مفهوم یک بیت
-
سلام رفقا
نظرتون راجع به مفهوم این بیت چی هست؟اگرچه هیچ گلِ مرده دوباره زنده نشد، اما
بهار در گلِ شیپوری مدام گرمِ دمیدن بود... -
سلام رفقا
نظرتون راجع به مفهوم این بیت چی هست؟اگرچه هیچ گلِ مرده دوباره زنده نشد، اما
بهار در گلِ شیپوری مدام گرمِ دمیدن بود...علیرضا تمدنی سلام
مطمئن نیستم
ولی با توجه به نماد گل شیپوریبه وفاداری اشاره میکنه؟
-
علیرضا تمدنی سلام
مطمئن نیستم
ولی با توجه به نماد گل شیپوریبه وفاداری اشاره میکنه؟
@ftm-montazeri
نه فضای شعر با وفاداری متفاوته
نظر خود من اینه که کلماتِ "مرده، زنده، شیپور، دمیدن" با هم دیگه تناسب دارن و ممکنه شاعر بخواد با اشاره به معاد و صور اسرافیل، این موضوع رو بیان کنه که با دمیدنِ بهار در شیپور، گل ها قرار نیست زنده بشن بلکه این طبیعت هست که زندگی رو از اول آغاز میکنه. یعنی "کل" قراره زندگی دوباره رو تجربه کنه نه "جز"...
نظر من این بود با این حال نظر شما و سایر دوستان رو بشنوم میتونم مطمئن تر منظور شاعر رو درک کنم. -
ع علیرضا تمدنی marked this topic as a regular topic on
-
@ftm-montazeri
نه فضای شعر با وفاداری متفاوته
نظر خود من اینه که کلماتِ "مرده، زنده، شیپور، دمیدن" با هم دیگه تناسب دارن و ممکنه شاعر بخواد با اشاره به معاد و صور اسرافیل، این موضوع رو بیان کنه که با دمیدنِ بهار در شیپور، گل ها قرار نیست زنده بشن بلکه این طبیعت هست که زندگی رو از اول آغاز میکنه. یعنی "کل" قراره زندگی دوباره رو تجربه کنه نه "جز"...
نظر من این بود با این حال نظر شما و سایر دوستان رو بشنوم میتونم مطمئن تر منظور شاعر رو درک کنم.علیرضا تمدنی کامل ترین توضیح رو فرمودید
در ضمن شعر واقعا عرفانی و درجه یک بود -
علیرضا تمدنی کامل ترین توضیح رو فرمودید
در ضمن شعر واقعا عرفانی و درجه یک بودKonkur Hero
ممنون لطف دارید
یه جورایی احساس میکنم یه چیزیش کمه بخاطر همین سوال کردمش ولی الان که فکر میکنم شاید تعبیر دیگه ای نشه کرد
و اینکه شعر بنظرم اصلا عرفانی نیست و بیشتر دیدگاهِ فیلسوفیِ خیام وار دَرِش دیده میشه و این تعبیری که من کردم دیدگاه های عرفانی رو هم به چالش میکشه
با این همه ممنون وقت گذاشتید. -
@ftm-montazeri
نه فضای شعر با وفاداری متفاوته
نظر خود من اینه که کلماتِ "مرده، زنده، شیپور، دمیدن" با هم دیگه تناسب دارن و ممکنه شاعر بخواد با اشاره به معاد و صور اسرافیل، این موضوع رو بیان کنه که با دمیدنِ بهار در شیپور، گل ها قرار نیست زنده بشن بلکه این طبیعت هست که زندگی رو از اول آغاز میکنه. یعنی "کل" قراره زندگی دوباره رو تجربه کنه نه "جز"...
