خب سلام
اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم
خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین
ترجیحا خنده دار باشه😂
خب دعوت میکنم از
@roghayeh-eftekhari
@F-seif-0
@Ftm-montazeri
@Ariana-Ariana
Infinitie. A
ramses kabir
@Zahra-hamrang
@Fargol-Sh
مجتبی ازاد
@Yasin-sheibak
@Elham650
Mehrsa 14
@گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن😂😂
فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام به همه دوستان عزیز
در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید 😂 خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید 😂 اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم
چه چیزایی میتونید بذارید :
-بریده ای از کتاب ها
-معرفی کتاب
-گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر
@دانش-آموزان-آلاء
سلام به دوستان گل آلایی
به خصوص دانشجوهای ورودی امسال
خوبین همگی ؟ اوضاع روبه راهه ؟
دانشجو شدنتون مبارک 🙂
دانشجویی یکی از دوران پرهیاهوی زندگیه هرکس به طریقی می گذرونه
برای بعضی ها میشه بهترین دوران زندگی و ساختن آینده
برای بعضی ها میشه پیدا کردن دوستان نابی که سالیان سال باهم باشن
و برای بعضی ها مسیر مهاجرت
و برای بعضی ها ترکیب همینا
و و و
خب حالا که شما هم وارد این مسیر و این دوران شدین
از روزای اول دانشگاهتون برامون بگین
از خاطره روز اول روز ثبت نام اولین کلاس و اولین اتفاقات بامزه ای که براتون میافته 😋
و هر چیز دیگه ای که خودتون دوست دارین 🙂
متن جایگزین
لذت ببرین از مسیر جدید زندگیتون از پیچ و خم هاش نترسین ادامه بدین با لبخند و امید یادتون نره زیبایی هاش رو هم ببینید هر روزش یه رنگه هر روزش یه حس و حالی داره تا چشم بهم بزنید می بینید داره به انتهاش میرسه تا می تونید خوب باشین و خوب بمونید و مولد خوبی باشین رد پاتون رو برای بقیه به یادگار بذارید شاد باشین و امیدوار و پر انرژی... @دانش-آموزان-آلاء @همیارسلام به همهی بچههای با انگیزه!
دیروز روز جهانی اشتباه بود؛ بهترین بهونهای که بتونیم کمی از اشتباهاتمون بگیم، بخندیم، درس بگیریم و تو مسیر امسال قویتر قدم برداریم!
بیاید از تجربههای پارسال بگیم:
چه اشتباهاتی داشتید که شاید در لحظه ناامیدتون کرد، ولی الان ازش یه درس خوب گرفتید؟
چطور تونستید از اون اشتباه عبور کنید؟
و مهمتر از همه، چه توصیهای برای بقیه دارید تا همگی سال تحصیلی بهتری رو شروع کنیم؟
این تاپیک جاییه برای صداقت و یادگیری؛ از خندهها، ناراحتیها و موفقیتهایی که بعد از اشتباهاتتون به دست آوردید! منتظریم تا قصههای شما رو بشنویم تا هممون با تجربههای هم، بهتر پیش بریم.
پس شروع کنید؛ اشتباهاتتون رو با ما به اشتراک بذارید و یه قدم جلوتر برداریم!
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@دانشجویان-مهندسی
@دانشجویان-پزشکی
درود.به به بالاخره روز دختر رسید. روز دختر رو به همهتون تبریک میگم امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و موفق باشید🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷🎉🎉🎉🎉🎉🎉
انجمن رو منفجر کنید دخترا
@بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-تجربی-کنکور-1401 @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-کنکور-1401 @بچه-های-همخوانی @راه-ابریشمی-ها-ادبیات @راه-ابریشمی-ها-دینی @راه-ابریشمی-ها-ریاضی-تجربی @دانش-آموزان-آلاء
هاعییی بر شما ای هم کنکوریای من😂
چخبررر؟ خوبین؟
آقا داریم به لحظات ملکوتی اعلام نتایج نزدیک میشیم..
یعنی دیگه امروز فرداست که با استرس وارد سایت میشیم، هی منتظر لود شدن سایت میمونیم، آب دهنمون خشک میشه دست و پامون سرد میشه حتی ممکنه انگشتامون بلرزه، تا اینکه بالاخره اون عبارتو میبینیمش...
شما رو نمیدونم ولی این روزا ذهنم پر از سواله...
شاید مهم ترینشون ک احتمالا برای شما هم همینه اینه که: قراره با چه عبارتی رو به رو شم؟ مردود؟ قبولی؟ قبولی چی؟ قبولی کجا؟ قبولی کِی؟
و از اینا گذشته.. هر یک از این عنوان ها قراره برام چه سرنوشتی رقم بزنه؟
گیریم که رسیدم به خواستم... تهش که چی؟ یعنی قراره ی اینده گل و بلبل مثل همونچیزی که خیالپردازیشو میکنم داشته باشم؟
و یا اگه نرسم، قراره سرنوشت شومی داشته باشم؟
ایا اصلا قراره به قولی: "خواست و قسمتم یکی باشه؟"
شما چه سوالایی ذهنتونو درگیر کرده و باعث میشه نگران باشین؟
بیاین باهم حرف بزنیم :>
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 @بچه-های-ریاضی-کنکور-1403 @انسانیا @تجربیا @ریاضیا
درود🍷🍷y (488).gif
امیدوام حال خوبی رو داشته باشید
هر چند وقت یکبار بیا اینجا توی یه پست یه اسکرین شات از پروفایلت (کاور . عکس پروفایل . بیوگرافی و تعداد فالور وبقیه چیزای که تو پروفایلا هست)بگیر و زیر اون امضایی هم اگه داری اضافه کن و بفرست اینجا
اگه دوست داشتی در آخر پست در حد یک خط هرچی که خواستی بنویس و اضافه کن
و اینجوری ردپات رو توی انجمن ثبت کن تا بمونه یادگاری ...👣
به قول آقای موقاری حالا که داری خوب گوش میدی چندتا جونم به این نکته هم بگم😂:
1.درحال حاضر تو پروفایل همه یه باکس تبلیغ هست، ممنون میشم اگه سعی کنین اونو تو عکس نشون ندین. + ادرس ایمیلتون هم کات کنید که اخراج نشید.
