟ یعنی خدایا خسته شدم ... بغلم کن...
-
-
کاش
امروز
اتفاق قشنگی می افتاد.
مثلا
کمی نگرانم میشدی!
یا اصلا
میگفتی
“دوستت دارم”
-
-
تــو هم تلخ بودی
تلــــخ درست مثل قطره های فلج اطفالی
که در کودکی به خوردم می دانند
غافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد
-
یکی بود ، یکی نبود
من موندم و اون نموند
من دیدم و اون ندید
من خواستم و اون نخواست
من التماس کردم و اون نشنید
من هستم و اون رفته !
من خستم و اون …
-
آدم وقتی یکبار...
رابطه درست و حسابی را تجربه میکند
بدل بودن بقیه را زود تشخیص میدهد!
دیگر کلاه سرش نمیرود؛
یعنی زندگی نمیتواند گولش بزند. -
اشتباه از ما بود
اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خیالِ پیاله میدیدیم
دستهامان خالی
دلهامان پُر
گفتگوهامان مثلا یعنی ما!
کاش میدانستیم
هیچ پروانهای پریروز پیلگیِ خویش را به یاد نمیآورد.حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب میمیریم
از خانه که میآئی
یک دستمال سفید، پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ،
و تحملی طولانی بیاور
احتمالِ گریستنِ ما بسیار است! -
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﻴﺮﻭ ﻳﺎﺩﻡ ﺑﺪﻩ
ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﺑﺎﻻﻯ ﻛﻮﻩ ﺑﭙﺮ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﭘﺎﻳﻢ ﻣﻴﺸﻜﻨﺪ
ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﻣﻴﮕﻴﺮﻣﺖ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﺮﻳﺪ ، ﮔﺮﮒ ﺍﻭﺭﺍ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺷﻜﺴﺖ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ ﻧﮕﺮﻓﺘﻰ؟؟؟
ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ ﺩﺭﺱ ﺍﻭﻝ : ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﮒ ! -
آنقدر مدارا کردهام...
که دیگر مدارا عادتم شده.
وقتی خیلی نرم شدی
همه تو را خم میکنند...! -
ادما اعتماد دارن به زمینی که روش راه میرن،به اسمونی که میباره،به خودشون که میتونن،به قلبشون که میزنه،روزگاری که میگذره،درختی که سال به سال میوه میده،به اینکه فردا از خواب پامیشن
ادما اعتماد میکنن به خدایی که خیلی مهربونه و همه جا دستشونو میگیره به این اعتماد میگن ارامش نه مرگ......
البته حرف گرگه برای اعتماد به ادمای این دنیاکاملا صادقه