-
mohammad666666 آنكه منعم می كند از عشق گر بیند جمالش
دیـده بگشاید به حسرت، لب ببندد گفتگو را -
mohammad666666 ز آدمی به جهـان نــام نیک مانــد و بس
به مهـر کـوش که گیتی به کس وفا نکند -
mohammad666666 دیده از اشك و دل از داغ ولب از آه پر است
عشق در هــر گــذری رنگ دگـــر می ریزد -
mohammad666666 راز دل بـا کس نگفتم چون نــدارم محرمی
هرکه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم -
mohammad666666 مستم ز می عشق چنان كز پس مرگم
صــد میكـــده از خاك مــن آبـــاد توان كرد -
mohammad666666 دامنش در كف مـــن بـــود كه رفتــم از خویش
عشق دردی است كه از وصل به درمان نرسد -
mohammad666666 تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام -
mohammad666666 آن که نشنیده ست هرگز بوی عشق
گـــو به شیـــراز آی و خــاک مــا ببوی -
mohammad666666 روز پیـــری پادشاهـــی هم نمی آیـــد بـه کار
زندگی در خاک بازی های طفلان است و بس -
mohammad666666 قطــــره ی اشکیم امـــا در درون دل نهــان
گر به سوی دیده ره یابیم دریا می شویم