Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
zahra_n یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
@shiima رهرو ان است كه اهسته و و پيوسته رود
zahra_n در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
@shiima با خدا باش و پادشاهي كن بي خدا باش و هرچه خواهي كن
zahra_n نه مهر فسون، نه ماه جادو كرد
نفرین به سفر، كه هر چه كرد او كرد
@SHIIMA در اين دنيا كسي بي غم نباشد اگر باشد بني آدم نباشد خاقاني
اکالیپتوس دستها میسایم
تا دری بگشایم
به عبث میپایم
که به در کس آید
@shiima دود اگر بالا نشيند كسر شان شعله نيست جاي چشم ابرو نگيرد گرچه او بالاتر است
zahra_n ترا من چشم در راهم
شباهنگام
در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
@shiima ده روز مهرگردون افسانه است و افسون نيكي ب جاي ياران فرصت شمار يارا
zahra_n آتش عشق ست و گیرد در کسی
کاو، ز سوز عشق میسوزد بسی
@shiima یک نفــر آمــد صــدایم کرد و رفت در قفس بودم، رهایم کرد و رفت
saraa.66
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را
dlrm ای حال نامعلوم اروم باش ....اروم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم
dlrm می داشت پدر به سوی او گوش کاین قصه شنید گشت خاموش دانست که دل اسیر دارد دردی نه دواپذیر دارد
دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده:)
dlrm هر نفس اواز عشق می رسد از چپ و راست ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست؟
تو چه رازی که به هر شیوه تو را می جویم تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست
dlrm تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که همی سپرم