هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Ramos9248]

من جسمم تو روح من
من کشتی تو نوح من
من زخمم تو مرهمی
من ظلمت تو روشنی
من راهی تو موندنی
من تنها تو همدمی
تو اولین و آخرین
برای من که عاشقم
عزیزترین همسفری
در همه‌ی دقایقم

[Ramos9248]

درگاهت سجده‌گاه من
بگذر از گناه من
من خلقم، تو خالقی
سر تا پا شوق گفتنم
در حال شکفتنم
من عذرا، تو وامقی
تو اولین و آخرین
برای من که عاشقم
عزیزترین همسفری
در همه‌ی دقایقم

[0-0ftm]

Ramos9248 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

0-0ftm
مشکل غر زدن نیست
سعی کن مشکل رو از ریشه درست کنی ایشالا
یه سری پماد تاریخ نزدیک داریم اونا رو برمیدارم 🥲
چون خیلی مهربونم میخوام به اقتصاد داروخونه کمک کنم

اره فعلا که در همین حد بلدیم
ببینیم بقیش چطوره
اره اره سکینه ها مهربونن میدونم

[Ramos9248]

اینهمه اونموقع تا حالا من من کردم و گفتم من از فلان جا به فلان جا رسیدم ولی قطعا اگه خدا دستمو نمیگرفت من غرق شده بودم تو اون باتلاق
و امیدوارم در کلیه مراحل زندگی و لحظات حساس زندگی لحظه‌ای ما رو به حال خودمون نذاره و مثل همیشه یار و یاورمون باشه، ما هم هر کدوممون هر جوری که خدا رو تو زندگیامون درک کردیم تو رفاقت باهاش سنگ تموم بذاریم️

[Ramos9248]

0-0ftm
دمت گرم که میدونی
تو اولین نفری بودید که میدونستی🥲

[Ramos9248]

قلب من صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد
عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه‌گر تویی، شکنجه اشتباه نیست

[Ramos9248]

به اندازه همه‌ی آدما راه هست برای رسیدن به خدا

[0-0ftm]

Ramos9248 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

0-0ftm
دمت گرم که میدونی
تو اولین نفری بودید که میدونستی🥲

قربانت
ب قول مشکین اسمارتیزم

[زهرا بنده خدا 2]

