-
najafiali78
لیلی تو ندیدی که چه با من کردند
مردم چه بلاها به سرم آوردند -
@m__sadra__b
نه رازش می توانم گفت با کس
نه کس را می توانم دید با وی -
najafiali78
می شد از خود بگیرمت
اما...
زور بازو به دستهایم نیست -
مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست
مرگ یعنی حال من با دیدنِ انگشترش -
najafiali78
می چرانم به غزل چشم غزالان وطنمرتعی سبز به دامان تلی ساخته ام
-
najafiali78
Amin-Mehraji
من زنم دیوانه ام
حتا اگر گفتم برو
یک دروغ فاحشم آغوش وا کن بیشتر -
@m__sadra__b
شب به مهتاب رخت بلبل و پروانه وگلشمع بزم چمنند انجمن آرائی را
-
@m__sadra__b
شانه کمتر زن که ترسم تار زلفت بشکند
تار زلف توست
اما رشته ی جان من است -
Amin-Mehraji
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفتخواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنهای بر در این خانهی تنها زد و رفت -
Amin-Mehraji
این سه ارزانی هم باد الهی همه عمر
بخت یارِ تو و تو یارِ من و یارِ تو من -
Amin-Mehraji از رستم پیروز همین بس که بپرسند :
از کشتن سهراب به تهمینه چه گفتی -
Amin-Mehraji
رویای شام من
گرمای عشقت را
هرگز مگیر از من