Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
zahra_n
یک لحظهات پر میدهد یک لحظه لنگر میدهد یک لحظه صحبت میکند یک لحظه شامت میکند
dlrm دنيا به روي سينه ي من دست رد گذاشت بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت
ميثم اماني
اکالیپتوس
تا چند از این استور تن کو کاه و جو خواهد ز من بر چرخ راه کهکشان از بهر او پرکاه شد
dlrm در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
@shiima
تن را بدیدی جان نگر گوهر بدیدی کان نگر این نادره ایمان نگر کایمان در او گمراه شد
dlrm در این ایوان سرپوشیده
وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهیها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
یا می دهش از بلبله یا خود به راهش کن هله زیرا میان گلرخان خوش نیست عفریت ای پسر
@shiima يوسف گم گشته باز ايد ب كنعان غم مخور كلبه ي احزان شود روزي گلستان شود غم مخور
dlrm راستی آیا رفتی با باد؟
با توام، آی! كجا رفتی؟ آی
@shiima یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم هر چند در این عهد خریدار ندارد
zahra_n در آن لحظه که بوسیدم لبش را
نسیم و لاله رقصیدند با هم
@shiima ميازار موري را كه دانه كش است ك جان دارد و جان شيرين خوش است
zahra_n تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده من...
چه جنونی
چه نیازی
چه غمی ست؟
@shiima تو چه داني كه پس پرده كه خوبست و كه زشت ؟؟
@shiima تو چه داني كه چه ها كرد فراقت با من
zahra_n تار و پود هیچی و پوچی هم آهنگ است؟...
@shiima تو کز محنت دیگران بی غمي نشاید که نامت نهند آدمي
zahra_n یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
@shiima رهرو ان است كه اهسته و و پيوسته رود
zahra_n در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب