خــــــــــودنویس
-
+خوبی؟
-چرا هردفعه میپرسی باز؟خوشت میاد مث همه دروغ بشنوی؟
+میخوام ببینم تغییر کرده یا نه.
-یا نه.
+چرا؟
-ینی نمیدونی؟
+دلیل حالتو,نه . فقط میفهمم خوب نیستی چون حالتو رفتارت برام اشناست.اما درد تو چشمات,نه.غریبه تراز هر غریبس
-خستم..خیلی
+میدونم
-اینم میدونی ک ازچی؟
+یا نه.حرفی نزدی تاحالا
-پس چرا فکر میکنم صدمین باره ک دارم میگم؟اصن تو ازکجا میدونی؟
+شاید برای اینکه هرشب تکرار میکنی واسه خودت .خودت گفتی .همین الان. نگفتی,ازچی خسته ای؟
-از خودم.ازینکه همیشه تنهایی با تنهاییم تنهاییمو پر میکنم
+تنهایی؟!؟! تو این همه دوست خوب داری. اگه اشتباه نکنم با خیییییییییلیییییا دوستی!
-روحم تنهاست.ذهن اشفتم.هرشب مغزم زیر بار فکرو خیال له میشه و صبح لهیده هاشو با دست جمع میکنم و از سوراخ گوشم میفرستمشون تو
+..
-درد داره تو جمعی ک دوسشون داری تنها بودن.اضافی بودن .منفور بودن.درد داره بغضی ک نمیشکنه و تو هر لبخند حسش میکنی.درد داره انقباض ماهیچه های صورتت ک میخوان بزور لبخند بسازن واست وقتی درد داری. درد داره زخم زدن ادما هرچقدم سعی کنی بیتفاوت باشی,اون ک دردو ذره ذره مزه میکنه تویی همون تویی ک فکر میکردی با استمرار محبت و صبر درست میشه همه چی و با نشدنشون هنوز باور نمیکنی این واقعیته
+همه اینا ک گفتی..میدونم
-اما دیگه اینطور نمیمونه..
+حرفات بو میدن.واضح بگو
-میخوام ی کاری کنم
+چی کار؟
-فرار..
+مسخرس.هه .فرار.بشین بچه
-ن اونطور ک تو ذهنته
+فرار مگه طور دیگه ایم داره؟!
-داره..یادته میگفتم نمیدونم میخوام چه کار کنم؟حالا میدونم :))
+داری منو میترسونی
-فهمیدم واسه چی قراره بجنگم.میجنگم تا روزی ک وقتش بشه وقتی وقتش بشه,میکنم و میرم ازینجا دور میشم از همه ادمای دورم میرم ک نباشم ک نباشن ک دردم کم شه .فهمیدی؟اینطوری فرار میکنم.راستی هنوز نمیخوای خودتو معرفی کنی؟
+من خودتم دیوونه..خودت ک هنو نمیشناسیش. -
فکر نمیکردم اینا گل داشته باشن : )
با دیدنشون یه لحظه مشکلات یادم رفتن : )
-
یعنی چقدر مسخره ساختن این فیلم پدر رو!طرف بعد اینک ایمان اورد ب فناش دادن،تا قبل اون خوشی وشادیش بود ،همین ک ایمان اورد،شوهر و پدر و مادر و....مردن،همش شد بدبختی و غم و زجر و تحقیر و.. ...
درحالکیه خدا خودش میگ؛تو برگرد،منم رحمت و همه چی رو ب تو میگردونم.
طوری ساختن ک همه رو از ایمان اوردن ترسوندن -
-
MOHAMMAD80 اه کیفیتش اومد پایین:|
-
این پست پاک شده!