2.یه تعادلی هم داشته باشین تو ارسال پست! درواقع جوری نباشه که هروز بفرستید یا سالی یکبار بفرستید😂
3.اسپم هم که دیگه خودتون میدونید زشته بگم بهتون .. بزرگشدید دیگه 😂
y (546).gif
4.دوستاتم دعوت کن
امیدوارم خاطره بشه واسه هممون👌
1 (2).gif
چاکر همه رفقای آلا
دعوت میکنم از همه آلایی ها
@دانش-آموزان-آلاء
پ.ن: راستی Sharllot هم تو نوشتن تاپیک کمک کرد ولی ایده اصلی مال خودم بود .. گفتم اسمشو بیارم خودشو نکشه بعدا 😑👌🤣🤣
%(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]
سلام به خـودتــــــــــــــ(: 0_1534586486711_balloons-smiley.gif
همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نه کپی کار های بقیه 😒
حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:
همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
بخصوص (:
🍃@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن 0_1534586514665_scrap-books-smiley.gif
🦋Sobhan.1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب 😘
🍄negaarin / M.an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر ! 🤖 🧠
🍁@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن 👳🏻♂ 👳🏼 👳♂ 👳🏼♂
⚡@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین 🧐 🤩
💧 @zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان 😉 😂 🕸
....................................
ازتون خواهش میکنم 😥 به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
%(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگری ندارد 😒😂
%(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم 0_1534586535363_cowboy2-smiley.gif 😂 😂
0_1534586548670_coke-smiley.gif
درود دوستان همین الان تصمیم گرفتم این تاپیک رو بزنم. تو این تاپیک میایم جملات قشنگ و آموزنده و انرژی دهنده افراد معروف و موفق رو به اشتراک میزاریم باهم. هرجمله زیبایی از یه شخص که دیدین قشنگه و روحتونو نوازش کرد و متحول کرد بفرستین بقیه هم ببینن ولذت ببرن. این شخص میتونه ورزشکار، هنرمند، دانشمند و...... هر فرد موفقی باشه!
منشن هم لازم نیست تمام بچههای آلا منشن هستن!
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-زیست @راه-ابریشم-پرو-زبان @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی @راه-ابریشم-پرو-دینی @راه-ابریشم-پرو-ادبیات @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان تجربیا تجربی @ریاضیا @انسانیا
سلاااااااام بر دوست های عزیز و خوشکل خودم 🥰❤🤗
همیشه واسه همه مون در یک موقع زمانی یه اتفاق هایی میوفته که شیرینه گاهی هم تلخ 😍😭
همین تلخ و شیرینا با مرور زمان🕰 میشن خاطره و در دفتر خاطرات ذهنمان جا خوش میکنن ⌛📜
حالا دوستان🤗 از شما میخوام که
از خاطرات زندگی تون بگین از خاطرات شیرین☺️ ، بامزه 😋، تلخ 😔،دوران مدرسه 👩🏫👨🏫، دوران دانشگاه 👨🎓👩🎓،
از سوتی هاتون😂 و از خاطرات با دوستانون👬👭 و هرچی که دوست دارید بگیید و باما شریک شید😉
دوستون دارم فراوون با کلی قلب هاییی رنگیی
💚💛🧡❤💙💜🖤
@فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @حامیان-آلاء @خیرین-کوچک-دریا-دل @ادمین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا dlrm پشمک اکالیپتوس
marzyeh78 @رُ-ز-عــآبیـ ایهام @Saahaar گونش
@Milad91 Virus @Survival
بِسْم رَبّ النور ☁️
سلام
امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... 🎈
برم سراغ حرف اصلی....
در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....❤️☁️
یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل.....
البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم.....
اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ☁️🎈🍒
IMG_۲۰۲۳۰۶۱۶_۲۲۰۶۵۴.jpg
پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ
و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:☁️❤️
بسم الله الرحمن الرحیم...
به نام یزدان پاک... که فاطمه را از او دارم.. =)) ☁️☘️🍒
سلام بهتون ساکنین انجمن
امیدوارم حال دلتون عالی باشه 👌🏻🌱❤️
بریم سراغ اصل مطلب..
که بخاطر این موضوع مهم شما رو دعوت کردیم....
پ.ن: اصلنم مهم نیست شما جدی نگیرید😂🤝🏻)
فردا یه روزیه که یه بنده خدایی قدوم نا مبارکش رو، رو چشم زمین گذاشت .... 😐😕
این دختر سر اسم همه، همه رو دیوونه کرده... 🔪
عملا حافظه ماهی داره 😒😂🤝🏻
به شدت درس خون و خانوم...
میگه امسال دیگه پزشکی رو میارم 😎 دیگه الله و علم...
