بگو ک قوی بودی و شد
-
@elhame-H نمیشه
انتخاب رشته میکنم...
البته مجبورم -
@elhame-H نمیشه
انتخاب رشته میکنم...
البته مجبورم@D-fateme-r فکرکن من یکاری ۷سال پیش کردمتا الان دارم تاوان میدم.چقد منو تو درس عقب زد خدامیدونه.خانوادمم اصرار دارن حتما امسال برم دانشگاه.ولی کسی حق نداره واسه اینده من تصمیم بگیره.چون سال دیگه اخرین فرصته.و اگه برم دانشگاه هیچ وقت نمیتونم کنکور بدم نظام عوض میشه و هزار چیزدیگه
-
@D-fateme-r فکرکن من یکاری ۷سال پیش کردمتا الان دارم تاوان میدم.چقد منو تو درس عقب زد خدامیدونه.خانوادمم اصرار دارن حتما امسال برم دانشگاه.ولی کسی حق نداره واسه اینده من تصمیم بگیره.چون سال دیگه اخرین فرصته.و اگه برم دانشگاه هیچ وقت نمیتونم کنکور بدم نظام عوض میشه و هزار چیزدیگه
@elhame-H برات آرزوی موفقیت میکنم
-
@elhame-H برات آرزوی موفقیت میکنم
-
میخوام بنویسم
اخرین باری ک تو مجازی از خودم نوشتم یادم نیست کی بود
یادم نیست چرا نوشتم
حتی شاید قسم خورده بودم ک دیگ تو مجازی ننویسم!
ولی هیچ چیز یادم نیست
ن ک تو 18 سالگی فراموشی گرفته باشما ن
خودم میخواستم ک خاطرات مجازی رو دفن کنم و چقدر ذوق مرگ میشم وقتی میفهمم نمیتونم ب یاد بیارم
فکر کنم چهار پنج سالم بود ک کامپیوتر اومد خونمون!
من ی دختر چهار پنج ساله بودم ک خیلی زود یاد گرفتم چطوری با کامپیوتر کار کنم!
مث ی عطش میموند!
من تشنه ی تکنولوژی بودم و سیر نمیشدم
بین همه ی عروسکام ، اون ماشینِ زشتِ دو بعدیِ بامزه ک تو بازی کامپیوتری بود منو ب خودش جذب میکرد...
چند سال بعد ی مهمون ناخونده ی جدید اومد...اینترنت!
و من بازم زود یاد گرفتم چطوری تو سایت های چرتِ مجازی چرخ بزنم...یاد گرفتم چطوری میتونم بفهمم فلان سلیبریتی تو فلان مراسم چی تنش بود...اخ ک چ ذوقی داشت بازی های دخترونه ی مجازی!و من چقدر احمق بودم ک لذتِ بازی تو دنیای واقعی رو با دنیای مجازی عوض میکردم...
من حتی بچگیمو تو مجازی کُشتم
حالم بهم میخوره از چیزی ک از خودم ساختم
اره حالم از کسی ک الان داری نوشتشو میخونی بهم میخوره!
من دنیامو پای نت باختم حاجی
من ارزو هامو اینجا یکی یکی دفن کردم
من همونی بودم ک شیمی رو 100 میزد ولی الان دارم ب 34 درصد شیمیِ تو کارنامم نگاه میکنم...
من همونی بودم معلمای دبستانم میگفتن استعدادت تو ریاضی فوق العادست...همونی ک معلمم تو دفترخاطراتم نوشته از این ک با من تو کلاس ریاضی بوده لذت میبرده! و همونیم ک ب 33 درصد ریاضی لبخند میزنه
وای ک چ ذوقی داشت وقتی تو آزمون اول قلمچی زیست 70 درصد زدم...
آخ ک چقدر مامانم خوشحال شد وقتی بهش قول دادم دارو قبول میشم...
هی اینا رو نگفتم ک بخوام فاز بیام
من تو این مجازیِ لعنتی پیر شدم...یادم نمیره روزایی ک تو تلگرام تلف شد...یادم نمیره غریبه های مجازی ک بخاطرشون با آیندم بازی کردم...یادم نمیره ک خوشحالیِ خونوادمو با چی عوض کردم... یادم نمیره حتی ب خودم دروغ گفتم...یادم نمیره حتی زیر قولی زدم ک با خدا بسته بودم...
بذا ی چیزی بهت بگم
اینجا جهنمِ ن مجازی!
من کیم؟ من همونیم ک تو آتیش این جهنم سوخته!
اینا رو گفتم ک شاید تویی ک داری حرفامو میخونی ب خودت بیای و زود تر خودتو از اینجا خلاص کنی...
من ی بازنده ام رفیق!
من ی بازنده ی بازندم...
میدونی قسمت تلخش کجاست؟این ک شاید وابستگیم ب نت 90 درصدِ دلیل باختنم بوده!نگو ک هیچ تلاشی واسه کم کردن وابستگیم نکردم
چرا من خواستم کنار بذارمش
من قسم خوردم ک دیگ تو حرف زدنام مراعات میکنم
من قسم خوردم ک حتی شکل حرف زدن و تایپ کردنم رو هم عوض میکنم
من قسم خوردم ک دیگ میذارمش کنار
ولی زدم زیرش
این آخر قصه ی منِ
ولی ب خودت بیا
نذار آخر قصه ی تو مثل من شه...@D-fateme-r من کنکور اولم پارسال بود، کمابیش خوندمیه روز در میون و الکی، قبول نشدم...
امسال گفتم میترکونم، تمام زمانم تو فضای مجازی گذشت
همه چیزو از دست دادم
همه فکر میکردن دارم درس میخونم، اما من پای نت و فیلم و غیره بودم
حالا چاره ای جز دانشگاه پیام نور ندارم
حالم بهم میخوره از کاری که با خودم کردم ولی خود کرده را تدبیر نیست
خانوادم میگن میخوای باز کنکور بدی، انسانی بده
خودمم حقیقتش انسانی رو ترجیح میدم ولی بازم...
واقعا نمیدونم چیکار کنم
دیشب تا حالا موهام سفید شد
تو یه روز پیر شدم و هیچ امیدی دیگه ندارم. -
@D-fateme-r من کنکور اولم پارسال بود، کمابیش خوندمیه روز در میون و الکی، قبول نشدم...
امسال گفتم میترکونم، تمام زمانم تو فضای مجازی گذشت
همه چیزو از دست دادم
همه فکر میکردن دارم درس میخونم، اما من پای نت و فیلم و غیره بودم
حالا چاره ای جز دانشگاه پیام نور ندارم
حالم بهم میخوره از کاری که با خودم کردم ولی خود کرده را تدبیر نیست
خانوادم میگن میخوای باز کنکور بدی، انسانی بده
خودمم حقیقتش انسانی رو ترجیح میدم ولی بازم...
واقعا نمیدونم چیکار کنم
دیشب تا حالا موهام سفید شد
تو یه روز پیر شدم و هیچ امیدی دیگه ندارم.Vesta
آیندمنو داریم با فضای مجازی از بین میبریم -
@D-fateme-r من کنکور اولم پارسال بود، کمابیش خوندمیه روز در میون و الکی، قبول نشدم...
امسال گفتم میترکونم، تمام زمانم تو فضای مجازی گذشت
همه چیزو از دست دادم
همه فکر میکردن دارم درس میخونم، اما من پای نت و فیلم و غیره بودم
حالا چاره ای جز دانشگاه پیام نور ندارم
حالم بهم میخوره از کاری که با خودم کردم ولی خود کرده را تدبیر نیست
خانوادم میگن میخوای باز کنکور بدی، انسانی بده
خودمم حقیقتش انسانی رو ترجیح میدم ولی بازم...