-
http://s9.picofile.com/file/8360162926/IMG_4510.JPG
رسمـــــــــــــــــا عقل از سرم پریدِ:)
دیوونه شدم رفت
نارنجای قشنگ من
آخ من فدای اون ساقه های قشنگتون...برگای نرم و براق سبزتون
چجوری بمیرم براتون الان؟
@fatemeh_banoo مرسی یادم دادی چجوری بکارمشون فاطمه
@m__sadra__b یادته داشتم میگفتم کوچه و محل بابابزرگی اینا پر بهار نارنجِ...کلی شده بود شب و نصفه شب ، وقت و بی وقت از خونه بزنم بیرون...چشامو ببندم و قدم بزنم و .... آخ بهارنارنجیادته میگفتم یکی از آرزوهامه درخت بکارم؟قد جنگل؟:)
marzyeh78 داشتم به تو فکر میکردم و قدم میزدم از اتاقم تا ته هال...که اینارو دیدم.دلم تنگته 67...دلم تنگته و خوشحالم واسه این عزم راسخت.میدونم میدونی!ولی باید بگم! %(#c8a8cf)[دوست دارم مرضیه] -
http://s9.picofile.com/file/8360162926/IMG_4510.JPG
رسمـــــــــــــــــا عقل از سرم پریدِ:)
دیوونه شدم رفت
نارنجای قشنگ من
آخ من فدای اون ساقه های قشنگتون...برگای نرم و براق سبزتون
چجوری بمیرم براتون الان؟
@fatemeh_banoo مرسی یادم دادی چجوری بکارمشون فاطمه
@m__sadra__b یادته داشتم میگفتم کوچه و محل بابابزرگی اینا پر بهار نارنجِ...کلی شده بود شب و نصفه شب ، وقت و بی وقت از خونه بزنم بیرون...چشامو ببندم و قدم بزنم و .... آخ بهارنارنجیادته میگفتم یکی از آرزوهامه درخت بکارم؟قد جنگل؟:)
marzyeh78 داشتم به تو فکر میکردم و قدم میزدم از اتاقم تا ته هال...که اینارو دیدم.دلم تنگته 67...دلم تنگته و خوشحالم واسه این عزم راسخت.میدونم میدونی!ولی باید بگم! %(#c8a8cf)[دوست دارم مرضیه]dlrm در خــــــــــودنویس گفته است:
http://s9.picofile.com/file/8360162926/IMG_4510.JPG
رسمـــــــــــــــــا عقل از سرم پریدِ:)
دیوونه شدم رفت
نارنجای قشنگ من
آخ من فدای اون ساقه های قشنگتون...برگای نرم و براق سبزتون
چجوری بمیرم براتون الان؟
@fatemeh_banoo مرسی یادم دادی چجوری بکارمشون فاطمه
@m__sadra__b یادته داشتم میگفتم کوچه و محل بابابزرگی اینا پر بهار نارنجِ...کلی شده بود شب و نصفه شب ، وقت و بی وقت از خونه بزنم بیرون...چشامو ببندم و قدم بزنم و .... آخ بهارنارنجیادته میگفتم یکی از آرزوهامه درخت بکارم؟قد جنگل؟:)
marzyeh78 داشتم به تو فکر میکردم و قدم میزدم از اتاقم تا ته هال...که اینارو دیدم.دلم تنگته 67...دلم تنگته و خوشحالم واسه این عزم راسخت.میدونم میدونی!ولی باید بگم! %(#c8a8cf)[دوست دارم مرضیه]چه قدر خوشگل شدن
خواهش میکنم مهم اینه که خودت انقد با سلیقه و خوب کاشتی شون
-
شیشه ادکلنشو گرفت جلو چشمم. گفت اصلههههه، بیست، توپ.
دو تا پیف از ادکلنشو زد و با دستاش هوا رو هل داد سمتم.
بوش زیادی آشنا بود، رفتم توی فکر، کجا، کی ، کی؟!
زوم بودم به یه نقطه تا یادم بیاد
رو کردم بهش گفتم آشنا میزنه بوی این ادکلنت، یادم نمیاد ولی کجا؟
نیشش باز شد تا بناگوش، شیطنت پر کرد چشاشو، سرشو خم کرد یه سمتو و گفت: آشنا میزنهههه، نکنه مخاطب خاصصصصص استفاده کرده اینوووووو؟
یه لبخند تحویل دادم بهش، یادم اومد ، آره، خودش بود.
گفتم: کوروش واسه اینکه سگش خوش بو باشه از این ادکلنا میزد بهش. اون سگ فوکولی کوچولوش بود همون، نه اون گرگیش.
از این که پیدا کرده بودم جواب سوالمو ذوق مرگ شده بودم.
یهو زد شیشه ادکلنه رو ، روی زمین. شیشه خورد شد، عطرش پاشید توی فضا.پ.ن: فکر کنم ناراحت شد! واقعا چرا؟!!!!
-
%(#0066ff)[باری این نامه] %(#408cff)[را دنبال] %(#61a0ff)[خواهم كرد]
%(#0a6cff)[به زبانی] %(#418bfa)[سرشار] %(#5c9dff)[از گریستن]%(#75acff)[...]
%(#1975ff)[و اینک،]
%(#0569ff)[این جمله] %(#3686ff)[را در] %(#66a3ff)[قلب خویش] %(#7aafff)[باز بگو:]
%(#0a6cff)[انسان،] %(#3888ff)[بدون گریه،] %(#5498ff)[سنگ می شود .] -
-
-
گاهی دلت میگیرد .....
اما نه از کسی ،ن از چیزی ،تنها از خودت ......
برای وقف کردن بیش از حدات....
برای کسانی ک لایق همه ات نبودند ...
ک در جواب بدی هایشان تنها لبخند زدی....
ک مبادا اخم کوچکی از تو دلشان را بلرزاند....
ک خوبی هایشان را انقد بزرگ کردی ...
ک ب باور خوبی مطلق برسند...
ک هی ندید گرفتیو گذشتی....
و حالا وقتی با چشمی پر از سوال ب اینه نگاه میکنی،
تنها ب یک جواب میرسی:
چیزه زیادی از خودم باقی نمادنده.....``` -
میزنیم بیرون..
من با کفشام،گوشی با هندزفریش...
هندزفری رو میذارم و شروع میکنم به کِش کِش..
پاهامو میکشم رو زمین و سرمست میشم از باد خنکی که میخوره به صورتم و دست درازی میکنه لا به لای موهام..
نفس حبس میکنم و چشم میبندم..
عملا خالی میشم از هرچیزی...ماتِ مات..ماستِ ماست..
چش باز میکنم و بازم کِش کِش
چارتا نفس عمیقم میشه ضمیمه نگاهم به ماه..
کِش کِش..
خواجه امیری
کِش کِش..
شهرام شکوهی
کِش کِش..
حجت اشراف زاده
کِش کِش
همایونِ جان
کِش کِش
.....
..
حتی کِش کِش با لیتویی که برای اولین بار صداشو میشنوم..
....
نوچ،انگار امشب شب ما نیس...
میام راه کج کنم که چشم میخوره به سیروان و اون عکسِ کاور..
میخوام دودوتا چارتا نشه
.
.
.
وقتی بخودم میام که دیگه خبری از کِش کِشا نیس،پاهامو بقدری محکم رو زمین کوبیدم که انگار قرارِ دهن زمینو...
دیگه سرمست نیستم..چشام خمار شده..انگار اینبار مستم..
نه دیگه فرقی نداره کجام
دست میپیچونم دور تنم و میشینم..
تنهاتر از همیشم
دیـــــگه دُرُستْ ن.م.ی.ش.م
.....
یکبار
ده بار
صدبار
سیروان ادامه میده
با همه وجودم آ.ر.ا.م.ش میخـــــــام
آرامش میخوامُ مهم نیست دوازده شبه..
مهم نیست مثل احمقا از ماه عکس میگیرم و میگم:
خدایا!بگو سیب...(: