هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
آنچه را
عاشقانه دوست می داری
بیاب و بگذار تو را بکشد
بگذار غرقت کند
در آن چه که هستی
بگذار بر شانه هایت بچسبد
سنگینت کند
تو را به سمت پوچی ببردبگذار تو را بکشد
و تمامت را ببلعد
زیرا هر چیزی تو را خواهد کشت
دیر یا زود
اما چه بهتر
آنچه دوستش میداری بکشدت#چارلز_بوکوفسکی
پ ن : اینگونه کامل بخوان
-
M.an در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
mo در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
M.an
انچه را عاشقانه دوست میداری بیاب
و بگذار تو را بکشد.
#بوکوفسکیاره
میخواستم بگم جمله فراتر از اون چیزی ک نشون میده هست.
-
mo در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
M.an در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
mo در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
M.an
انچه را عاشقانه دوست میداری بیاب
و بگذار تو را بکشد.
#بوکوفسکیاره
میخواستم بگم جمله فراتر از اون چیزی ک نشون میده هست.
اهوم خیلی عمیق
-
M.an در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
آنچه را
عاشقانه دوست می داری
بیاب و بگذار تو را بکشد
بگذار غرقت کند
در آن چه که هستی
بگذار بر شانه هایت بچسبد
سنگینت کند
تو را به سمت پوچی ببردبگذار تو را بکشد
و تمامت را ببلعد
زیرا هر چیزی تو را خواهد کشت
دیر یا زود
اما چه بهتر
آنچه دوستش میداری بکشدت#چارلز_بوکوفسکی
پ ن : اینگونه کامل بخوان
ممنون
-
زمستان بود. جان می کندم در نیویورک نویسنده شوم.
سه یا چهار روز بود لب به غذا نزده بودم. فرصتی پیش آمد تا بالاخره بگویم:"می خوام مقدار زیادی ذرت بو داده بخورم"
و خدای من!
مدت ها بود غذایی این همه به دهانم مزه نکرده بود. هر تکه از آن و هر دانه مثل یک قطعه استیک بود. آنها را می جویدم و راست می افتاد توی معده ام. معده ام می گفت: متشکرم! متشکرم! متشکرم!مثل آنکه توی بهشت باشم همینطور قدم می زدم که سرو کله ی دو نفر پیدا شد.
یکیشان به آن یکی گفت: خدای بزرگ!
طرف مقابل پرسید: چه شده؟
اولی گفت: آن یارو را دیدی چه وحشتناک ذرّت میخورد!بعد از آن حرف دیگر از خوردن ذرّت ها لذت نبردم.
به خودم گفتم: منظورش از وحشتناک چه بود؟!!
من که توی بهشت سیر می کنم...گاهی به همین راحتی با یک کلمه، یک جمله، یک نیشخند یا حالتی از یک چهره می توانیم مردم را از بهشت خودشان بیرون بکشیم و این واقعاً بی رحمانه ترین کاری ست که انجام می دهیم...
#چارلز_بوکوفسکی
پ ن : مراقب حرف هایی که به هم میزنیم باشیم
-
M.an
تا حالا از این دید بهش نگاه نکرده بودم
راست میگین
من منم
شاید کتابی ننوشته باشم ولی من هر لحظه نوشته ام بر روی کاغذ خیالم
در من هزاران کتاب است ک چاپ نشده است و کسی نخوانده است
این عطش نویسندگی هرگز در من خاموش نمیشود
حتی اگر تا پایان عمرم قرار باشد تنها خواننده کتابهایم خودم باشم -
ما آدما گاهی حالی به حالی میشیم
اینکه رو کدوم حال تمرکز کنیم مهمه
اینکه بدونیم رو چه چیزی تمرکز نکنیم مهمه
گاهی وقت ها تو دل بحران ها یادمون میره کی هستیم ؟
برای کی هستیم ؟
چرا هستیم ؟
چرا اومدیم ؟
همیشه و هر آن اینو یادت باشه : %(#ff0044)[رسالت من چیه ؟]
اگه هنوز پیداش نکردی بهش فکر کن و پیداش کنپ ن : تو دلی هام همین الان بدون ویرایش
-
moein در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
احساس می کنید
اما اون جاوا یه کامپایلر داره که وقتی بهش میگی پرینت برات چاپ می کنهو قسمت مهم پروژه همینه طراحی کامپایلرش که بفهمه دستورات چین و چه کاری باید موقع دیدن اونا انجام بده
-
M.an در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
moein در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
احساس می کنید
اما اون جاوا یه کامپایلر داره که وقتی بهش میگی پرینت برات چاپ می کنهو قسمت مهم پروژه همینه طراحی کامپایلرش که بفهمه دستورات چین و چه کاری باید موقع دیدن اونا انجام بده
اوه یس چقدر من هم فهمیدم