-
@Zeinab-Evazi
مژه
مژه سوزن رفو کن نخ او ز تار مو کنکه هنوز وصله دل دو سه بخیه کار دارد
دل چون شکسته سازم ز گذشتههای شیرین
چه ترانههای محزون که به یادگار دارد
غم روزگار گو رو پی کار خود که ما را
غم یار بیخیال غم روزگار دارد
-
@حمید-صباحی
روزگار
بر مراد دلم نمی گردد
گردش روزگار چ توان کرد؟ -
@Zeinab-Evazi
شراب
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش -
Tragic Girl
شراب
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدیچه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
-
-
@حامد-صباحی
دل
بی عشق زیستن را جز نیستی ، چ نام است؟!
یعنی اگر نباشی کار دلم تمام است -
Tragic Girl
نام
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند. -