-
-
@shiima
زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی -
@m-gholami یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است -
saraa.66
ترک ما کردی برو هم صحیت اغیار شو
یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش
-
@m-gholami
شو روز به فکر آب و دانه
هنگام شب آرمیدن آموز -
@m-gholami
شود اسان ز عشق کاری چند
که بود نزد عقل بس دشوار