(اما من که بعید میدونم 👌🏻👍🏻🤝🏻😂پزشک هم بشه کی قرار خودشو بسپره به این بشر دو پا من شخصا به عنوان دکتر قبولش ندارم)
تموم شد خصلت های خوبش من دیگه هیچی یادم نمیاد... 🤔😂
(سرم رفته 😂🔪)
دیگه بین زمین و هوا نزارمتون... 😂
تولد فاطممونههههههههههههههه🥺😂❤️❤️❤️❤️❤️
fest30.gif823d8cf6-48cb-4755-81d5-ec817b734e02-image.png confetti.gif
عشق من تولدت مبارک
یکساله دارمت و این اواخر بیشتر تو قلبم فرو رفتی و جا باز کردی مهربون... ☘️🍒☁️=))
تو یکی از خوشگل ترین و عزیز ترینایی برام و همیشه خوشحالم و افتخار میکنم تو رفیقمی...starplucker.gif
دوستان من آهنگ ندارم درحال حاضر هر کس داره بفرسته تا مجلس گرم بشه 😂y (719).gif
فففففففففففففففقط....
خواهران گرام برادران ارجمند با رعایت شئونات اسلامی جوری که اسلام تو خطر نیوفته همه مجلس رو گرم کنید😉😂🤝🏻🥳
آقایونی که خوشتیپ کردن کت رو در بیارن...132.gif😎
خانوما البته فقط دست 😂🤝🏻👈🏻👏🏻y (722).gif
خب... خب....
زمان صرف شیرینی و شام فرا رسید.... 😌😉
ولییییییییییی متأسفم فاطمه دست به جیب نشد براتون تدارکات تهیه کنه......😒😂
بگذریم از این تشریفات...
برات بهترین رو آرزو میکنم بهترینم... 1593
خانوم دکتر شدنتو ببینم عزیزدلم...
از دور میبوسمت خانوم ناناز=))) 🍓
loveboat.gif
هممون دعوتیم به این میلاد قشنگ...
kumbaya.gif
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@دانش-آموزان-آلاء
@ریاضیا
@تجربیا
@دوازدهم
@یازدهم
@دهم
سیاهچالهها
مقدمه
طبق نظریه ، نسبیت عام ، گرانش انحنا دهنده فضا - زمان است. فضای حول ستاره به نحو بارزی خم میشود در لحظهای که هسته ستاره تبدیل به حفره سیاه میشود. این جرم خطوط فضا زمان را مانند پیلهای به دور خود میپیچد. امواج نوری کم تحت زوایای خاصی به سمت سیاهچاله روان میشود. در سطح کرهای که هم مرکز نقطه یکتایی سیاهچاله است، تجمع میکنند. در فاصله معینی از سیاهچاله که بسته به جرم لا وارد شده باشید ستاره رمبیده دارد، جاذبه آنچنان زیاد است که نور نمیتواند فرار کند، به این فاصله افق حادثه گفته میشود.
ساختار سیاهچالهها
با حل استاتیک غیر چرخشی با تقارن کروی برای معادلات میدان انیشتین این نکته مشخص میشود که سیاهچالهها که از یک سمت به صورت چاه عمل میکنند، در سطح دیگری بصورت چشمه عمل میکند. یعنی میتواند دو سطح مختلف فضا زمان را از جهانهای گوناگون یا دو نقطه بسیار دور از جهان خودمان را به هم متصل کند. که به این حالت لا وارد شده باشید کرم چاله یا پل انیشتین رزن گفته میشود.
سیاهچالهها چگونه بوجود میآیند؟
هر چه لا وارد شده باشید ستارههای نوترونی بزرگتر باشد کشش جاذبهای داخلی آن نیز بیشتر خواهد بود. در سال ۱۹۳۹ اوپنهایمر فکر کرد که نوترونها نمیتوانند در برابر همه چیز مقاومت کنند. به نظر او اگر یک چیز در حال از هم پاشیدن بزرگتر از ۲.۳ برابر اندازه خورشید بود، آنگاه نه تنها الکترونها بلکه نوترونهای آن نیز در هم میشکست.
همچنین باید بدانیم که وقتی نوترونها در هم شکستند، دیگر هیچ چیز مطلقا وجود ندارد که از در هم پاشیدن ستاره جلوگیری کند. اگر شما خود را روی سطح یک توده در حال از هم پاشیدن تصور کنید، آنگاه شما با فرو ریختن آن جسم به مرکز آن نزدیکتر و نزدیکتر خواهید شد. و بنابراین نیروی جاذبه بیشتر و بیشتری را حس خواهید کرد. تا هنگامی که ستاره به مرحله کوتوله سفید برسد، شما بیش از ۱.۰۱۶ تن وزن پیدا خواهید کرد.
تصویر
وقتی که ستاره به در هم پاشیدن ادامه داد و از مرحله ستاره نوترونی هم گذشت و بطور کامل از هم پاشید، وزن شما از ۱۵۰۰۰ میلیون تن بیشتر و بیشتر خواهد شد. اگر سیاهچاله به اندازه کافی به ما نزدیک بود، میتوانستیم نیروی جاذبه بر آن را حس کنیم. اما وقتی یک سیاه چاله در میان ستارهها خیلی دورتر از ما قرار دارد، آیا میتوانیم وجود آنرا اثبات کنیم؟ برای این منظور اخترشناسان دو راه آشکار شدن حدس میزنند. اول از روی جرم سحابی برای مثال اگر آنها جرمهای تمام ستارگان موجود در یک خوشه ستارهای مریی بطور قابل ملاحظهای کمتر از جرم خوشه وجود داشته باشد، مرکز کهکشانها به عنوان مکانهایی تلقی میشوند که در آنها سیاهچالهها وجود دارند. زیرا چگالی مواد در آنجا زیاد است. راه دوم نیز این بوده که اگر چه hc سیاهچالهها هیچ تشعشعی خارج نمیشود، اما چیزهایی که در سیاهچالهها سقوط میکنند. به هنگام سقوط اشعه ایکس از خود منتشر میکنند و هر چیز کوچکی که در سیاهچالهها سقوط کند تنها مقدار کمی اشعه ایکس از خود منتشر میکند. این مقدار برای کشف آن در فاصله میلیونها میلیون کیلومتری کافی نخواهد بود.
در سال ۱۹۷۱ یک دانشمند انگلیسی به نام لا وارد شده باشید استفن هاوکینگ< عنوان کرد که این واقعه بوجود آمدن سیاهچالهها هنگامی که جهان نخستین لا وارد شده باشید انفجار بزرگ خود را آغاز کرد اتفاق افتاده است. هنگامی که تمامی مواد تشکیل دهنده جهان منفجر شد، مقداری از این مواد آن چنان به هم فشرده شدند که تبدیل به سیاهچاله گشتند. وزن برخی از این سیاهچالهها ممکن است به اندازه وزن یک سیاره کوچک و یا از آن کمتر باشد و وی آنها را سیاهچاله کوچک نامید.
نتایج تحقیقات هاوکینگ
سیاهچالهها میتوانند وزن از دست بدهند.
مقداری از انرژی جاذبهای آنها در خارج از محدوده لا وارد شده باشید شعاع شوارتز شیلد ستاره به ذرات ماده تبدیل میشود.
ممکن است این ذرات به فضای بیرون بگریزند از این طریق مقداری از مواد تشکیل دهنده سیاهچالههای بزرگ که به اندازه یک ستاره وزن دارند، برای تبخیر همه مواد تشکیل دهندهاش میلیونها میلیون سال وقت لازم است. در حالی که در این مدت خیلی بیشتر از این مقدار ماده به آن اضافه میشود. بنابراین هیچگاه از طریق تبخیر وزن آن کاسته نمیشود.
هر چه سیاهچاله کوچکتر باشد سرعت تبخیر آن بیشتر است یک سیاهچاله کوچک واقعی باید بیشتر از مقدار مادهای که به خود جذب میکند وزن از دست بدهد. بنابراین سیاهچاله کوچک باید بوسیله تبخیر کوچکتر و کوچکتر شود و بالاخره هنگامی که دیگر خیلی خیلی کوچک شد یک مرتبه تبخیر آن حالت انفجاری به خود گرفته و تشعشعاتی حتی با انرژی بیشتر از اشعه ایکس منتشر کند. اشعه منتشر شده از این طریق اشعه گاما خواهد بود.
سیاهچالههای کوچکی که ۱۵ میلیون سال پیش هنگام نخستین انفجار بزرگ جهان ایجاد شدهاند، اکنون ممکن است در حال ناپدید شدن باشند. هاوکینگ اندازه اولیه آنها و نوع اشعه گامایی را که هنگام انفجار تولید میکنند، حساب کرد.
انواع سیاهچاله
۱- شوارتس شیلد: ساده ترین نوع سیاهچالههاست، بار و چرخش ندارد، تنها یک افق رویداد و یک فوتون کره دارد، از آن نمی توان انرژی استخراج کرد. شامل تکینگی ، نقطهای است که در آن ماده تا چگالی نامحدود در هم فرو رفته است.
۲- رایزنر- نورد شتروم: هم بار دارد وهم چرخش ، می تواند دو افق رویداد داشته باشد ، اما تنها یک فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی نقطه ای است که وجود آن در طبیعت نامحتمل است، زیرا بارهای آن همدیگر را خنثی می کنند.
۳- کر: چرخش دارد، اما بار ندارد. بیضی و از بیرونی حد استاتیک است. منطقه تیره میان افق رویداد و حد استاتیک ارگوسفر است، که می توان از آن انرژی استخراج کرد. می تواند دو افق رویداد و دو حد استاتیک داشته باشد. دو فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی حلقهای است.
۴- کر- نیومان: هم بار دارد و هم چرخش ، همان سیاهچاله کر است، جز اینکه بار دارد، ساختارش شبیه ساختار سیاهچاله کر است. میتوان از آن انرژی استخراج کرد. یک تکنیگی حلقهای دارد.
به نظر پژوهشگران چهارنوع سیاهچاله همچنانکه ذکر شد می تواند وجود داشته باشند. مهمترین موضوع در باب سیاه چاله آنست که ، بدانیم ماده در داخل سیاهچالهای که حاصل آمده است در نهایت به چه سرنوشتی دچار می شود؟ اختر فیزیکدانان میگویند:اگر مقداری ماده به داخل حفره سیاه از قبیل آنچه که از یک ستاره وزین مرده بجای مانده بیندازید، نتیجه نهایی همواره الزاما یک چیز خواهد بود و تنها جرم ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای که جسم با خود حمل می کند باقی خواهند ماند. اما اگر کل جهان به داخل حفره سیاه خود بیفتد، یعنی به شکل سیاهچاله در آید، دیگر حتی کمیاب بنیادی (جرم) ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای نیز ناپدید می گردند.
