-
با نگه ات حاجت شمشیر نیست
حمله همی اری و دل میبری -
يار مرا می نهلد تا که بخارم سر خود
هيکل يارم که مرا می فشرد در بر خود -
hamed1379999 یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور -
یوسف گمگشده ما چون برفت
دل زما کندو برافشاند حال ما -
گویند که دوزخی بود عاشق و مست
قولیست خلاف دل بران نتوان بست
گر عاشق و مست دوزخی خواهند بود
فردا بینی بهشت همچون کف دست -
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را -
hamed1379999 ایول قشنگ پیچوندی گ دادی:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: