خــــــــــودنویس
-
گلایه از شکست خوردن و ترس از شکست خوردن تو اینده(نیومده) و ترس از ریسک کردن, مسخره ترین چیزایی هستن که وجود دارن. شکست میخورم تا راه بهتر رو پیدا کنم. از امتحان کردن راه های جدید نمیترسم. با امتحان کردن راه های جدید یا به چیز هایی که میخواستم میرسم و یا اینکه بررسیش میکنم تحلیلش میکنم تا ببینم مشکل چی بود.مهم اینه دایم در حال تغییر باشم.
کنار رفتن یه ادم از زندگیت جا رو برای یه ادم دیگه بار میکنه برای یه دنیای دیگه باز میکنه.یهویی این ادم به ذهنم اومد
یه چیزایی تو ذهنمه-باید تو دفتر یادداشت بنویسم و عملیشون کنم :face_savouring_delicious_food:
-
میخواهم در جاده ای متروک به دور از همهمه قدم بزنم
این جاده را ادامه دهم و آنقدر ادامه دهم تا به بهشت برین خودم برسم
به دور از همهمه شهر
به دور از این مردم!!!
در لاک خودم ...
حصاری به دورم بکشم از جنس تنهایی ...
آنقدر در خودم غرق شوم که دیگر جایی برای دیگری نباشد
حالم از مردم این شهر گرفته است
مردمی که فقط و فقط دیگر نمیخواهم ببینمشان
ای کاش آدم به سمت درخت ممنوعه نمیرفت ...
تا الان مایی وجود داشته باشد...
#خود نویس دلی ... -
از این فکر و خیال ها چیزی عایدم نشد و باید هم نمیشد. در نتیجه باید بندازم دور :face_savouring_delicious_food:
یه عادت که باید روش کار کنم تا ایجاد بشه کاملا: تمرکز کامل رو هدف. میدونم این فکرا به خاطر چی هستن این طبیعیه.
تمرکز عمیق رو هدف هام. این اخرین باری بود که فکر و خیال داشتم :face_savouring_delicious_food:
دقیقا دست خودم بوده و هست.. اهنگ غمگین زدن پست غمگین زدن -فکر و خیال ایجاد کردن برای تفریح و تنوع ! بود(همیشه حالت خوب و یکنواخت باشه خیلی لذت بخش نیست
)
دارم تمرین میکنم که تمرکز رو کامل بدم به هدف هام.
این یه خاصیت تغییره خب . دایم باید تو تغییر باشی
-
خودنویسام بیشتر حرف دل بود و بار غم داشت....
یکی رو نوشتم دیشب گفتم بزارم اینجا
اما خب مثل بقیه (البته به جز اولیش ک نوشتم) غمگین بود...و از بقیش دردناک تر اما خب
وقتی دیدم نوشته بوی شکفتن را میشنوم
گفتم نه!
و ننوشتم
زندگی هنوز قشنگیاشو داره!!!!
شادی...لذت....ارامش... اینا رو خدا برا همه امون تو این دنیا بی اندازه گذاشته ...
این هنر ماست ک دریافتشون کنیم
میخوام بگم خواهرم :
من هم با تو بوی شکفتن را میشنوم -
پر از آشوبم
مانند موجی که مدام به دیواره صخره برخورد میکند ...
برخورد؟؟؟
شاید این برخورد های پی در پی عمدی باشد ...
آرام باش دریایَم تا به حال ندیده ام دریایی را که بدون باران تمام شده باشد
و ندیده ام صحرایی را که با باران دریا شده باشد
آرام باش
اگر میتوانی...#خود نویس دلی...
-
میخوام بگ اشکال نداره اگر نشد ..اگر نتونستم باهات سازگار بشم ...
میدونی تو برام مثل ی واکسن میمونی !! برات تب میکنم.. مریض میشم اما میدونی تو واقعا ضربه نمیزنی ! تو فقط کمک میکنی در برابر ادمای بعدی قویتر بشم... تو بهم یادمیدی چ قدردنیا خطرناکه .. واسه همینه که دوستتدارم ...! -
هرچند حال زمین و زمان بد است
یک قطعه از بهشت در اغوش مشهد است
حتی فرشته ای ک ب پابوس امده
اینجا میان رفتن و ماندن مردد است
اینجا مدینه نیست نه اینجا مدینه نیست
پس بوی عطر کیست ک شبیه محمد است؟
حتی اگر ب اخر خط هم رسیده ای
اینجا برای عشق شروعی مجدد است
جایی ک اسمان ب زمین وصل میشود
اینجا بهشت. شهر خدا. شهر مشهد است
دلم تشنه است سیراب پابوسش کن یا ضامن اهو -
گاهی تمام قد باید رفت....نه نصفه و نیمه!
