-
sheyda.fkh در من منگر تا دگران چشم ندارند
از دست گدایان نتوان کرد ثوابی -
HELEN0505 یا رب مددی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت -
HELEN0505 تورا ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که دراین دامگه چه افتادست -
Negin Abbasi دل تمنا می کند تا من بسازم خانه ای
عاشقان کی خانه دارند دل مگر دیوانه ای؟ -
sandiiii یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمن ش -
در این سرای بی كسی كسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند -
فاطمه ـ بوشهر دارم برات شعر می خونم شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز ازت می خوام همیشه عاشق بمونی -
@Dr-Farhan
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم