saraa.66
مثل یک بغض گلوگیر، پُر از لخته ی خون
تُف شدم از شب غمگین تو با بی ادبی
خسته از قبل، ولی خسته تر از آینده
تف شدم بر سر سیگاری تو با خنده
دشمنانم وسطِ کوچه معطّل بودند
و رفیقان که همه بر سرِ منقل بودند!
dlrm
مثل دیوانه زل زدم به خودم
گریه هایم شبیه لبخند است
چقدر شب رسیده تا مغزم!
چقدر روزهای ما گند است!
من که ارزان فروختم خود را
راستی قیمت شما چند است؟
dlrm تو خورشید درخشان نیمه شبم هستی
شمع فروزان راهنمای من
درخشان ترین ستارهای هستی که دیدهام
حتی در روزهای تاریک و ابری
همه چیز روبراه میشود
وقتی که خورشید نیمه شب مرا لمس کند