بگذار تا در خودت گم شوی تا در میان کسانی که حضورت را از گوشه ی چشمت می چکانند..
گاهی رفتن به هزاااار ماندن می ارزد........
گاهی باید رفت بدون هیچ اعتراضی...هیچ نگاهی به پشت سر..نه شکوه ای نه شکایتی نه اندکی به حرفم گوش کنیدی....گاهی باید گذاشت و رفت دور از قضاوت های یک طرفه و قصه های تکراری این موجودات دو پای بی احساس!!!
این روزا همش میگم یادش بخیر ....یادت بخیر انجمن قدیم!!
یه روزایی اینجا تنها جایی بود که میون اون همه حال بد حالمو خوب میکرد .....خیلی وقته که اینجوری نیست ...هر دفعه میای یه خبر جدید که حالتو عجیب میگیره....خستم از شنیدن یه سری حرفا....یه سری حاشیه های مزخرف گونه.....یه عده که نیستن ولی هستن!!! یه عده که نمیدونم دارن به کجا میرن......تا کی اخه؟؟؟یه وقتایی اینقدر ذهنت پر از علامت سوال های مختلف میشه که .....
خیلی حرفا هست که خیلی وقته تو دلم مونده ولی چون به یه نفر قول دادم میذارم همون جا بمونن....
#یه آسمان آبی با کلی حرف تلمبار شده و کلی علامت سوال.......
.
.
یه سری ادمای اینجا هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشن ممنونم ازتون خیلی چیزا یاد گرفتم اینجا : )
امیدورام یه روزی یه جایی خبر موفقیتتونو بشنوم : )
اگه یه وقت با حرفام ناخواسته کسی رو رنجوندم عذر میخوام: )
حال دلتون همیشه خوب رفقا -
تا خرخره پر حرفی پر از فریاد پر از نفرین پر از یاد روزهای ب یاد ماندنی اما سکوت ......چرا و ب چ قیمتی ........
نمیدونم چیکار کنم .....نمیدونم چ کسیو مقصر اعلام کنم ......نمیدونم یقیه کیو بگیرم .....نمیدونم چرا رفتنو فریادی نزدن ....نمیدونم و نمیدونم ........ینی چی ...چرا سکوت .....الکی بگذریم الکی یه چیزیو تو سینه حبس کنیمو بریم پس وجدانمون چی میشه .....بد دردیه فریادت ب جایی نرسه ....بد دردیه بخای حرفتو ب کرسی بنشونی اما نشه .....فقط در یک جمله ......
هیچ کسی و هیچ دستگاه و تجهیزاتی عاشق چش و ابروی ما نیس .....
نمیخام جا بزنم اما انگار تنها راهه ....نمیخام از ی سوراخ دو بار بگزم ......
قصد دلخور کردن کسیو نداشتم ....خلاصه حلال کنید
خداحافظ ..... -
دانشگاه که بودم، واحد تربیت بدنی رو برداشته بودیم. قبل گروه ما یه گروه دیگه وارد سالن میشد بعدش ما میرفتیم. اون گروه همیشه آخرای کلاسشون میگفتن: ما انرژی داریم، ما حالمون خییییلی خوبه (حتی قبل رامبد جوان:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: ) ، همه چی خیلی خوبه، ما داریم انرژی مثبت جذب میکنیم و این حرفا. و گروه ما که مدیریت میخوند و اهل فن میدونن که این حرفا رو زدن بیشتر به ما میاد تا اونا، بیخیال از کنارشون رد میشدیم و توی اون چند ساعت تمرین میکردیم. بیخیال از کنارش رد میشدیم چون میدونستیم این حرفا ماله بازار هست، ما خودمون بهش میگفتیم حرفای بازاری . این حرفا فقط برای توی کتاب خوشگله. نمیگیم این حرفا اثر نداره ولی این اعمال ما هست که بیشتر آینده مون رو میسازه تا حرفای مثبت.
استادی داشتیم که میگفت خود آنتونی رابینز اگه الان توی تهران بود از ترافیکش جونش درمیومد، چه برسه که حرفاشو بخوایم بیاییم توی این کشور چاپ کنیم.
پ.ن: زیاد به حرفا توجه نکنید
پ.ن2: آخر ترم با گروه قبلی مسابقه دادیم، اونا رو بردیم -
من بلد نیستم تاریخ بنویسم .. بلد نیستم از امیر کبیر و ستارخان حرف بزنم... من فقط بلدم شعر بگم .. واسه خودم واسه حال بدم ... میدونم ی روز تاریخ ازمن حرف میزنه ..از کسی که ی طرفه جنگید ... برای همه چیز و هر روز بخشی از قلبشو از دست داد .. بعد یهو به خودش اومد و دید حتی خودشم نمیتونه معنی شعر هاشو بفهمه !
+انقدر کلیشه نباش ...! ادم ها تاریخ رو نمیخونن که بهش افتخار کنن .. اونا صرفا میخوان ادعای مطالعه کنن تابتونن توی مجالس سیگار برگ بکشن و از تاریخ حرف بزنن .. هیچکس از ی شاعر عاشق بدبخت که اخرشم به هیچی نرسید حرف نمیزنه ..
-
تا خرخره پر حرفی پر از فریاد پر از نفرین پر از یاد روزهای ب یاد ماندنی اما سکوت ......چرا و ب چ قیمتی ........
نمیدونم چیکار کنم .....نمیدونم چ کسیو مقصر اعلام کنم ......نمیدونم یقیه کیو بگیرم .....نمیدونم چرا رفتنو فریادی نزدن ....نمیدونم و نمیدونم ........ینی چی ...چرا سکوت .....الکی بگذریم الکی یه چیزیو تو سینه حبس کنیمو بریم پس وجدانمون چی میشه .....بد دردیه فریادت ب جایی نرسه ....بد دردیه بخای حرفتو ب کرسی بنشونی اما نشه .....فقط در یک جمله ......
هیچ کسی و هیچ دستگاه و تجهیزاتی عاشق چش و ابروی ما نیس .....
نمیخام جا بزنم اما انگار تنها راهه ....نمیخام از ی سوراخ دو بار بگزم ......
قصد دلخور کردن کسیو نداشتم ....خلاصه حلال کنید
خداحافظ .....این پست پاک شده! -
توی زندگی روزای زیادی هست که میشه لذت برد، خندید، فکرکرد، عشق ورزید و ...
ولی این روزا در واقع تکه چوبهایی هستن که اطراف خودت جمع میکنی با تصور اینکه خونه میشن برات.. غافل از اینکه هیزم آتش این روزا میشن!
هر چی بیشتر اعتماد کنی هر چی بیشتر کمک کنی هر چی بیشتر صاف باشی دشمنای قویتری پیدا میکنی و بهتر میسوزی .. این قانونه زندگیه(: شما اسمش رو بزار امتحان و ابتلاء من اسمش رو میزارم لاشی بازی(:
همیشه هستن کسایی که از شکست خوردنت لذت ببرن، هستن کسایی که بهت خیانت کنن و خیلی آروم و زیرپوستی بخندن .. برات اسکرین جعل کنن .. برات ژست رفاقت بگیرن .. برات از گذشته دردناکشون! بگن و هزار تا مسخره بازیه دیگه! اما چیزی که میمونه یه مشت کثافت و خاکسترِ که ارزش تف کردن هم ندارن.
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ی ما
.
.
یه عده خیلی پشه صفتن خیلی .. بهت نزدیک میشن یواش ازت میمکن و خوب که به انتها رسیدی و متعفن شدی رهات میکنن و میرن اون بالا دماغشون رو میگیرن و آرزوی گل های خوشبو میکنن! اینها خیلی مظلوم اند(: اینها از همون اول خوب بودن و عامل بدبختیشون و هر چه که باید میشدن و نشدن تو هستی [اموجی شرمساری!] .. آخه یه جوری مظلوم و پاکن دلت میخواد فرشته فرضشون کنی .. اینا وقتی که دیگه نتونن ازت سو استفاده کنن دشمنت میشن .. جای خرطوم نیش در میارنو هی زخم میزنن (البته سعی میکنن جای پروانه خودشون رو جا بزنن و همچنان معصوم به نظر برسن) .. حقیقتا تف به شماها(:
ای مگس! حضرت سیمرغ نه جولانگه توست!
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
.
.
یه دسته هم شبیه امثال من بی تجربن .. فکر میکنن دنیای اطراف رو میشه با حرکتای کوچیک متحول کرد .. سعی دارن با همه خوب باشن، با همه رو راست باشن و خلاصه خیلی گل و بلبل باشن! به خاطرهمین پشت سر هم خطا میکنن و میبازن! یکبار توی رفاقت یکبار توی رابطه! یکبار توی دشمنی !! (البته بجای لفظ یکبار میشه گفت n بار!!!)
البته که این دسته کم کم با تجربه میشن و تمایز پیدا میکنن به یکی از انواعی ک وجود داره ولی خب اگه زود تر ساده لوحیشون رو کنار نزارن تا ابد اسکل باقی میمونن(:
مهمترین ایرادی که توی خودم میبینم اینه که از خود واقعیم دور شدم و تظاهر به چیزایی میکنم که نیستم! دوست دارممثل بچگیم شاد باشم و بخندم، بی کینه باشم، بازی کنم حتی !! ولی دارم ادای بزرگا رو در میارم!
سعی میکنم بهترین خودم بشم و خواهم شد بی توجه به نظر توِ نوعی! در واقع نیاز به تغییر شدید دارم(:
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
.
.
یه گروه باحال و جذاب هم هست که صرفا برای مسخره بازی و لودگی زندگی میکنن D:' این میمونهای کمی تکامل یافته همه چی رو به تمسخر میگیرن، یعنی حتی ممکنه برای خنده و ارضای حیوانیت خودشون با یه نفر وارد رابطه بشن و تهش بگن دیگه دلمو زدی کافیه(((= بعدشم جیغ بکشن و برن.
البته که چون از نسل میمون هستن قاعدتا هوشمند ترن و به این راحتیا قابل تشخیص نیستن یه نمونش توی این لینک هست بخونیدش و از این به بعد مراقب خودتون باشید سایکوپات ها
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و مِیِ رنگینم (البته که شرمسار مخصوص جناب حافظِ! این دسته بسیار خوشحالم هستن(: !!!)
.
.
یه عده هم هستن فکر میکنن آرامش و روشنفکری و پرستیژ توی فنجون قهوه و عکس پیانو و ماشین و گوشی و فلان و بهمانه! آخه دوستان WTF? : f=فاز :|| آخه یکم واقع گرا باشید زندگی پر از مشکل و سختیه (به قول ی نفر : اینجا تهرانه لعنتی شوخی نیستش ! خبری از گل و بستنی چوبی نیستش!) جای این فازای باحالتون یکم وارد اجتماع شید توی جامعه باشید تعامل کنید .. نمیدونم چی بگم واقعا
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
.
.
خلاصه اینکه حرف زیاده برا زدن و حوصله نیست!
فقط اینکه این روزا تا میتونید از حاشیه دور باشید و درس بخونید سال بعد مثل من زیاد بیکار میشید ((=
.
پ ن : پر از درد روحی و جسمیم دیشب هم فهمیدم به احتمال زیاد سنگ صفرا دارم! انصافا زندگی سخته ایشالا که هیچکس مبتلا بهش نشه !
پ ن : فردا امتحان دارم و درد تا الان نذاشته کاری کنم دیگه بریم پای کتاب):@دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء%(#910303)[من و انکار شراب این چه حکایت باشد]
%(#ab0303)[غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد]
%(#c40404)[تا به غایت ره میخانه نمیدانستم]
%(#db0404)[ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد]
%(#f70303)[زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز]
%(#fa3535)[تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد]
%(#fa4b4b)[زاهد ار راه به رندی نبرد معذور است]
%(#fc6565)[عشق کاریست که موقوف هدایت باشد]
%(#fa8484)[من که شبها ره تقوا زدهام با دف و چنگ]
%(#ffa3a3)[این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد]
%(#fcbdbd)[بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند]
%(#f5c4c4)[پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد]
%(#fadcdc)[دوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفت]
%(#dedede)[حافظ ار مست بود جای شکایت باشد]