هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
زندگی خوابگاهی بزرگت میکنه...
من سالای اولی که خوابگاه بودم
با لامپ روشن خواب نمیرفتم
یعنی اگه تا صبح لامپ روشن بود منم بیدار بودم
(الان نور تو چشامه)
تو سروصدای زیاد یادنمیگرفتم
حساس به حرکات بچه ها
ولی الان هیچی برام مهم نیست
حالا نه هیچی
ولی خیلی از چیزایی که بچه ها رو اذیت میکنه
برای من یا اصلا مهم نیست یا خیلی کمتر اذیت میشم
مثلا دیشب یکی از بچه های تخت پایینمون که دقیقا کنار کلید برقه
اعتراض داشت که چرا هرشب من باید لامپ رو خاموش کنم
من تو دلم: اینکه غر زدن نداره...
️
آخه واقعنم غرزدن ندارهههه
خب کنارته مگه چی میشه خاموش کنی اونم وقتی خودت تو گوشی ای و بقیه نمیدونن کی میخوابی...
پارسال ۹۰درصد شبا من خاموش میکردم
واقعا اینقد غرزدن نداره دیگه -
دریچه های نور(
) که تو چشم من میتابن
-
دعای قبل نمازجماعت حرمو دوس دارم
مخصوصا اونجاش که بعد هر فراز همه میگن یاالله -
فردا خیلی کلاس دارم
استاد باکتریمونم اخلاقا خوبه ولی ریتم درس دادنشون تا آخر کلاس ملایمه
تا آخر کلاسم میشینن رو صندلی
خوابم میگیره خب
یه کم پر انرژی باشید دیگهه -
یهکاری کن دستپُر از آخرین دیدارمون برگردم خونه
-
تو تا حالا به چیزی علاقه داشتی؟
فقط خدا؟ به چیزای مادی چی؟ -
دل میبندم، میام پیشت، ازت میخوامش و نمیدی
دیگه خسته شدم از دلبستنای موقتی -
همه میگن مهربونی
مامانم همیشه میگه هر چی خواستمو بهم داده، حتی اگه به زبون نیوردم. چرا پس با من انقدر بَدی؟ -
استاد هماتومون کاردانی کارشناسیشو کرمان خونده
بقیهشو ایران... -
بیوشیمیمون فک کنم همشو شیراز...
-
مامانم همهش میگه ناراحتت نکنم، بهجاش ازت تشکر کنم
ولی انقدر نمیخوامش که نمیتونم تشکر کنم -
لطفا، قول میدم با یه بخشی از اولین حقوقم چند نفرو خوشحال کنم و براشون از مهربونی تو بگم، خوبه؟
-
استاد هورمونمون
شهرکرد
گلستان
کرمان -
فک نمیکردم رو انتخابای آخرم واسته
حالا نَکه ازش متنفر باشم، نههههههه
فقط یه کوچولو علاقه ندارم بهش -
ببخشید اگه یه تایمی قهر کردم باهات
البته که میدونم به دل نمیگیری -
البته من خیلی دوست داشتما، ولی خب یهدفعه دیگه دلم نخواست دوسِت داشته باشم
️ هعی
-
فردا عصر، شاید بیام
مسجد گوهرشاد خیلی بهتر از صحن انقلابه
یکم بدمسیرو دوره، ولی خب ایندفعه از ورودی جمهوری اگه وارد شم بهتره