مجهولات سیاهچالهها
اگر ستاره شناسان بتوانند نوع پرتوهایی که هاوکینگ پیش بینی کرده است، شناسایی کنند، مدرک خوبی برای تأیید تشکیل و وجود سیاهچاله بدست خواهد آمد. اما تاکنون پرتوهای پیش بینی شده کشف نشدهاند. با اینحال هر لحظه ممکن است این پرتوها شناسایی شوند. دلیل تابش اشعه ایکس از حفره سیاه این است که جرمی که توسط لا وارد شده باشید طوفانهای ستارهای خود ستاره ، از سطح آن میگریزند، در فاصله مناسبی که به حفره سیاه رسیدند، توسط حفره شکار میشوند و در مداری به دور حفره شروع به چرخش کرده و به این ترتیب شکل یک دیسک عظیم را تشکیل میدهند.
با توجه به این نکته که لایههای داخلیتر دیسک سریعتر از لایههای خارجی میچرخند، در اثر اصطکاک لایههای مختلف دیسک گرم شده و شروع به تابش اشعه ایکس میکنند. به این دیسک ، دیسک تجمعی گفته میشود. این حالت برای اولین بار در لا وارد شده باشیدستاره دوتایی (دجاجه۱-x) مشاهده شده است. احتمالا قطر خود حفره سیاه (قطر افق حادثه) ۳۰ کیلومتر است و برای تمامی ستاره دوتایی سیاهچاله ساختمان به همین شکل است:d
از سایت آکادمیک
خــــــــــودنویس
-
%(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]
سلام به
خـودتــــــــــــــ(:
همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نهکپیکار های بقیه
حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
بخصوص (:
@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن
Sobhan.1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب
negaarin / M.an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر !
@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن
@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین
@zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان
....................................
ازتون خواهش میکنم به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
%(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگریندارد
%(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم -
همین الان تموم شد:) :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: -
پل معلق
قدم هایت معلق
فکرت معلق
دلت، دلت اما ! مصمم؟ مردد؟
گویی دستی کشیده شده
روی افکار نوجوانیت
باز همان شور و همان احساس
در تو جریان یافته
هر گام که برمی داری به اطراف می نگری
آدم ها پوشش ها سلیقه ها
به راستی کدامین طرح ؟کدامین رنگ ؟
تو اما تصمیمت را گرفته ای رنگت را یافته ای !
و چه عالی که یاد گرفتی !
که به درونت عمیق نگاه کردی !
و کشیدی بیرون آنچه آنجا بود
و حالا هر لحظه در درونت شور موج می زند
آرامش عجیبی در دلم هست
لبخند محو صورتم شده
می گویم می شود تکانش دهی !
پل را می گویم
پاهایم را محکم برمی دارم تا تن پل به لرزه درآید
آخر مسیر بدون هیجان و یکنواخت لذتی ندارد
دارم به زندگی فکر می کنم
زندگی
هیجان
اضطراب
گویی خوب به نظر می رسد
آری هیجان باید در ثانیه ثانیه زندگی جریان داشته باشد !
تمام طول روز به این فکر می کنی ...
تا به انتهای شب
هوا که گرگ و میش می شود
وقتی رسیدی اما
.......پنجشنبه !
چند هفته پیش -
من...
من...
راستش منم نمی دونم من کی هستم! :// :))
خنده داره نه؟
خب در واقع کم تر کسی می دونه خودش کیه! شایدم همه بدونن کی ان و من یه استثناء باشم(!)
یعنی من فهمیدم خودم کی ام ها... ولی الان نمی دونم من اونی ام که عاشق گرما و هیجان و سرعت و آهنگ های شاد و انرژیکه؛ یا اون یکی ام که عاشق سرما و تنهایی و سکوت و نورِ لایت و پیچ و تابِ هاله ی بخارِ شکلات داغ توی سرما و مداد و دفتر خاطراتشه! :))
خب سخته که بدونم من دقیقا کدومشونم دیگه! قبول داری؟
وگرنه این رو همه می دونیم که تو بیمارستان به دنیا اومدیم، از بچگی بزرگ شدیم، چند سال سن داریم و تو دوران کودکی بچه بودیم!
شما می دونین شما کی هستین؟
#چکامهپ.ن 1:خیلی خوشحال شدم از این که چنین تاپیک جالبی دیدم! سپاس بابت دعوتتون!
پ.ن2:البته جا داره که بگم این متن رو جای دیگه ای هم ممکنه بخونید، ولی نه تو انجمن! :)) -
بخشی از یکی از متن هام (درمورد خداوند مهربان )
این رو اویل سال ۹۶نوشتمپناهی جز تو نیافتم ....وچه پناهی بهتر از تو ؟!
آغوش امن تو ،بهترین مأمن برای بی پناهی دل من است
وبی شک دست نوازش مهرت به گیسوان آشفته ی آرزو هایم معجزه آساست
ولطف تو شانه می کند تمام آشفتگی هایم را وگره می گشاید از موی شکوه(ز.م)
-
به نیمکتی که مقابلمان بود اشاره کردم و گفتم : بشینیم اونجا ؟ ، فهمید از قدم زدن بین این همه پیرزن و پیرمرد خسته شده ام ، قبول کرد و به طرف نیمکتِ چوبیِ دو نفره ی رنگ و رو رفته حرکت کردیم ...
ما نقطه ی مقابل هم بودیم ... نه ما متضاد هم بودیم ... ولی خیلی خوب باهم کنار می آمدیم... وقتی باهم بودیم مثل پیرزن های اطرافمان میشدیم! از چرت ترین مسائل ممکن حرف میزدیم ! حتی مثل پیرزن ها دلیل لاغر شدنِ دختر عمه ی جاریِ قمر خاتون را هم تحلیل میکردیم ! منی که همیشه حالم از این مدل بحث ها به هم میخورد حالا همراهی اش میکردم ! میدانید ؟ لاغر شدنِ دختر عمه ی جاریِ قمر خاتون تنها بحثی بود که آخرش به جر و بحث نمیکشید ! آخر ما نقطه ی متضاد هم بودیم ...
