-
@M-bahrami1378 دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار
گوشه ای تاج سلطنت میشکند گدای توو -
@Taelu-A ورت شیخ گوید مرو سوی دیر
جوابش چه گویی بگو شب به خیر
-
@M-bahrami1378 رخت بر بست ز دل شادی و هنگام و وداع
با غمت گفت که یا جای تو یا جای من است -
@Taelu-A تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم -
@M-bahrami1378 تو نیکی میکنو در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز -
@Taelu-A ز روزگار جواني خبر چه مي پرسي چون برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت
-
Gole Narges دید یکی بحر خروشنده ای
سهمگنی نادره جوشنده ای -
@Taelu-A یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می شنویم نا مکرر است
-
@M-bahrami1378 همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را -
@Taelu-A از خدا جوييم توفيق ادب بي ادب محروم ماند از لطف رب