خــــــــــودنویس
-
شیشه ادکلنشو گرفت جلو چشمم. گفت اصلههههه، بیست، توپ.
دو تا پیف از ادکلنشو زد و با دستاش هوا رو هل داد سمتم.
بوش زیادی آشنا بود، رفتم توی فکر، کجا، کی ، کی؟!
زوم بودم به یه نقطه تا یادم بیاد
رو کردم بهش گفتم آشنا میزنه بوی این ادکلنت، یادم نمیاد ولی کجا؟
نیشش باز شد تا بناگوش، شیطنت پر کرد چشاشو، سرشو خم کرد یه سمتو و گفت: آشنا میزنهههه، نکنه مخاطب خاصصصصص استفاده کرده اینوووووو؟
یه لبخند تحویل دادم بهش، یادم اومد ، آره، خودش بود.
گفتم: کوروش واسه اینکه سگش خوش بو باشه از این ادکلنا میزد بهش. اون سگ فوکولی کوچولوش بود همون، نه اون گرگیش.
از این که پیدا کرده بودم جواب سوالمو ذوق مرگ شده بودم.
یهو زد شیشه ادکلنه رو ، روی زمین. شیشه خورد شد، عطرش پاشید توی فضا.پ.ن: فکر کنم ناراحت شد! واقعا چرا؟!!!!
-
%(#0066ff)[باری این نامه] %(#408cff)[را دنبال] %(#61a0ff)[خواهم كرد]
%(#0a6cff)[به زبانی] %(#418bfa)[سرشار] %(#5c9dff)[از گریستن]%(#75acff)[...]
%(#1975ff)[و اینک،]
%(#0569ff)[این جمله] %(#3686ff)[را در] %(#66a3ff)[قلب خویش] %(#7aafff)[باز بگو:]
%(#0a6cff)[انسان،] %(#3888ff)[بدون گریه،] %(#5498ff)[سنگ می شود .] -
-
-
گاهی دلت میگیرد .....
اما نه از کسی ،ن از چیزی ،تنها از خودت ......
برای وقف کردن بیش از حدات....
برای کسانی ک لایق همه ات نبودند ...
ک در جواب بدی هایشان تنها لبخند زدی....
ک مبادا اخم کوچکی از تو دلشان را بلرزاند....
ک خوبی هایشان را انقد بزرگ کردی ...
ک ب باور خوبی مطلق برسند...
ک هی ندید گرفتیو گذشتی....
و حالا وقتی با چشمی پر از سوال ب اینه نگاه میکنی،
تنها ب یک جواب میرسی:
چیزه زیادی از خودم باقی نمادنده.....``` -
میزنیم بیرون..
من با کفشام،گوشی با هندزفریش...
هندزفری رو میذارم و شروع میکنم به کِش کِش..
پاهامو میکشم رو زمین و سرمست میشم از باد خنکی که میخوره به صورتم و دست درازی میکنه لا به لای موهام..
نفس حبس میکنم و چشم میبندم..
عملا خالی میشم از هرچیزی...ماتِ مات..ماستِ ماست..
چش باز میکنم و بازم کِش کِش
چارتا نفس عمیقم میشه ضمیمه نگاهم به ماه..
کِش کِش..
خواجه امیری
کِش کِش..
شهرام شکوهی
کِش کِش..
حجت اشراف زاده
کِش کِش
همایونِ جان
کِش کِش
.....
..
حتی کِش کِش با لیتویی که برای اولین بار صداشو میشنوم..
....
نوچ،انگار امشب شب ما نیس...
میام راه کج کنم که چشم میخوره به سیروان و اون عکسِ کاور..
میخوام دودوتا چارتا نشه
.
.
.
وقتی بخودم میام که دیگه خبری از کِش کِشا نیس،پاهامو بقدری محکم رو زمین کوبیدم که انگار قرارِ دهن زمینو...
دیگه سرمست نیستم..چشام خمار شده..انگار اینبار مستم..
نه دیگه فرقی نداره کجام
دست میپیچونم دور تنم و میشینم..
تنهاتر از همیشم
دیـــــگه دُرُستْ ن.م.ی.ش.م
.....
یکبار
ده بار
صدبار
سیروان ادامه میده
با همه وجودم آ.ر.ا.م.ش میخـــــــام
آرامش میخوامُ مهم نیست دوازده شبه..
مهم نیست مثل احمقا از ماه عکس میگیرم و میگم:
خدایا!بگو سیب...(: -
کوچولو بودم، عزیزجون میشوند منو رو پاش و قصه میگفت برام
یه بار ازش پرسیدم خدا کجاست؟
پرسید تو فکر میکنی کجاست؟
رو کردم به آسمون و گفتم خونه خدا اونجاست، همه میگن
لبخندشو پاشید توی صورتم و گفت آرههههه اونجاس، ولی خونه ی اصلیش یه جای دیگه است.