واقعا نمیدونم چیکار کنم
دیشب تا حالا موهام سفید شد
تو یه روز پیر شدم و هیچ امیدی دیگه ندارم.Vesta فقط میتونم بگم برا خودم و امثال خودم ک با مجازی خیلی چیزا رو از دست دادن متاسفم
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری -
Vesta
آیندمنو داریم با فضای مجازی از بین میبریم@ایمورتال شما نظام جدیدی ن؟
-
حرف مجازی شد و یه سری چیزا برام زنده شدن
مجازی خیلی لعنتیه.منم از 9 سالگی ک نت و کامپیوتر داشتم تا همین لحظه معتاد مجازی ام
کل دبیرستان رو شبانه روز تو نت بودم.و الان فک میکنم خب چیکار میکردم اخه؟این همه مدت تو نت من دقیقا هیچ کار مفیدی یا حتی کار خاصی نمیکردم!ولی خب مجازی وارد شدنش با خودته و خارج شدنش ...
سال اولمم دقیقا به همین خاطر خوب نبود.و دقیقا هم به همین خاطر موندم پشت کنکور چون مطمئن بودم توانایی من فراتر از اون نتیجه س
یه سال دور نتو خط بکشید،لطفا...بعدا وقت زیاده برا مجازی... -
Vesta
آیندمنو داریم با فضای مجازی از بین میبریم@ایمورتال انگار تکلیفم مشخص شد!
فکر کنم سال دیگه اینجا از قوی بودن بنویسم! (:
البته ب امید خدا -
یادمه سوم دبیرستان که بودم توو یکی از همین جلسات 5 نفره قلم چی _ که البته 40 نفره بود_ تقریبا 80 درصد بچه ها دلیل عدم موفقیتشون رو همین فضای مجازی گفتن......قبول دارم حرفاتونو
اما من ار این فضا خیلی چیزا یاد گرفتم.....چن صد تا فایل مشاوره ای از سایتای دیگه .اگه نمیومدم اینجا ، از جو درس و کنکور شاید فاصله میگرفتم و .....
ولی اگه هدف چت کردن باشه همه چی خراب میشه
اما باز هم به همه توصیه میکنم اگه فقط حتی یه درصد احتمال میدن به ضررشون تموم میشه نیان اصلن -
@ایمورتال شما نظام جدیدی ن؟
@D-fateme-r
آره نظام جدیدم -
@ایمورتال انگار تکلیفم مشخص شد!
فکر کنم سال دیگه اینجا از قوی بودن بنویسم! (:
البته ب امید خدا@D-fateme-r
منتظر اون روز خواهیم بود -
گاهی وقتا خیلی دیر پی میبری به حقایق
گاهی وقتا خیلیا رو دوست خودت میدونی اما در واقعیت اینطور نیست
چه دیر متوجه میشی که عه آدمهایی هم توو انجمن وجود دارن که از ناراحتی و غمگین بودن تو خوشحالن و این بهت ثابت میشه
چقد ناراحت میشی وقتی می فهمی بعضی آدما دارن توو همین جای کوچیک از کنکوری بودن بچه ها و از فشار و استرس کنکور روشون به نفع خودشون دارن سوء استفاده می کنن
ضعف ادما غم هاشون ناراحتی هاشون برای بعضی دیگه خوشحال کننده باشه خیلی عجیبه
تصمیم گرفتم که قوی باشماز نوع خودم
با سراب هم میخواستم قوی باشم اما اشتباه بود :|
گاهی میگی چه دیر فهمیدم
اما عوضش چن تا تجربه جدید به زندگیت اضافه شد
والله علیم بالذات الصدور
فقط اوست دانا به راز سینه ها -
کمی فک کن،حالت عادی تو ی صفحه زیستو ی ساعت میخونی الان ۶۰۰صفحس،کلا اگ روزی هم ۲۰ساعت بخونی ۲۰۰ساعت داری،حتی ی پایه زیست هم نمیتونی بخونی!منطقی باش و بسال بعد فک کن....
ی لحظه انگار تموم ارزوهام جلوی چشمم پرکشید،تموم خوشی های پدر و مادرم ک امسال میره چون خوب خونده،مسخره کردن بعضیا،تیکه هاو..همش داشت میومد جلوی چشمم.هرچی میگفتم باید تسلیم نشی و...اما یکی ته دلم میگفت ؛منطقی باش نمیشه!!اون لحظه یادمه اروم نشستم روی صندلی نفس عمیقی کشیدم،به حدی سرد شدم واسه درس خوندن ک انگارسالهاست اصلا مطالعه نکردم...یادمه گوشی رو آوردم دستم رفت روی ی اهنک غمیگین از افتخاری بود.اهنگیک چندماه پیش اولشو گوشش داده بودم اما غمگین بود رهاش کرده بودم،خاطرات اونروز رو انداخت یادم با افسوس آلوده شده،بدتر ریختم بهمممم!