نظر من این بود با این حال نظر شما و سایر دوستان رو بشنوم میتونم مطمئن تر منظور شاعر رو درک کنم.علیرضا تمدنی اهان
خیلی متوجه نشدم
ولی خب تحلیل شما درسته احتمالاخب یعنی گل استعاره از آدماست که میمیرن
و خب الان منظور از گل شیپوری چیه؟ -
علیرضا تمدنی اهان
خیلی متوجه نشدم
ولی خب تحلیل شما درسته احتمالاخب یعنی گل استعاره از آدماست که میمیرن
و خب الان منظور از گل شیپوری چیه؟@ftm-montazeri
گل شیپوری چون شبیه شیپور هست اسمش اینه
این گل رو هم من استعاره از صور گرفتم که اسرافیل میاد توش میدمه و قراره زندگیِ مجدد آغاز بشه
اما مفهوم زندگی مجدد، زنده شدنِ تک تکِ گلها نیست، بلکه خود طبیعت هست که زندگیش دوباره جریان پیدا میکنه (:یاد این شعر هم افتادم از یه شاعرِ خارجی...این الهامِ بخشِ من بود که بتونم این تعبیر رو بکنم:
https://echolalia.ir/the-spring-that-returns/ -
@ftm-montazeri
گل شیپوری چون شبیه شیپور هست اسمش اینه
این گل رو هم من استعاره از صور گرفتم که اسرافیل میاد توش میدمه و قراره زندگیِ مجدد آغاز بشه
اما مفهوم زندگی مجدد، زنده شدنِ تک تکِ گلها نیست، بلکه خود طبیعت هست که زندگیش دوباره جریان پیدا میکنه (:یاد این شعر هم افتادم از یه شاعرِ خارجی...این الهامِ بخشِ من بود که بتونم این تعبیر رو بکنم:
https://echolalia.ir/the-spring-that-returns/علیرضا تمدنی اهان
بله
ممنون -
ع علیرضا تمدنی marked this topic as a question on
-
ع علیرضا تمدنی has marked this topic as solved on
-
سلام رفقا
نظرتون راجع به مفهوم این بیت چی هست؟اگرچه هیچ گلِ مرده دوباره زنده نشد، اما
بهار در گلِ شیپوری مدام گرمِ دمیدن بود...علیرضا تمدنی
تقریبا خودم به جواب رسیدم
ممنون از دوستانی که وقت گذاشتن -
علیرضا تمدنی کامل ترین توضیح رو فرمودید
در ضمن شعر واقعا عرفانی و درجه یک بودKonkur Hero
رفیق شعر اصلا عرفانی نیست و کاملا عاشقانهس...
...خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظهٔ دیدارت
شروع وسوسهای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغلپیشه بهانهاش نشنیدن بود
چه سرنوشت غمانگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود
حسین منزوی...
علیرضا تمدنی
شعر هم اصلا صوفینگری رو به جالش نمیکشه.صرفا داره میگه بهار اسرافیلی بود که همیشه گرم دمیدن در شیپور خودش بود اما هیچوقت هیچ گلی زنده نمیشد.
فکر میکنم منظور شاعر صرفا اینه که هیچوقت اوضاع خوب نمیشد.
شاید به معاد اشاره داشته باشه. اما نگاه خاص و نقضکنندهای براش نداره. صرفا استفاده کرده از اون داستان و تلمیح داره نسبت بهش. -
خدارو شکر من کلمه عرفانی رو گفتم
منظور من از عرفانی اونیکه شما میگید نیست
من هر شعری که یکمی آرایه داشته باشه رو عرفانی میبینم
#سید.
.
.
.
.
ولی خداوکیلی عجب حوصله ای داشتید این متن بلند رو نوشتید -
خدارو شکر من کلمه عرفانی رو گفتم
منظور من از عرفانی اونیکه شما میگید نیست
من هر شعری که یکمی آرایه داشته باشه رو عرفانی میبینم
#سید.
.
.
.
.
ولی خداوکیلی عجب حوصله ای داشتید این متن بلند رو نوشتیدKonkur Hero
خب وقتی توی شعر درمورد عرفان صحبت میکنید، چون یک سبک عرفانی داریم اشتباه میشه.به نظرم کلمهٔ جدیدی رو براش انتخاب کنید
و ضمنا اگه دقت کنید متنای نوشته شدهٔ من اکثرا بلنده -
Konkur Hero
خب وقتی توی شعر درمورد عرفان صحبت میکنید، چون یک سبک عرفانی داریم اشتباه میشه.به نظرم کلمهٔ جدیدی رو براش انتخاب کنید
و ضمنا اگه دقت کنید متنای نوشته شدهٔ من اکثرا بلنده@danial-hosseiny آقای حسینی یه سبک جدیدی همینجا اعلام موجودیت میکنه
بنام عرفان در آرایه ها
مکتشف :#سید -
سلام رفقا
نظرتون راجع به مفهوم این بیت چی هست؟اگرچه هیچ گلِ مرده دوباره زنده نشد، اما
بهار در گلِ شیپوری مدام گرمِ دمیدن بود...علیرضا تمدنی سلام وقتتون بخیر
این بیت مورد نظر جزو یکی از بهترین شعر های جناب آقای حسین منزوی به شمار می رود که دیدگاهی لکانی داشتند ابتدا برای تسریع فهم بیت اندکی توضیح درباره کل شعر می دهم در نظرية لكـان، سـاختمان روان انسـان متشـكل اسـت از سـه سـاحت «حيـث نمـادين»،
«حيث خيالي» و «حيث واقع». اين سه ساحت پيوندي استوار با يكديگر دارند كـه موجـب
انتظام دستگاه روان آدمي است. «ساختمان نفساني هر فرد آدمي موكول به نوع پيوندي است
كه بنابر سرگذشت او ميان اين سه عنصر ايجاد ميشود. اما عدم پيوستگي هر يك از آنهـا
موجب از همپاشيدگي دو قطب ديگر ميشود.»