بابا...
نداشتمش هیچ وقت...
بوده اما با نبودنش فرقی نداشته...
دیگه ام نمیخوام داشته باشم...
دیگه برام فرقی نداره باشه یا نه...
پدری که برام پدری نکرده و ازش حس پدری دریافت نکردم...
خیلی ساله‌...
آرزوی هردختریه که شب عروسیش پدرش باشه اما آیا برام مهمه؟...فک نمیکنم...نباشه هم مهم نیست...
خدایا تو شاهد شکستنِ قلبم باش...شاهد سکوتِ بعد حرفاش که به خاطر تو قلبمو جمع میکنم و جوابشونو نمیدم...
شاهد همه چی هستی و این خوبه...
دوسم داره
خیلی زیاد...
میدونم...
خیلی بیشتر از بقیه‌ی اعضای خانواده...
اما اینا دوست داشتن نیست...
اگرم هست من این مدل دوست داشتن رو نمیخوام...
اگه دوست داشتنِ پدر صرفِ اینه
که نمیخوام...
خیلی ساله که حتی میخواد بوسم کنه نمیذارم...
در میرم‍️(جز وقتی که میرم خوابگاه یا میام...)
برام پدری نکرده...
خودخواهه...
خدایا تو میبینی و جای حق نشستی...
حرفِ دلمو‌ به زبون نمیارم...میسپرم به خودت ...
به قول مامانم که همیشه میگه خدا اگه دورگیره سخت گیره...
مطمئنم خودت حواست هست و هیچی از دایره‌ی نگاه و قدرت و مالکیت و عدالتت دور نیست..
اون پدری نکرده و نمیکنه...
انگار پدری ندارم و خودتم میدونی...
شب خواستگاریم بیشتر از اینکه خوشحال باشم که پدر دارم که حواسش هست
که پشتمه
که حامیمه
که کنارمه
که اجازه نمیده حرف مسخره ای گفته بشه و جوابشونو میده
نگرانم که حرفی نزنه که شوخیشم قشنگ نباشه...
نگران خیلی مسائلم...
اون شب، اون حرفشو بهم زد اما من روم نشد بگم اگه دنبال خونواده ی با کلاس و فلانید اینجا خبری نیست و بهتره برید جای دیگه...یعنی جمله‌مم چیدم اما نتونستم بگم...
که دهنمو باز کردم که بگم"اگه..."
صدام‌درنیومده لرزید و ساکت شدم...
شاید خیلی چیزا رو نمیدونست و باید میگفتم اما نشد و گفتم اگه به جلسات بعد کشید میگم...
اون شب چون مقدمات رو اون چیده بود برام راحت تر بود گفتنش...اما‌خب بازم برام سخت بود...
بگذریم...
پدر...
وظیفه‌ی پدریشو انجام نمیده
اما خدایا...تو کمکم کن من براش بچه‌ی خوبی باشم...
و این‌دنیا اگه قراره تاوان بده
لطفا نه ناتوانش کن نه بندازش رو دست ما نه چیزی باشه که بداخلاق ترش کنه!
که میدونی تحملشو نداریم...
که میشناسیش...
که اخلاقشو میدونی...
اگه قراره تاوان بده لطفا ما قاطیِ تاوانش نباشیم...
اما اون دنیا...
تو جای حق نشستی و الحمدالله...
کمکمون کن که ماها به وظیفه‌مون درست عمل کنیم...جوری که تو راضی باشی...
میدونم...
میدونم خیلی از کاراش دست خودش نیست...
میدونم بخشی از رفتاراش نتیجه‌ی رفتار اشتباه خونوادشه...
میدونم خودش آسیب دیده است...
میدونم بعدش پشیمون میشه و میاد و میخواد از دلم در بیاره...(اما فقط من؟...مامان و داداشم چی؟...من‌ بدون اونا این محبتشو نمیخوام...نمیتونم از ته دلم بپذیرم و خوشحال باشم...)
تمام تلاشمو میکنم که جوابشو ندم و بذارم هرچی میگه بگه و آروم شه و گاهی زورم برسه جلوی مامان و داداشمم میگیرم
مثل امروز...
مثل امشب...
میدونم اینجوری بعدشم بیشتر از ما خودش عذاب میکشه و پشیمون میشه...
اما دیگه خسته شدم...
میدونی که فقطم برای خودم نیست...
دلم‌میشکنه
خیلیم زیاد میشکنه...
اما ماها میریم خوابگاه و دانشگاه
مامانمه که باید تحملش کنه...
و احساس میکنم این روزا حال روحیش خوب نیست...
از جمله‌ی امشبش مطمئن شدم هرچند سعی میکنم انکارش کنم...
باهاشم راحت نیستم که کاری کنم...
و اینه که عذابم میده...
و کاری ازم برنمیاد...
میدونم که میبینی.‌..
خدایا هرکار باهام کردی و نکردی
ولی به خاطر طرح ولایت، ویژه، شکرت...
به خاطر اینکه اجازه دادی حضورتو تو زندگیم احساس کنم‌ و وسط این همه انرژی منفی ،باز ته مونده آرامشی که نتیجه‌ی حسِ حضور خودته،باشه،شکرت...
زندگیمون دست خودت...
به اندازه ی خداییِ خودت مسائل رو حل کن...
هرکاری میکنی بکن...
فقط یه نگاه به ته دل ماهم بنداز و اگه میشه صلاحمون کن...
و هرکاری میکنی لطفا بیشتر از توان و ظرفیتمون نباشه...
و هرکاری میکنی چیزی باشه که تو بشی تمامِ زندگیمون...و درکِ حضورِ تو باشه که دلگرمیِ زندگیامون بشه...
الحمدالله...
#تودلی

[Ramos9248]

0-0ftm مثل همون اسمارتیز سعی کن رنگی رنگی شی و حالت خوب شه ️

[0-0ftm]

Ramos9248 حتما مرسی

[زهرا بنده خدا 2]

اما بازم خوبیاشو‌داره...
خدایا خیلی شکرت...
بابت همه چی شکرت عزیزترین

[زهرا بنده خدا 2]

اما گاهی به خودم حق میدم که پشت کنم به اعتقاداتش و به خاطر اخلاق خوبش و درک و فهمش بله رو بگم و تموم شه بره...
که قبول کنم حرف اونایی که میگن که اول و آخر اخلاق مهمه و اعتقادات جای خاصی تو زندگی مشترک‌نداره...
که بپذیرم الان کهتفاوت زیادی نداریم و اونم که حواسش بهم بود و درکم میکرد و دنیام کنارش آباد میشد و آرامشه بود...
اما فکرم نمیتونه فقط همین رو ببینه.‌‌..
برا همه خنده دار و غیرقابل درک بود که گفتم اعتقادات بچه چی؟...
اما مهم بود...و هست...
اما هرلحظه ممکنه کم بیارم و به همه چی پشت کنم...
مگر خدا خودش کمک کنه...
#تودلی

[زهرا بنده خدا 2]

بخوابم که ان شاءالله سحر بیدار شم...

[Ramos9248]

تو که خوشگل و شهره‌ی عالمی

[Ramos9248]

تو بیا بیا مث یک رویا تو کابوس این نگاه

[CpR]

Potato
باه سلام ارمیاا
ولی من برخلاف تو ب یادتم ها
خب شاید توعم بیادمی اما نمیتونستی پیدا کنی‍️
اقا خواستم بگم امسال و ت این ساعت فرق داره
چونکه شیرازم
مدانم ابن پیامو اصن معلوم نی کی ببینی
ولی خب هنوزم یادمه ک توجا زندگی میکردی 🥲

[_ Reza _]

درسته

[_ Reza _]

خدایا نمیتونم تحمل کنم نمیخوام بگم

[CpR]

خیلی بده از همه چی گفتم جز تبریک عید