-
دانی که چرا سرّ نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری -
Ali Masouminya یار مرا غار مرا خواجه نگهدار مرا
-
اشک گرم و آه سرد و روی زرد و سوز دل
حاصل عشقند و من این نکته میدانم چو شمع -
Ali Masouminya عاشق آنست که فکر سر و سامانش نیست
پیرهن گر به تنش هست گریبانش نیست -
تا زُهره و مَهْ در آسمان گشته پدید
بهتر ز میِ ناب کسی هیچ ندید -
Ali Masouminya دارد تمام عشق من از دست مي رود
انگيزه هاي زيستن از دست مي رود -
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث -
Ali Masouminya ثلث دين من ديده يار است
عاشقم من٬ دين بسيار است -
Brice تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود -
Ali Masouminya در جهان بال و پر خويش گشودن آموز
كه پريدن نتوان با پر و بال دگران -
Brice نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند -
Ali Masouminya در اين دنيا كسي بي غم نباشد اگر باشد بني آدم نباشد
-
خانومِ_دوست_داشتنی
یادم نمیکنی و ز یادم نمی روی
یادت بخیر یار فراموش کار من -
Miss.Joker نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست -
خانومِ_دوست_داشتنی تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را -
Miss.Joker اندر این ویرانه از هر سو که بینی هدهدی سر برون آرد که ماهم تاج دار عالمیم