ایده اصلي اين شعر بر مبناي افسانهاي چيني شكل گرفتهاست. ميگويند پلنگ را خوي
غريبي است كه هيچكس و هيچچيز را بالاتر از خود نتواند ديد. در شـبهـاي بـدر كامـل،
ديدن ماه بلند پلنگ را به هيجان ميآورد و او تصميم ميگيرد كه ماه را بگيرد. از سنگها و
صخرههاي بلند بالا ميرود و بر نوك صخرهاي ميماند و دست دراز ميكند و براي گرفتن
ماه تلاش ميكند؛ اما به هدف نميرسـد. فاجعـة زنـدگي پلنـگ وقتـي اتفـاق مـيافتدكـه
تصميم ميگيرد با پرشي بلند به ماه دست يابد اما نااميد و خسته بر صخرههاي تيز ميغلتد
و با استخوانهاي شكسته تا عمق دره پايين ميرود و اين فرجام خونين زندگي اوست.
پلنگ در اسـاطير اقـوام گونـاگون، نشـانة قـدرت و شـهامت و نمـاد خـدا يـا پادشـاه به شمار می رود
اما در رابطه با بیت مد نظرتون
دمیدن دو مفهوم را به ذهن متبادر ميكند:
در شيپور (نفخ صور): بهار رستاخيز طبيعت است.ـ دميدن به معناي حياتبخشي (دميدن روح): شاعر بـا ديـدن بهـار در گـل شـيپوري
آرزوي جانگرفتن دوبارة گل مرده را دارد.
-
علیرضا تمدنی سلام وقتتون بخیر
این بیت مورد نظر جزو یکی از بهترین شعر های جناب آقای حسین منزوی به شمار می رود که دیدگاهی لکانی داشتند ابتدا برای تسریع فهم بیت اندکی توضیح درباره کل شعر می دهم در نظرية لكـان، سـاختمان روان انسـان متشـكل اسـت از سـه سـاحت «حيـث نمـادين»،
«حيث خيالي» و «حيث واقع». اين سه ساحت پيوندي استوار با يكديگر دارند كـه موجـب
انتظام دستگاه روان آدمي است. «ساختمان نفساني هر فرد آدمي موكول به نوع پيوندي است
كه بنابر سرگذشت او ميان اين سه عنصر ايجاد ميشود. اما عدم پيوستگي هر يك از آنهـا
موجب از همپاشيدگي دو قطب ديگر ميشود.»
ایده اصلي اين شعر بر مبناي افسانهاي چيني شكل گرفتهاست. ميگويند پلنگ را خوي
غريبي است كه هيچكس و هيچچيز را بالاتر از خود نتواند ديد. در شـبهـاي بـدر كامـل،
ديدن ماه بلند پلنگ را به هيجان ميآورد و او تصميم ميگيرد كه ماه را بگيرد. از سنگها و
صخرههاي بلند بالا ميرود و بر نوك صخرهاي ميماند و دست دراز ميكند و براي گرفتن
ماه تلاش ميكند؛ اما به هدف نميرسـد. فاجعـة زنـدگي پلنـگ وقتـي اتفـاق مـيافتدكـه
تصميم ميگيرد با پرشي بلند به ماه دست يابد اما نااميد و خسته بر صخرههاي تيز ميغلتد
و با استخوانهاي شكسته تا عمق دره پايين ميرود و اين فرجام خونين زندگي اوست.
پلنگ در اسـاطير اقـوام گونـاگون، نشـانة قـدرت و شـهامت و نمـاد خـدا يـا پادشـاه به شمار می رود
اما در رابطه با بیت مد نظرتون
دمیدن دو مفهوم را به ذهن متبادر ميكند:
در شيپور (نفخ صور): بهار رستاخيز طبيعت است.ـ دميدن به معناي حياتبخشي (دميدن روح): شاعر بـا ديـدن بهـار در گـل شـيپوري
آرزوي جانگرفتن دوبارة گل مرده را دارد.
Elham Hoseni اگر بازم احتیاج به راهنمایی بیشتر بود خوشحال میشم کمکی کنم
-
علیرضا تمدنی سلام وقتتون بخیر
این بیت مورد نظر جزو یکی از بهترین شعر های جناب آقای حسین منزوی به شمار می رود که دیدگاهی لکانی داشتند ابتدا برای تسریع فهم بیت اندکی توضیح درباره کل شعر می دهم در نظرية لكـان، سـاختمان روان انسـان متشـكل اسـت از سـه سـاحت «حيـث نمـادين»،
«حيث خيالي» و «حيث واقع». اين سه ساحت پيوندي استوار با يكديگر دارند كـه موجـب
انتظام دستگاه روان آدمي است. «ساختمان نفساني هر فرد آدمي موكول به نوع پيوندي است
كه بنابر سرگذشت او ميان اين سه عنصر ايجاد ميشود. اما عدم پيوستگي هر يك از آنهـا
موجب از همپاشيدگي دو قطب ديگر ميشود.»
ایده اصلي اين شعر بر مبناي افسانهاي چيني شكل گرفتهاست. ميگويند پلنگ را خوي
غريبي است كه هيچكس و هيچچيز را بالاتر از خود نتواند ديد. در شـبهـاي بـدر كامـل،
ديدن ماه بلند پلنگ را به هيجان ميآورد و او تصميم ميگيرد كه ماه را بگيرد. از سنگها و
صخرههاي بلند بالا ميرود و بر نوك صخرهاي ميماند و دست دراز ميكند و براي گرفتن
ماه تلاش ميكند؛ اما به هدف نميرسـد. فاجعـة زنـدگي پلنـگ وقتـي اتفـاق مـيافتدكـه
تصميم ميگيرد با پرشي بلند به ماه دست يابد اما نااميد و خسته بر صخرههاي تيز ميغلتد
و با استخوانهاي شكسته تا عمق دره پايين ميرود و اين فرجام خونين زندگي اوست.
پلنگ در اسـاطير اقـوام گونـاگون، نشـانة قـدرت و شـهامت و نمـاد خـدا يـا پادشـاه به شمار می رود
اما در رابطه با بیت مد نظرتون
دمیدن دو مفهوم را به ذهن متبادر ميكند:
در شيپور (نفخ صور): بهار رستاخيز طبيعت است.ـ دميدن به معناي حياتبخشي (دميدن روح): شاعر بـا ديـدن بهـار در گـل شـيپوري
آرزوي جانگرفتن دوبارة گل مرده را دارد.
Elham Hoseni
ممنون زحمت کشیدید اما کاش منبع رو هم ذکر میکردید -
Konkur Hero
رفیق شعر اصلا عرفانی نیست و کاملا عاشقانهس...
...خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظهٔ دیدارت
شروع وسوسهای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغلپیشه بهانهاش نشنیدن بود
چه سرنوشت غمانگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود
حسین منزوی...
علیرضا تمدنی
شعر هم اصلا صوفینگری رو به جالش نمیکشه.صرفا داره میگه بهار اسرافیلی بود که همیشه گرم دمیدن در شیپور خودش بود اما هیچوقت هیچ گلی زنده نمیشد.
فکر میکنم منظور شاعر صرفا اینه که هیچوقت اوضاع خوب نمیشد.
شاید به معاد اشاره داشته باشه. اما نگاه خاص و نقضکنندهای براش نداره. صرفا استفاده کرده از اون داستان و تلمیح داره نسبت بهش.@danial-hosseiny
مرسی بابت وقتی که گذاشتی آقا دانیال
حالا از این بگذریم که تصوف و عرفان دو مقوله ی کاملا جدا از هم ان و من هم نگفتم تداخلی با نگاهِ صوفیانه داره
اما بحث من نقضِ معاد نبود
بلکه دیدگاه های راجع به اون بود
که نحوه ی زنده شدن همینه که در طبیعت میبینیم...نه اون چیزی که اکثرا بقیه فکر میکنن
این چیزی بود که من برداشت کردم
بازم ممنون که لطف کردی -
خدارو شکر من کلمه عرفانی رو گفتم
منظور من از عرفانی اونیکه شما میگید نیست
من هر شعری که یکمی آرایه داشته باشه رو عرفانی میبینم
#سید.
.
.
.
.
ولی خداوکیلی عجب حوصله ای داشتید این متن بلند رو نوشتید -
Elham Hoseni
ممنون زحمت کشیدید اما کاش منبع رو هم ذکر میکردیدعلیرضا تمدنی خواهش می کنم وظیفه بود
نوشته از چکیدات خود بنده هست
در باب ادبیات و شاعرانی همچون سهراب سپهری فروغ فرخزاد رهی معیری و سمین بهبهانی و همچنین آقای منزوی تحقیقات و مطالعاتی داشتم -
علیرضا تمدنی خواهش می کنم وظیفه بود
نوشته از چکیدات خود بنده هست
در باب ادبیات و شاعرانی همچون سهراب سپهری فروغ فرخزاد رهی معیری و سمین بهبهانی و همچنین آقای منزوی تحقیقات و مطالعاتی داشتمElham Hoseni
عذر میخوام یه سوال داشتم
شما دکترای زبان و ادبیات فارسی دارید؟
چون من این متن شما رو تو یه مقاله خوندم که نویسندش صاحب این مدرک بود...