اعتراف میکنم که....
-
Mahdyyy من دفتر:-\
مخصوصا برای میزخاطره پزشکیم
و اتاقم:-
مخصوصا اون تخته وایت بردی ک هیچ استفاده ای ازش نکردم
باباتو ببخش:-\ -
Mahdyyy در اعتراف میکنم که....
گفته است:
@MaryaM-_-sh
اعتراف میکنم دنیا جای بدیه ولی ارزش جنگیدن رو دارهاعتراف میکنم
سعی میکنم باتموم وجودم با دنیا بجنگم -
اعتراف میکنم دارم از خستگی و بی خوابی میمیرم ولی باید درس بخونم
-
@sheyda-fkh با دستام باز نگهشون داشتم الاناس رو کتاب خوابم ببره با اینکه از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۵ خوابیدم
-
Virus در اعتراف میکنم که....
گفته است:
@sheyda-fkh اوه این اهنگ شروع شد جون گرفتم
Lose yourself -EminemEminem
-
اعتراف میکنم دلم میخواد یکی رو اینقد بزنم پرک پرک شه
-
اعتراف میکنم
ی نفر دیگه ب لیست کسایی ک تو آلا ازشون خوشم میاد اضافه شد
4نفر -
اعتراف میکنم که کلاس پنجم یبار نمره ریاضیم کم شد ...
بعد از ترس اینکه دعوام کنن برگه رو اسکن کردم تو فتوشاپ جوابامو پاک کردم و بعد پرینت گرفتم دوباره حل کردم و به خودم نمره دادم شدم 19
برگه قبلی رو هم سوزوندم ...
بعد همون برگه رو به همه نشون دادم و هیشکی هم نفهمید حتی خود معلم -
اعتراف میکنم که کلاس پنجم یبار نمره ریاضیم کم شد ...
بعد از ترس اینکه دعوام کنن برگه رو اسکن کردم تو فتوشاپ جوابامو پاک کردم و بعد پرینت گرفتم دوباره حل کردم و به خودم نمره دادم شدم 19
برگه قبلی رو هم سوزوندم ...
بعد همون برگه رو به همه نشون دادم و هیشکی هم نفهمید حتی خود معلم@sheyda-fkh در اعتراف میکنم که....
گفته است:
اعتراف میکنم که کلاس پنجم یبار نمره ریاضیم کم شد ...
بعد از ترس اینکه دعوام کنن برگه رو اسکن کردم تو فتوشاپ جوابامو پاک کردم و بعد پرینت گرفتم دوباره حل کردم و به خودم نمره دادم شدم 19
برگه قبلی رو هم سوزوندم ...
بعد همون برگه رو به همه نشون دادم و هیشکی هم نفهمید حتی خود معلمخیلی شجاع تشریف دارین
پ ن : اعتراف میکنم یبار جعل امضا کردم معلم فهمید. و رنگ پوستم اناری شده بود -
امروز صبح میخواستم حال یکی از پلشت ترین پسرای هم دانشگاهی مو بگیرم که...
با دخترا خیلی فکر کردیم که نمک بریزیم توی چایشون..پنچر کنیم؟...ادامس بچسبونیم...؟
که من یهویی گفتم یه لقمه اماده کنیم بدیم یه نفر بیاره سر کلاس بگه این لقمه واسه آقای فلانی (دوستای صمیمیم میدونند کی رو میگم!) مادرش فرستاده بخوره
و حالا ما هیچ کدوم صبحونه نداریم که یکی از دوستام گفت این دوقلو ها حتما دارن چون خیلی مرتب و منظم و کیوت وار یه کوله برمیدارن و میان و میرن پس شاید به احتمال 99.9%نون و پنیر هم دارن
و چون شخصی که میخواستیم حالشو بگیریم سرکلاس بود پس نمیتونستیم صبحونه ی این یه قل رو بگیریم
پس بدو بدو رفتیم سرکلاس اون یکی قل و وقتی صداش زدم بیاد بیرون طرف سکته رو زد
و چشماش گرد شد و گفت من؟
اخه تاحالا باهم حرف نزده بودیم جز تو گروه
حالا من و دوستم داریم از خنده میترکیم و نفس نفس میزنیم به خاطر دویدن مون از این طر دانشگاه تا اون سر دانشگاه
حالا ما چون دویده بودیم و رنگ صورتامونم زرد شده بود
که بدون مقدمه گفتم صبحونه داری؟که طرف واسه دومین بار تو کمتر از ده دقیقه جا خورد و گفت نه چطور؟
که دست کرد و پول در اورد و گفت برین یه چیزی بخرین بخورین بعدا حساب میکنیم
که اون موقع من جا خوردم و یه نگاه به دوستم کردم و ترکیدیم که پسره هم خندید و هی ول نمیکرد میگفت بگیرین بگیرین
خلاصه سر کلاس هی به دوستم میگفتم میخواستیم فلانی رو ایستگا کنیم
حالا این قل دوم نره دو تا کیک بگیره بیاد سر کلاس بگه بخورید گشنه نمونید-انصافا چه فکری با خودش کرد بهمون پول داد؟یعنی نمیدونست ما دختر دیگم تو کلاسمونه؟!
حالا چه فکری با خودش میکنه یعنی؟!
میگه اینقدر گرسنه بودن از اونور پاشدن دویدن اومدن پیش من که صبحونه امو بگیرن بخورن؟دفعه دوم که مثلا رفتیم با هم همه چیو راست و ریست کنیم بدتر شد
چون دوستم هی میخندید و منم خندم گرفته بود
فقط چند دقیقه جلو رو پسره داشتیم میخندیدم که خودش گفت خوب؟ که منم گفتم سخته گفتنش ماجرای صبح رو فراموش کن به داداشتم چیزی نگوو باز حتما با خودش فکر میکنه چقدر گشنشون بوده که حالا اومدن بهم میگن فراموش کنم اتفاقات صبح رو
پی.نوشت+نکته اخلاقی:با همکلاسی پسر کل کل نکنید یا اگه میکنید خنده اتون نگیره من دوستم میخندید منم خندم گرفت هم اینکه پسره هم قد من بود باهم چشم تو چشم بودیم