اعتراف میکنم که....
-
اعتراف میکنم
دیروز اینقدر عصابم از دسش داغون بود
ک باعث شدم دیگه نیاد انجمن
میدونم بچه های انجمن بفهمن مخاطبم کیه شاید ازم ناراحت شن
اخه ب همه کمک میکرد:-(
تمام تلاشم میکنم بیاد دوباره
هرچند الان میگه ن
اما بخدا بخاطر خودشم فقط
پ.ن:اینقدرعصبی بودم کم مونده بود بامادرش حرف بزنم
مامان سخت گیر و قانونمندی میشم میدونم -
اعتراف میکنم که وقتی کوچیک بودم حدودا 6 ساله بودم پسر خالم چند ماهه بود.یه روز که خالم امد بود خونمون وبا مامانم رفتن بازار دیدم پسرخالم داره گریه میکنه گفتم شاید گرسنش باشه رفتم شیشه پستونکشو گرفتم دیدم پره دادم بهش بعد دیدم دهنش کف کرد.بعدا فهمیدم که توش مایع ریخته بودن گذاشته بود اونجا تا بعدا بشورن!!!!!!
-
این پست پاک شده!
-
این پست پاک شده!
این پست پاک شده! -
اعتراف میکنم دارم دایره آدمای دورمو محدود میکنم که ضربه نخورم!
-
اعتراف میکنم
یه روز ارزوم بود اعتبارم به ۱۰۰۰ تا برسههر پنج دقیقه یبار چکش میکردم به ۱kرسیده یا نه پیر شدم
-
اقا اعتراف میکنم بچه که بودم این ماشینا هستن که میان هندونه میفروشن داد میزدن میگفتن هندونه به شرط چاقو من فکر میکردم باید چاقو جم کنی ببری بدی بش هندونه بده بت
بچه بودم دیگه خب -
اعتراف میکنم که تاحالا با این شدت فقط دوبار تو زندگیم گریه کردم
-
اعنراف میکنم که فردا امتحان زمین شناسی دارم یک کلمه هم نخوندم
یعنی شروع کنم؟:) -
اعتراف میکنم تا این حد عاشق خواب نبودم تا این حد به خرسا حسودیم نشده کاش الان قطب بودم شش ماه شبو راحت میخوابیدم