-
Miss.Joker در " مشاعره " گفته است:
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker در " مشاعره " گفته است:
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
هوهوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملاعکند رضا یا رضا کنند( کیبورد ع اونطورو نداشت :|)دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشددلا یاران سه قسم اند گر بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
تو نیکی کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا می توانی!یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم ارزوستتوانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود !!!(کلاس چهارم ب!) -
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker در " مشاعره " گفته است:
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker در " مشاعره " گفته است:
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
هوهوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملاعکند رضا یا رضا کنند( کیبورد ع اونطورو نداشت :|)دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشددلا یاران سه قسم اند گر بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
تو نیکی کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا می توانی!یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم ارزوستتوانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود !!!(کلاس چهارم ب!)در ان نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان ک خاک کوی تو باشم
-
Miss.Joker در " مشاعره " گفته است:
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker در " مشاعره " گفته است:
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker در " مشاعره " گفته است:
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
هوهوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملاعکند رضا یا رضا کنند( کیبورد ع اونطورو نداشت :|)دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشددلا یاران سه قسم اند گر بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
تو نیکی کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا می توانی!یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم ارزوستتوانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود !!!(کلاس چهارم ب!)در ان نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان ک خاک کوی تو باشم
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است!(کلاس پنجم الف :|) -
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker در " مشاعره " گفته است:
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker در " مشاعره " گفته است:
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker در " مشاعره " گفته است:
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Miss.Joker
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
هوهوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملاعکند رضا یا رضا کنند( کیبورد ع اونطورو نداشت :|)دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشددلا یاران سه قسم اند گر بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
تو نیکی کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا می توانی!یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم ارزوستتوانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود !!!(کلاس چهارم ب!)در ان نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان ک خاک کوی تو باشم
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است!(کلاس پنجم الف :|)تورا گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب
و این سان خواب هارا با تو زیبا میکنم هر شب
روز خوش -
Miss.Joker
بسی رنج بردم دراین سال سی
عجم زنده کردم در این پارسی -
Miss.Joker
بر این بودم و هم برین بگذرم
چونان دان که خاک پی حیدرم
موفق باشی -
Mr.Fantastic در " مشاعره " گفته است:
Im Ho3ein
یار مرا غار مرا عشق و جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مراای که از کوچه معشوقه ما میگذری
در حذر باش که سر میشکند دیوارش
شما هم موفق باشی -
Miss.Joker
شبي مجنون به ليلي گفت کاي محبوب بي همتا
تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد
حافظ -
دریا دریایی در " مشاعره " گفته است:
mahla bpz
تا توانی پیش کس مگشای رازبر کسی این در مکن زنهار باز
زنهار مگو سخن بجز راست
هر چند تو را در آن ضررهاست
شب خوش -
-
دریا دریایی
وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی
حاصل از حيات ای جان اين دم است تا دانی -
@haniehno
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدندگل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
-
دریا دریایی
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدناز جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدنخواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وان جا به نیک نامی پیراهنی دریدنگه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدنفرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدنگویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی
یا رب به یادش آور درویش پروریدن