Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
saraa.66 شادم از پیشه خوشه چینی ..... بر جبینم
@m__sadra__b من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
marzyeh78 دادیم ز کف نقد جوانی و دریغا چیزی به جز از حیرت و حسرت نستاندیم
saraa.66 ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
گونش مُردم از حسرت به پیغامی، دلم را شاد کن ای که گفتی، فراموشت نسازم، یاد کن
saraa.66 نه رازش می توانم گفت با کس نه کس را می توانم دید با وی:)
گونش یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است
saraa.66 تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من
گونش نه هرخامی زپایان شب عاشق خبر دارد که فصل آخر این قصّه را پروانه میداند
saraa.66 دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد بر یکی سنگین دل نامهربان چون خویشتن
گونش نرووووو ک دلم ب موندنت خوشههههه
@Saahaar هر چيز که بشکند ز بها افتد و ليک دل را بها و قدر بود تا شکسته است
تو خفته به استراحت و بی تو مرا تا صبح ندانی که چه شب میگذرد
saraa.66 تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است ای بفدای چشم تو این چ نگاه کردن است
گونش دیوانه ی منی دیوانه ی توام
@Saahaar من اسیر خود واز عشق جهانی بیخود من درین ظلمت و عالم همه انوار گرفت
گونش تا تو نگاه میکنی...
@Saahaar تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من
گونش %(#4a4b4d)[نگارا بي تو چشمم چشمهسار است] %(#666666)[همه رويم به خون دل نگار است]
اکالیپتوس تورامن چشم درراهم شباهنگام درآن دم که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی