هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
زهرا بنده خدا 2 دیگه واقعاااا داره حسودیم میشه
منی که معدلم به خاطر زبان نابود شد
و با 10 و 25 پاسش کردماونم استاد ما که به خاطر 5 دقیقه چند دقیقه کم تاخیر این اخر کار
بهم می گفت خانم فلانی این اخر ترمی زود بیایید خاطره خوبی از شما تگ ذهنمون بمونهاون وقت من بار دومم بود یا سوم که دور میومدم
jahad_121
بنده خدا شوخی کردن باهاتووون
دوستشون بدارید
.
این استادم جوری ما رو ترسونده بود و کتابی داده بود که هیج کس تو اون دانشگاه نگذرونده بودش و ما مجبور بودیم خودمون بخونیمش
و کاری کرده بود که ما فرجه ها نشستیم اینو ترجمه کردم(ولی چون نخوندیم انگار کاری نکرده بودیم
)
تو امتحانای اولی زبان ترجمه میکردم
این چند روزم اینقد همه چیم به هم ریخت که الان من ناهار نخوردمصبحونه ام مامان دوستم سفره انداخته بود گفتم زشته در برم به زور یه چندتا لقمه خوردم
در واقع استرساشو اساسی کشیدیم...
ولی اون لحظهی آخر باهامون خوب بودن(خداروهزار بار شکرر...)
البته که نهایتا به من ۱ونیم نمره اضافه کردن
و به دوستم ۳نمره(در واقع دوتامون یکی کردن
تازه اول میخواستن از من کم کنن بدن به اون
میانگین بگیرن
من: استاد خب چرا اینجوری؟!!🥺
️ به اون اضافه میکنید کنید چرا از من کم میکنید؟!
️
خودشون خنده شون گرفت)
خودم پیشنهاد دادم که دوتامونو یه اندازه بدن/یعنی با یه نمرهای که به من اضافه کردن...یعنی۱۸/وقبول کردن)
و باور نمیکردن که من واقعا راضیم
چندبار گفتم اکی ام
دیگه دوستمم گفت به زهرا۱۹بدین
گفتن نه
ولی وقتی خواستن وارد کنن گفتن به زهرا نیم نمره دیگه میدم(فک کنم دلش به خوش ذوقیم سوخت)
اولشم اینقد باور نمیکردن که هی استدلال میاوردن که فک کن از شما کلمهی سخت پرسیدم بلد نبودین
من: اکیه استادددد -
هیچ.
-
Hako ++
-
و من، پشت پنجرهام
در دل این همه سکوت،
به یاد روزهای گذشته میافتم، به یاد لحظاتی که صدای خندهها در فضا میپیچید.
اکنون تنها صدای تپش قلبم است که در این فضا میماند،
و این سکوت بیانتها، همچون باری سنگین بر شانهام قرار میگیرد. -
JuDi
اون «ذاتا» دیگه چی بود؟