هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
۱۰ساله بودم معلم فارسی ما گفت:
یک داستان کوتاه درباره بهترین دوست تان بنویسید.
من به رفیقم نگاه کردم و لبخند زدم
همه چیزهایی که دربارهٔ او میدانستم نوشتم،
معلم گفت:
حالا کي داوطلب میشه با صدای بلند بخونه؟
بهترین رفیقم داستانش را خواند؛
و من در داستانش نبودم...•Artin
مود: -
Maaah مبارکههههههههههههههه
-
هیم هیم هیم
-
Maaah در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
وای من نفر آخر بودممممممممم
می دونی
حسی که وقتی فهمیدم نفر آخر قبولی ها بودم️
حقیقتا حس خوبی بود
و حالااا می بینم که بالاخره شد مهدیه بالاخره(=
مبارکت باشه که واقعا لایقشی️
می دونی خیلی وقت بود منتظر بودم خوشحالیتو ببینم(: -
یه روز نرفتیم دانشگاه چه عروسی گرفتن اونجا
عروسی نه عروسییییییییی
ای خدا یعنی چی -
@xanomi شماره دانشجویی نمیخواد
کد دسترسی به نتایج میخواد، آخر کارنامه سراسری ته -
بچهها، جواب تبریکاتونو میدم آخرشب
️
-
دمت گرم مهدی
ترکوندی
امیدوارم یه سوپر وایزر خفن بشی
Maaah -
-
من و هم اتاقیم:️
-
این پست پاک شده!
-
@Sally در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ترکوندی
نه بابا، همچین چیز خوبیاَم نیست
آزاده دیگه :))))
ولی خب علاقهم پرستاریه، از مامایی متنفرم