چشام از تعجب گشاد شد، زل زدم به تیله های سیاه چشاش و گفتم: کجااااا؟
دستشو آورد جلو و گذاشت روی قلبم و گفت اینجااااا
تعجبم بیشتر شد
گفتم اینجااا؟ دستمو مشت کردمو گفتم ولی مامان میگه قلبم قد اینه، پس چجوری خداااای اون قدی جا شده توی اینقدی؟
دوباره خندید و آروم آروم انگشتامو یکی یکی باز کرد و گفت قلب همه آدما کوچولوعه ولی هر وقت ما یه آدمیو دوست داشته باشیم قده همون دوست داشتنمون قلبمون بزرگ میشه، هر چی بیشتر بقیه رو دوست داشته باشیم قلبمون بزرگتر میشه ، اونجوری خدا توش جا میشه.
آدما مثل ستاره ان که میتونی جا بدیشون توی قلبت، اگه تونستی اینکارو بکنی خدا از اون آسمون میاد میشینه توی آسمون قلبت.پ.ن: دلتنگ عزیزجون
-
-
+دِ پاشید دیگه! لنگ ظهره ها!
-ولم کن بابا! بذار یکم دیگه بخوابیم! این خروس همسایه بغلی بس نیس؟ توهم اضافه شو حالا!
+واااا! ببینید اومده داره با چه شوقی نگاتون میکنه!
-خببببببببب! ببینه! چیه مگه ؟
+خیر سرتون به خاطر شماها بهتر شدا! یادت نیست چیکارا میکرد تو خونه؟ از دیوونه کمتر نداشت خدایی!
-خب به من بچه!؟ حالا چون این مارو نگا کرده و خوب شده باید از خواب نازم بزنم برا آقا ترگل مرگل باشم هر موقع دلش خواست ببینه مارو؟!
+چقد شماها خنگین! خب این نیومده خوابتو ببینه که! مطمئنا نیومده مارو هم ببینه!!
-با قسمت دوم حرفت خیلی خیلی موافقم!!
+خب پس حالا با قسمت اول حرفمم موافق شو و یکم بلند شو! یکم فقط! هر روز میاد شماها رو میبینه و از چهرش میشه فهمید چقد انرژی میگیره!
-به من هیچ ربطی نداره! آفتابم نزده که! برو پی کارت!
+اِاِاِ! بلند شو اومدش!!!
_یادمه فکر نمیکردم گل داشته باشن اینا! ولی حالا که گلم دراوردن، معلوم نیس کی غنچه هاش باز میشه! ولی برگاش چه باحاله! تپلن برگاش! ههههه!
+این منظورش از تپل چیه؟!
-خوابم میاد بفهم تپل_این دبه ی آب کوش! همیشه همین جا بودا! آههههه!
_چه برگای نرمی داره! یجور انرژی خاصی میگیرم انگار! از من خیلی شاداب ترن! چی میشد جای شماها بودم و بی فکر و بی مشغله، شاد و با طراوت بودم؟!!
+تو جای ما باشی : | ؟! این بازم حالش خوب نیست!
_شما گلا که نمیفهمین حرف ما آدمارو! میدونین! خیلی دارم سعی میکنم، بیشتر از سعی! دارم جون میکَنم، اما هیچی نمیشه! خیلی خسته شدم! خسته تر از خستگی! انقد دارم جون میدم تا همه چی درست بشه، اما انگار هیچی درست نمیشه!
+درست میشه، نزدیکی به چیزایی که میخوای! خیلی نزدیک تر از نزدیکی!
_تا حالا به کسی نگفتم برام دعا کنه! شما گلا هم حتما میتونین با خدا ارتباط برقرار کنین! حداقل بهتر از آدمایی که میبینم!
+یکم دیگه تلاش کنیا، همه چی درست میشه! همههههههههه چی! تو از تلاشت دست نکش فقط
_پوفففففففف، نمیدونم تا کی میتونم تحمل کنم! اصلا نمیدونم تحملم چقدره!-خب اینم آفتاب! حالا که ما باز شدیم رفتی؟! ای بابا عجب روزگاریه! بریم یکم آفتاب بگیریم!
-
میخای خوشال باشی بگی بیخیال همه چی ...هر چی ک گذشت ...هر چی ک بودم....اما نمیشه ... هشداری ک هرز گاهی همش میگه طوفان در راهه....ی سال دیگ ام گذشت ی سالی ک قرار بود بخونی توپ بشی اونچه ک لایقشی اما دستی دستی برباد دادی و رفت ...روزهات تکرار میشه دیقن مث پارسال ....از خدا میخای نباشی محو شی نمونی...ب حرف مشاورم رسیدم گفت تغییر نکنی ی سال دیگ ام همینی ک هسی ....تغییر نکردم و همینم ک هسم ....مشکلات دیگ زندگی رم ک دیگ هیچ ....همه چی تو مغزت ریخته بهم ....کدومشو درس کنم... مغزت رفته تو کما....ارور!!!................