همیشه فازِ نصیحت برمیداشت ! البته سعی داشت همه ی عقایدش را هم روی من پیاده کند (هرچند هیچوقت موفق نبود! ) از با صدای آرام خندیدن گرفته تا موزیک و رنگ لباس و و و و ...
دفعه ی قبلی که آمده بودیم پارک خودم نبودم ! آخر میدانید چند روز از اعلام نتایج کنکور گذشته بود و من حوصله ی همه چیز را داشتم به جز خودم ! انگار که با خودم لج کرده باشم ! دفعه ی قبل لباس مشکی پوشیده بودم...دفعه ی قبل اصراری نکردم که به گیتار زدن پسر های توی پارک گوش بدهیم ... دفعه ی قبل مجبورش نکردم که تاب بازی بچه ها را تماشا کنیم ... دفعه ی قبل هیچ تمایلی به بستنی قیفی خوردن نشان ندادم ... بین خودمان باشد اما من دفعه ی قبل آرام آرام میخندیدم...
فقط دو سه سال از من بزرگ تر بود و فکر میکرد زمان ازدواجش رسیده ! من هیچ چیز از ازدواج نمیدانستم ولی به این نتیجه رسیدم که او بیشتر از من هیچ چیز از ازدواج نمیداند و من تصمیم گرفتم که همه ی چیز هایی را که درمورد ازدواج نمیدانم برایش بگویم !
خدای من چه تصورات رویایی داشت ! حالا که دارم فکر میکنم بحث کردن درمورد علتِ لاغر شدنِ دختر عمه ی جاریِ قمر خاتون از بحث ازدواج بهتر بود!
کارم از بلند خندیدن گذشته بود ! بین این همه پیر زن و پیر مرد قهقهه میزدم ! ( البته او هم به قول خودش آرام میخندید و مثلا همراهی ام میکرد ! )
عجیب بود! این دفعه به خندیدنم گیر نمیداد !
نمیدانم چه گفت که نزدیک به یک دقیقه بی وقفه خندیدم ! خنده ام که تمام شد نگاهش کردم ! در چنین مواقعی منتظر اعتراضش بودم ؛ ولی دیدم فقط نگاهم میکند ! پرسیدم خوبی؟ گفت : میشه همیشه بخندی ؟
جا خورده بودم ! گفت : دفعه ی قبلُ یادته ؟ این که نمیخندیدی منو میترسوند !
[ همش میخواستم نگویم که طرف مقابلم دختر بود یا پسر! ولی بیشتر از این در خماری نمیگذارمتان! طرف دختر بود ! خیالتان راحت ! ]
گفتم : تو که مخالف سر سخت خندیدنِ دختر بودی ؟
سکوت کرد... وقت مناسبی بود برای گفتنِ حرف هایی که تمام این مدت زجرم میداد...
گفتم : اصلا حق با توست ! خندیدنِ من ، لباس آبی پوشیدنم (!) ، بی پروا حرف زدنم ، لجبازی کردنم همه و همه با دل و دین مردم بازی میکند ! اصلا قبول ! من همه ی دخترانگی هایم را در خانه میگذارم و بیرون می آیم !
گفتم : مگر من دختر نیستم ؟ مگر دختر بودن هویت من نیست ؟ به من بگو اگر همه ی دختر بودنم را در خانه بگذارم ، موجودی که بیرون می آید نامش چیست ؟ دختر ؟
.
.
.
.
.
هی ! من دخترم ! نمی خواهم مثل پست های تلگرامی خودم را با عکس گل و آبنبات معرفی کنم ! تو جنس مخالف من هستی ! قبول که هر جنسی سختی ها و مشکلات خودش را دارد و همان طور که تو هیچ وقت حرف من را نمیفهمی ، امکان ندارد که من هم مشکلات تو را درک کنم ! فقط چند لحظه به حرف های من گوش کن ! من دخترم ! نفس میکشم ! علاوه بر اکسیژن به حقِ زندگی هم نیاز دارم ! تو میتوانی کمکم کنی ! بله میتوانی ! باور کن وقتی میخندم قصدِ جلب توجهت را ندارم ! باور کن من هم دوست دارم با آرامش و بدون نگرانی از حضور تو در پارک قدم بزنم ! هی ! میشود بفهمی که وقتی از جلویت رد میشودم تیکه های تو حکم بنزین برای ادامه ی راه من را ندارد ؟ باور کن اگر سکوت کنی و فقط چند لحظه سرت را پایین نگه داری خورشید باز هم طلوع میکند ! اصلا میدانی ممکن است وقتی برمیگردم و پشت سرم را نگاه میکنم ، دنبال دوستم میگردم نه تو ! باور کن که من راه خانه ی مان را بلدم و نیازی به همراهیِ تو ندارم !
میدانی ؟ آخرش تو کمی تفریح کرده ای و من مانده ام و نگاه های همسایه ها که دختر فلانی از راه به در شده ! من مانده ام و پچ پچ های پیرزن های کوته فکر اطرافم که دختر های قدیم حیا داشتند و جدیدی ها ندارد !
آخرش تو پسر هستی که این ها برایت ننگ نیست و من دختری هستم با کلی برچسب...
پ.ن 1 : میدونم هر جنسی خوب و بد داره ! شما به دل نگیر!
