| گالری روح نواز🫀 |

[Kosar A003]

که من هم دل زِ مهرت برکنم تا فرصتی دارم

[jahad.20]

کاش زندگی تو اون لحظه ای که از خواب بیدار شدم و صدای بارون و از کنار پنجره شنیدم و دوباره پتو رو کشیدم روم و خوابیدم متوقف میشد

[Sara_R]

مِهردُخت چرااا
امیدوارم زودی سرحال بشی

[Sara_R]

مِهردُخت دیگه پیامش ندادم

[Succinate]

رفاقتا بوی چیز گرفته...

[Sara_R]

از همون اولش از ما بوی چیز میداد

[Sara_R]

امیدوارم برا یه بارم‌که شده یه امتحانام خوندنش شب امتحانی نباشه

[Sara_R]

اگه بتونم تا جمعه تمومش کنم
که باید بکنم
اونوقت دیگه شب امتحانی نمیشه🥲

[Succinate]

Sara_R در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

از همون اولش از ما بوی چیز میداد

به خدا آدم لجش می گیره
واقعا به غرورش بر میخوره

[مِهردُخت]

Sara_R ممنون

[مِهردُخت]

Sara_R خدا رو شکر سر عقل اومدی

[Nasrinsani]

Sally قرربونت برم️

[لیلی_]

پنج شنبه
یک آذر
۱۴۰۳

[Comrade]

هیچ چیز به اندازه سرعت پایین اینترنت نمیتونه اعصابم رو خرد کنه...

[مِهردُخت]

Comrade
وای امروز چقد اعصابمو خرد کرد

[مِهردُخت]

یک آذر شد

[Comrade]

مِهردُخت امروز که فوق العاده بد بود، نمیدونم قضیه چی بود ولی سایت ها رو هم به زور باز میکنم، یوتیوب که هیچ، یه ویدئو 10 دقیقه ای رو توی 30 دقیقه دیدم.

[سینا 0]

Succinate
به نظر چرکش خیلی زیاده، اتفاقا دیروز کلاس جراحی داشتیم، استاد میگفت اینجور زخمایی که چرک زیاد داره رو باید خالی کنین و بعد بذارین خودش خوب شه، بخیه نباید بزنین(ربطی نداشت به بحث ولی خب)
چه مراقب پااایه‌ای بودههه
وای ما یه بار امتحان زبان داشتیم...کنارم یکی از همکلاسیام که یه آقای خیلی بزرگ بالای ۴۰ شاید بود. پشت سیستم مینشستیم و سوالا رو جواب میدادیم. بعد حواسم نبود دیدم این بزرگوار داره یه کاغذ بزور میچپونه تو دست من که براش جوابا رو بنویسم‍️منم اصلا هول شده بودم خدایا این داره چیکار میکنه، از پشت کسی منو نبینه و فلان...سریع برگه‌هه رو گرفتم و تند تند نوشتم که کسی نیاد بالاسرم بگه داری چیکار میکنی...سریع هرچی بود نوشتم دادم دستش و پایان آزمون زدم اومدم بیروون
ما تو اینجور آزمونا که پشت سیستمیم نهایتا سرمونو میاریم رو مانیتور بغلی ببینیم چیکار میکنه ولی این حرکت که برگه داد دستم بنویسم خیلی قفل بود اصلا انتظارشو نداشتم
کلاسون اگه بودی حتما جزو اعضای اصلی تیم تقلبمون میشدی
تهران که خوبه...همه دوس دارن بیان اونجا
اصلا نمیدونم تو این دوغا چی میریزن، اینهمه خواب آوری واقعا براش قفله
تازه من بعضی وقتا دوغ یکی از بچه‌ها که نمیخوره رو هم میخورم و دیگه اون بعد از ظهر فقط میرم کلاس که رو میز سرمو بدارم بخوابم
آره آره دقیقا همین مطالب چرت و پرت... واقعا تصوراتم از آمار به عنوان یک علم کاربردی به لجن کشیده شد🫠
خب فک کنم مفهومشو گرفتم لازم نیست دیگه بیانش کنی‍️

[لیلی_]

و آخرین خرده ارتباطات‌ من و تو به پایان میرسه
نه در اون حد کوچیک تو از من خبر داری
و نه من دیگه خبر دارم
نمیخوام که خبر داشته باشم ازت حتی یچیز نامربوط
با اینکه دلگیره برام
دوست صمیمی قبلی

[Succinate]

آبان تموم شد، امیدوارم بخشی از آذرت باشم.