-
-
ramses kabir در مشاعره... گفته است:
sandiiii
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی مردم بر آب زندگانییا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم
در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش ....... -
negar salehi ما زنده برآنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست -
Mohsen Taheri
ندیدم در جهان کامی دریغا
بماندم بیسرانجامی دریغاگوارنده نشد از خوان گیتی
مرا جز غصهآشامی دریغاعراقی
-
Gole Narges از خُمستان جرعه ای بر خاک ریخت/جنبشی در آدم و حوا نهاد
عراقی -
Mohsen Taheri
دلبران مهرنمایند و وفا نیز کنند
دل بران مهر چه بندی که جفا نیز کنند#امیرخسرو_دهلوی
-
Gole Narges در مشاعره... گفته است:
Mohsen Taheri
دلبران مهرنمایند و وفا نیز کنند
دل بران مهر چه بندی که جفا نیز کنند#امیرخسرو_دهلوی
در عالم بیوفا کسی خرم نیست
شادی و نشاط در بنیآدم نیست
آن کس که درین زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست، یا از این عالم نیست
-
دختر بهار در مشاعره... گفته است:
Gole Narges در مشاعره... گفته است:
Mohsen Taheri
دلبران مهرنمایند و وفا نیز کنند
دل بران مهر چه بندی که جفا نیز کنند#امیرخسرو_دهلوی
در عالم بیوفا کسی خرم نیست
شادی و نشاط در بنیآدم نیست
آن کس که درین زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست، یا از این عالم نیست
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
-
دختر بهار در مشاعره... گفته است:
Gole Narges در مشاعره... گفته است:
Mohsen Taheri
دلبران مهرنمایند و وفا نیز کنند
دل بران مهر چه بندی که جفا نیز کنند#امیرخسرو_دهلوی
در عالم بیوفا کسی خرم نیست
شادی و نشاط در بنیآدم نیست
آن کس که درین زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست، یا از این عالم نیست
تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد
ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن
-
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چ نامم شه ملک لا فتی را
-
Morteza Khodaie در مشاعره... گفته است:
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چ نامم شه ملک لا فتی را
آتش از برق نگاهت ريختي بر جان من
خواستي تا در ميان شعله ها آبم کني -
Morteza Khodaie در مشاعره... گفته است:
دختر بهار یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سینه کباب می شوددوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده -
Morteza Khodaie در مشاعره... گفته است:
دختر بهار هر که عيب دگران پيش تو آورد و شمرد
بي گمان عيب تو پيش دگران خواهد برددر وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و وردانم چو شمع