پ.ن2 : لطفا ریپلای نکنید (: -
من این متنو سال قبل توی فشار کنکور نوشتم
من رویا پردازی کردم
اگر چه نتونستم از شریف در بیام %(#9900ff)[رویاشو داشتم] .......
الان اواسط ترم 1هستیم اولین برف رو دیدیم توی دانشکده... خیلی باحال بود منی که یادم نمیاد سال های کنکوری برف بازی کرده باشم خوب دلی از عذا دراوردم....خوب به محیط این جا عادت کردم من و مهدی و کیانوش توی یه خوابگاهیم....خواب چه عرض کنم کلا 3 ساعت میخوابیم...کلا اینجا خرخونی زیاد عادی شده(حتی از دبیرستان)....البته من فقط این ترمو میخونم ولی کیانوش داره ترم بعدی رو هم میخونه....درست همون طوری که حدس میزدم این جا خیلی باحاله....دانشگاهو فقط باید دید تا نظر بدی ....کلاسای اجباری هنوزم هست ولی خیلی کمتر از دوران مدرسه......من ولی عاشق همه استادا هستم به خصوص زبان چون همشهری مونه اقای (اسدی)....این جا دانشجو ها تیز تر از جا های دیگه هستند....راستی من برم بخوابم بقیشو مینویسم.....
...خب میگفتم برای هر 4 نفر یه سوییت دادن.....ما هم راضی هستیم چون مجبوریم دیگه!
شریف از لحاظ برگزاری دوره ها و جلسات علمی حرف اول ایران رو میزنه ....خیلی از همایش هارو میرم...البته از دانشگاهای دیگه هم میان ولی برای ما ارزون تره(15 درصد تخفیف)...فردا روز سختی هست چون امتحان مشتق و کاربرد از ریاضی 1 داریم....منابع هم که ماشالله تموم نمیشن (راستی استادمون گفته بود منبعتون اینترنت باشه هر چی کتاب دیدین بخونین (توماس و ادامز و.... )من و مهدی هم 2 روزه که از درس خوندن سیراب شدیم هر روز به غیر از صبحانه و نهار از اتاق بیرون نمیاییم ...خیلی سخته توی این شرایط درس خوندن ولی عادتشو از کنکور داریم البته این جا تراز اینا و قلمچی نیست فعلا ......امتحان قبلی ریاضی 1 من اول شدم( با نمره ی 6ونیم از 10) هرچند از تابستون داشتم میخوندم این دروسو ولی همون 6و نیم رو به زور گرفتم....امیدوارم که نمرات اول کلاس باشیم اگه دخترا بزارن البته اونا خرخون تر ازما هستن مثل کنکور و خودشونو پا برجا نگه داشتن... (خخخخ.....شایدم ما خودمونو پابرجا نگه داشتیم!!!!)......چه سالهایی رو سپری کردیم همگی توی کنکور.....البته کنکور خیلی مفید بود برای من و بقیه چون اگه نبود با ادمایی با این سطح فکری بالا اشنا نمیشدم ...اگه کنکور نبود عادت نمیکردم به شب کم خوابیدن و صبح زود پاشدن....اگه کنکور نبود اون خوشحالی 3 ماه تابستون اصلا معنی نداشت خوشحالی و مسافرت های فقط تابستون ارزش اینو داره که زمانو تکرار کنی و سختی های کنکورور دوباره به جون بخری....ان مع العسر یسرا.....دوستای گلم شب به خیر ....دعام کنین که فردا امتحانه -
سلام. ممنون که توی دو گروه از من اسم بردین تاپیک خوبیه ولی چرا اینقد دیر؟ حالا که من همه نقاشیامو گذاشتم
از اونجایی که تأکید بر ذهنی بودن کارها کردین و خب اکثر نقاشیا برگرفته از ایده های هنرمنداییه که آموزش دیدن شاید با اندکی تغییر، کار یکم سخت میشه! خود من کارایی که اینجا یا جاهای دیگه میبینم و یا خودم میکشم رو قبلا دیدم. آخه میدونین ذهنی کشیدن وقت زیادی میبره و کار متخصصا و حرفهایاس که تصویر سازی و ... خوندن. مثلا من برای مسابقه نقاشیِ چند روز آینده حدودا یک ماهه که دارم فکر میکنم!
ولی به هرحال من کارای ذهنیم رو میذارم اینجا.
