هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
/فصل ۴ از ۹/
-
فاش میگویم و از گفتهٔ خود دلشادم
بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایرِ گلشنِ قُدسم چه دهم شرحِ فِراق؟
که در این دامگَهِ حادثه چون افتادم
من مَلَک بودم و فردوسِ بَرین جایَم بود
آدم آورد در این دیرِ خراب آبادم
سایهٔ طوبی و دلجوییِ حور و لبِ حوض
به هوایِ سرِ کویِ تو بِرَفت از یادم
نیست بر لوحِ دلم جز الفِ قامتِ دوست
چه کُنَم؟ حرفِ دِگَر یاد نداد استادم
کوکبِ بختِ مرا هیچ مُنَجِّم نَشِناخت
یا رب از مادرِ گیتی به چه طالع زادم؟
تا شدم حلقه به گوشِ درِ میخانهٔ عشق
هر دَم آید غمی از نو به مبارکبادم
میخورد خونِ دلم مردمک دیده، سزاست
که چرا دل به جگرگوشهٔ مردم دادم
پاک کن چهرهٔ حافظ به سرِ زلف ز اشک
ور نه این سیلِ دَمادَم بِبَرَد بنیادم
"حافظ"
-
اینجا رو با نیویورک اشتباه گرفتی یا با لندن که فارسی حرف نمیزنی؟
-
آیا بنظرت آدم خفنی هستی؟
-
مشکل اینجاست که رو من و بقیه هم داری تاثیر میذاری
-
jahad_121 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Sara_R
خدا رحمتشون کنه
ان شاء الله هرچه زودتر حالتون خوب بشه
وقتتون ازاد تر بشه بتونید استراحت کنید
امیدوارم به خوبی از این سختی ها بگذرید🩵🥺غم عزیز دیدن و درکنارش زندگی اونم با سختی ها که برای هرکس داره واقعا دشواره
اما خداهست هواتون رو داره🩵
خیلی ممنونم
اینکه گفتم تو این شرایط ۳ تا امتحان پشت سرهمم دارم
با کمترین خوندن و با اون شرایط بالاترین نمره کلاس شدم
نمیدونم چجوری
و سرکارمم یکی از پرسنلا پیام داد که به جا من میرهولی فهمیدم خدا بیشتر از اینکه بتونم درک کنم هوامو داره
الان به نیابت پدربزرگم تو راه مشهدم
خیلی ممنونم از همدردیت