بغض گلوم رو گرفته بود،میخواستم داد بزنم،حسرت و...دیدم وسط آهنگ میگه؛
ای چشم من گریان نباش،اینگونه اشک افشان نباش،درگردش گیتی رسد روزی به پایان هرغمی،دست نگار ما غم دل را گذارد مرحمیانقدر بهم فشار اومد ی لحظه سرم رو گذاشتم رو میز،مثل یک ضربان از اخر مغزم ب اول رفت،خیلییی ترسیدم گفتم نکنه اسیب ببینم،سریع اروم شدم،گفتم اصلا هرچی شده شده و از این جملات...تصمیم گرفتم حسرتشو نخورم و فقط فک کنم باید از این موقعیت خلاص شدم؛افتادم یاد حرف استادم:فقط وقتی عزراییل رو دیدی ....
خواهرم اومد خونمون،گفت علی واست ۱۲۴هزار صلوات نذر کردم مطمئنم امسال قبولی!اول کمی اعصابم خورد شد دوباره ک همه این همه واسشون مهمه من چه کردم این مدت،کجا بودم؟؟؟بعد گفتم با خودم؛عاقا اصلا هستی ته ی دره،وای میسی تا بمیری یا ی کاری میکنی؟قوانین واسه حالت عادین،افتادم یاد ی مستند ک...
(اتمام پارت۲)revival در بگو ک قوی بودی و شد گفته است:
کمی فک کن،حالت عادی تو ی صفحه زیستو ی ساعت میخونی الان ۶۰۰صفحس،کلا اگ روزی هم ۲۰ساعت بخونی ۲۰۰ساعت داری،حتی ی پایه زیست هم نمیتونی بخونی!منطقی باش و بسال بعد فک کن....
ی لحظه انگار تموم ارزوهام جلوی چشمم پرکشید،تموم خوشی های پدر و مادرم ک امسال میره چون خوب خونده،مسخره کردن بعضیا،تیکه هاو..همش داشت میومد جلوی چشمم.هرچی میگفتم باید تسلیم نشی و...اما یکی ته دلم میگفت ؛منطقی باش نمیشه!!اون لحظه یادمه اروم نشستم روی صندلی نفس عمیقی کشیدم،به حدی سرد شدم واسه درس خوندن ک انگارسالهاست اصلا مطالعه نکردم...یادمه گوشی رو آوردم دستم رفت روی ی اهنک غمیگین از افتخاری بود.اهنگیک چندماه پیش اولشو گوشش داده بودم اما غمگین بود رهاش کرده بودم،خاطرات اونروز رو انداخت یادم با افسوس آلوده شده،بدتر ریختم بهمممم!
بغض گلوم رو گرفته بود،میخواستم داد بزنم،حسرت و...دیدم وسط آهنگ میگه؛
ای چشم من گریان نباش،اینگونه اشک افشان نباش،درگردش گیتی رسد روزی به پایان هرغمی،دست نگار ما غم دل را گذارد مرحمیانقدر بهم فشار اومد ی لحظه سرم رو گذاشتم رو میز،مثل یک ضربان از اخر مغزم ب اول رفت،خیلییی ترسیدم گفتم نکنه اسیب ببینم،سریع اروم شدم،گفتم اصلا هرچی شده شده و از این جملات...تصمیم گرفتم حسرتشو نخورم و فقط فک کنم باید از این موقعیت خلاص شدم؛افتادم یاد حرف استادم:فقط وقتی عزراییل رو دیدی ....
خواهرم اومد خونمون،گفت علی واست ۱۲۴هزار صلوات نذر کردم مطمئنم امسال قبولی!اول کمی اعصابم خورد شد دوباره ک همه این همه واسشون مهمه من چه کردم این مدت،کجا بودم؟؟؟بعد گفتم با خودم؛عاقا اصلا هستی ته ی دره،وای میسی تا بمیری یا ی کاری میکنی؟قوانین واسه حالت عادین،افتادم یاد ی مستند ک...
(اتمام پارت۲)ادم از گذشته غالبا یع تصویر تار ازش میمونه توی ذهن،چقدر خوب بود ک نوشته بودمش همش تداعی شد،چقدر خوب شد ک اومد بالا تاپیک
-
پارسال بود معلمام تعریفی نداشتن و منم کنکوری...
آبجیم بهم گفت که یه سایتی پیدا کرده با معلمای فوق العاده که تدریس میکنن مباحث دبیرستانو ... بهم ادرس اینجارو داد و گفت بیام ...
اما بهش گفتم که کنکوری که مجازی نمیره... من با تکنولوژی قهرم... نمیرم...
بهم گفت فقط واسه درس خوندن برو و تبادل اطلاعات ... تکنولوژی همش که بد نیست ...
مرغم یه پا داشت میگفتم من یه ارتش تک نفرم تنهایی میتونم از پس کنکور بر بیام ... مباحث ریاضی و فیزیکو نمیفهمیدم اما بازم میگفتم همین که مجازی نمیرم از خیلیا جلوترم... چه اشتباهی...
خلاصش کنم... ارتش تک نفره بعد عید مقاومتو حذف کرد . خازنو و مثلثات و خیلی چیزای دیگه... ارتش تک نفره به 40 درصد ریاضی و فیزیک راضی شده بود ... از معلماش یاد نمیگرفت اما بازم مقاومت میکرد در برابر اومدن به مجازی و یاد گرفتن... تهش؟ هیچی ارتش تک نفره کنکور داد ... جوابش اومد .. اون شکست خورده بود...
تمام تابستونو گریه کرد... همش... صبحا قبل صبحونه اشک میریخت و غصه میخورد.. یه هفته مونده بود به مهر ... کامپیوترو روشن کرد... اومد الا چندتا فیلم ریاضی دید... چندتا فیزیک دید چقدر خازن اسونه ... چقدر مثلثات اسونه... دید مباحثی که یه سااال واسه یاد گرفتنشون جون کنده تو ده دیقه یاد میگیره... لبخند زد ... دستشو گذاشت رو زانو هاش و بلند شد... با خودش گفت اینبار دیگه نمیبازم... وقتی نابودیو با چشام میدیدم و روزی صدبار از خدا ارزوی مرگ میکردم آلا امیدو بهم هدیه داد... اون سال فهمیدم:
هم افراط هم تفریط نتیجش فقط باخته ... -
میخوام بنویسم
اخرین باری ک تو مجازی از خودم نوشتم یادم نیست کی بود
یادم نیست چرا نوشتم
حتی شاید قسم خورده بودم ک دیگ تو مجازی ننویسم!
ولی هیچ چیز یادم نیست
ن ک تو 18 سالگی فراموشی گرفته باشما ن
خودم میخواستم ک خاطرات مجازی رو دفن کنم و چقدر ذوق مرگ میشم وقتی میفهمم نمیتونم ب یاد بیارم
فکر کنم چهار پنج سالم بود ک کامپیوتر اومد خونمون!
من ی دختر چهار پنج ساله بودم ک خیلی زود یاد گرفتم چطوری با کامپیوتر کار کنم!
مث ی عطش میموند!
من تشنه ی تکنولوژی بودم و سیر نمیشدم
بین همه ی عروسکام ، اون ماشینِ زشتِ دو بعدیِ بامزه ک تو بازی کامپیوتری بود منو ب خودش جذب میکرد...
چند سال بعد ی مهمون ناخونده ی جدید اومد...اینترنت!
و من بازم زود یاد گرفتم چطوری تو سایت های چرتِ مجازی چرخ بزنم...یاد گرفتم چطوری میتونم بفهمم فلان سلیبریتی تو فلان مراسم چی تنش بود...اخ ک چ ذوقی داشت بازی های دخترونه ی مجازی!و من چقدر احمق بودم ک لذتِ بازی تو دنیای واقعی رو با دنیای مجازی عوض میکردم...
