saraa.66 آن روزها هر وقت موهایت را باز میکردی
باد وزیدن میگرفت!
این خشکسالی بی دلیل نیست.
و جز من هیچکس دلیلش را نمیداند!
باد دل باخته بود.
و تو
موهایت را کوتاه کردهای!
saraa.66
مثل یک بغض گلوگیر، پُر از لخته ی خون
تُف شدم از شب غمگین تو با بی ادبی
خسته از قبل، ولی خسته تر از آینده
تف شدم بر سر سیگاری تو با خنده
دشمنانم وسطِ کوچه معطّل بودند
و رفیقان که همه بر سرِ منقل بودند!
dlrm
مثل دیوانه زل زدم به خودم
گریه هایم شبیه لبخند است
چقدر شب رسیده تا مغزم!
چقدر روزهای ما گند است!
من که ارزان فروختم خود را
راستی قیمت شما چند است؟