من حتی بچگیمو تو مجازی کُشتم
حالم بهم میخوره از چیزی ک از خودم ساختم
اره حالم از کسی ک الان داری نوشتشو میخونی بهم میخوره!
من دنیامو پای نت باختم حاجی
من ارزو هامو اینجا یکی یکی دفن کردم
من همونی بودم ک شیمی رو 100 میزد ولی الان دارم ب 34 درصد شیمیِ تو کارنامم نگاه میکنم...
من همونی بودم معلمای دبستانم میگفتن استعدادت تو ریاضی فوق العادست...همونی ک معلمم تو دفترخاطراتم نوشته از این ک با من تو کلاس ریاضی بوده لذت میبرده! و همونیم ک ب 33 درصد ریاضی لبخند میزنه
وای ک چ ذوقی داشت وقتی تو آزمون اول قلمچی زیست 70 درصد زدم...
آخ ک چقدر مامانم خوشحال شد وقتی بهش قول دادم دارو قبول میشم...
هی اینا رو نگفتم ک بخوام فاز بیام
من تو این مجازیِ لعنتی پیر شدم...یادم نمیره روزایی ک تو تلگرام تلف شد...یادم نمیره غریبه های مجازی ک بخاطرشون با آیندم بازی کردم...یادم نمیره ک خوشحالیِ خونوادمو با چی عوض کردم... یادم نمیره حتی ب خودم دروغ گفتم...یادم نمیره حتی زیر قولی زدم ک با خدا بسته بودم...
بذا ی چیزی بهت بگم
اینجا جهنمِ ن مجازی!
من کیم؟ من همونیم ک تو آتیش این جهنم سوخته!
اینا رو گفتم ک شاید تویی ک داری حرفامو میخونی ب خودت بیای و زود تر خودتو از اینجا خلاص کنی...
من ی بازنده ام رفیق!
من ی بازنده ی بازندم...
میدونی قسمت تلخش کجاست؟این ک شاید وابستگیم ب نت 90 درصدِ دلیل باختنم بوده!نگو ک هیچ تلاشی واسه کم کردن وابستگیم نکردم
چرا من خواستم کنار بذارمش
من قسم خوردم ک دیگ تو حرف زدنام مراعات میکنم
من قسم خوردم ک حتی شکل حرف زدن و تایپ کردنم رو هم عوض میکنم
من قسم خوردم ک دیگ میذارمش کنار
ولی زدم زیرش
این آخر قصه ی منِ
ولی ب خودت بیا
نذار آخر قصه ی تو مثل من شه...@D-fateme-r چی چیو اخرشه ؟ نمیخوای بیخیالش بشی
؟ -
@Lovely فکر نمیکردم دوباره تو این تایپیک تگ شم ((:
نه دوست عزیز اون پست مال مرداد بود ... روزایی ک انتخاب رشته کرده بودم و 99 درصد احتمال قبولیم میرفت (((:
من الان پشت کنکورم ((:
یعنی خدا ی فرصت دوباره بهم داده ((: -
من موفقیتی که براش خیلی زحمت کشیدم و نتیجشو دیدم رو هیچ وقت فراموش نمیکنم
متوسطه اول که بودم هر روز تا دو بودیم من وقتی بر میگشتم خونه پنج دقیقه ای غذامو میخوردم و دوونیم اماده میشدم میرفتم باشگاه
خدا شاهده این برنامه یک ماه من بود اونم هرروز....داشتم برا ازمون کمربند اماده میشدم میخواستم دان دو بگیرم و روزی که بهم گفتن قبولی رو هیچ وقت فراموش نمیکنم امیدوارم این حس برای کنکورمم تکرار شه -
خدایا سرنوشت کسیو طوری نکن که از موفقیت به شکست برسه من ی دروغگو هستم خودم خودمو دارم گول میزنم بنظرم واقعا درست بشو نیستم دیگه از این حالت نمی تونم بیرون بیام احساس شکست پوچی میکنم گاهی اوقات دوست ندارم حتی زنده باشم بارها تصمیم گرفتم عوض شم همون ادم قبل شم ولی نمیدونم چطور شده نمیشه انگار تواین نقطه از زندگیم قفل شدم من نتونستم نمی تونم خوشحالم شما تونستین .