ایــــــن اولیش
%(#e800c1)[پلنــــــر] به سَــــبک %(#00bf86)[زِدتــــــو]...کاملا ذهنیه
برا مشاورمونم تقریبا مشابهش رو درست کردیم
-
بیا و کنار دلواپسی هایم بنشین، کنار دلهره های لایتناهی این روزهایم، میان صبح های عذاب آورم و شب های ملال انگیزم،
این روزها مثلِ درختی شده ام، که فشار روزگار میتواند، در لحظه ای ریشه هایش را بخشکاند و جانش را بگیرد، این روزها نه نوشتن آرامم میکند، نه قدم زدن، نه رویا پردازی های همیشگیَم، نه فکر کردن به خانه ی پاریسیَم که دیوارهایی کوتاه و درهایی فرانسوی دارد و هوا که رو به سردی میرود نرگس های هلندی در باغچه اش میروید، همان خانه ای که دیوارهایی سفیدو پنجره هایی سرتاسری و بزرگ دارد، همان خانه ای که پراز عشق است و امید.... دیگر هیچ چیز آرامم نمیکند
بیا، زودتر بیا، دیگر اصرار نمیکنم که آغوشت را برویم باز کنی یا موهایم راببافیو سنجاق صورتی رویش بچسبانی، یا برایم از تازه ترین کتابی که نوشته ای حرف بزنی، یا مهلت بدهی تا از روزمرگی هایم برایت بگویم یا از کتابهای جدیدی که خوانده ام بگویم، دیگر حتی اصرار نمیکنم که سرم را روی شانه های پهنت بگذارمو ساعتها گریه و کنم بین اشکهایم آرام لبخندی بزنم به شکرانه ی" بودنت" ، بیا و ببین زیاده خواهی هایم را کنار گذاشته ام،
حالا فقط میخواهم بیایی، آرام رو به رویم بنشینی، و آنقدری فرصت بدهی تا تصویرت را خوب در خاطرم ثبت کنم، تا روزهایی که نیستی، آنقدر با تصویرت رویا بسازم تا سیراب شوم از بودنت.... بعد از آن میتوانی بروی. به تو حق میدهم که بروی، به خدا هم حق میدهم که چشمانش را روی اشک هایم ببنددو جلوی رفتنت را نگیرد، مگر چند آدم مثل تو در این دنیا وجود دارد که من یکی را بردارمو مالِ خود کنم؟ خوب میدانم، نمیتوانم دورت را حصار بکشم و نگذارم بروی، تو آنقدر خوبی که باید برای همه باشی، نه برای من تنها، همیشه میدانستم وقتی همدمم انسانی مثل تو شود، باید آنرا با خیلی از آدمها شریک شوم
به قول پدربزرگم: وقتی آدم محبوب باشد، دیگر متعلق به یک نفر نیست، متعلق به جماعتی بزرگ است که میخواهند سیراب بشوند از عشق و خوبی هایش
شاید باورت نشود ولی ساعتها با قاب عکست حرف میزنم، جلوی خودم میگرمش و خوب به لبخندش نگاه میکنم، بیا ببین نبودنت چه قدر مرا به جان آورد...
بیست و هشت مرداد نودوهفت
تا این تاپیک رو دیدم این متنو فی البداهه نوشتم :))
یه عکس قبلا گرفته بودم که خیلی به متن میومد ولی پیداش نمیکنم :((
دیگه این عکسو گذاشتم که تو انجمن تا حالا شِیرش نکرده بودم
حس کردم به تلخیِ متن میاد -
اینو سال دوم دبیرستان بودم نوشتم؛رد فرضیه های حرکت در گذر زمان و رفتن ب گذشته...
اساسا این فرضیه یه ها خلاف قوانین پایستگی ماده و انرژیه...شما اگ با همین وضع برید ۱۰۰سال پیش،اجزای وجودی شما در طبیعت پراکنده اند،مثلا ممکنه اتم های نیتروژن موجود در پروتئن های ناخن شما،در موی ی پرنده ی مهاجر در امریکا باشه....پس اگ شما برید ب حداقل زمان سن خودتون ب قبل،(درصورت عدم تلاشی تازه)هم وزن خودتون ماده وارد جهان کرده اید ک غیر ممکنه
فرض های دیگ ای هم در گذر زمان بهش اضافه کردم ولی این بهتر بود
-
چکمه های پلاستیکی و سیاه خود را که در پایش لق میزد، بروی سنگ های کوچک و بزرگ خیسی که در راه گلی تا مرز بود، با دقت بسیار میگذاشت.
گهگاه که سنگی نمی یافت، بالاجبار چکمه هایش رو بروی گل ها میگذاشت که چکمه هایش در گل فرو میرفت.
چون چتری نداشت، قابلمه ی غذایی را که ساعت ها با دقت برای درست کردنش وقت گذاشته بود، در زیر کاپشن کهنه ی خود پنهان کرده بود تا مبادا قطرات باران خیسش کنند.
قطرات بارانی که از مژه هایش آویزان میشدند و خود را برای سر خوردن بر روی گونه های سرخش آماده میکردند، مانع دیدن رژه رفتنش میشدند.
وقتی سرباز را از دور میبیند، بدون توجه به اینکه پایش را بروی سنگ ها میگذارد یا نه، به راه رفتنش سرعت میبخشد.
برا رسیدن به سرباز قبلا حفره ای در حصار ایجاد کرده بود.
خودش را با زحمت فراوان به سرباز میرساند.
قابلمه را از زیر کاپشنش درمی اورد و با دستانی که از شدت سرما قرمز شده بودند، بروی چمن ها میگذارد و با سرعت خود را در آغوش خیسش جا میدهد.
وقتی که سر خود را بالا می اورد تا چشمان سرباز را ببیند، صدای شلیک تفنگ ها تمرکزش را به هم میریزد.
صدای فرمانده ی سرباز که با رگ های بیرون زده ی گردنش فریاد میزند که سربازها به مهاجمان شلیک کنند، در بینابین شلیک ها به گوشش میخورد.
بعد از دقایقی درگیری، فقط صدای تند قطرات باران که بروی شانه های سرباز که هنوز دخترک درآغوشش بود، به گوش میرسد.
تمام نیرویش را در نگاه کردن به چشمان سرباز متمرکز میکند.
در اعماق چشمانش نگرانی ای پیدا میکند.
قلب سرباز اجازه ی پرسیدن را به او نمیدهد و چشمان سرباز را میبندد.
پرنده ای که در تمام مدت در بالای درخت ناظر این صحنه بود، با صدای شلیکی به آسمان بارانی پناه میبرد.کسی میداند که سرباز که بود?
-
چه خوب %(#b50000)[یادم هــــست]
%(#ff00bf)[عبارتی] %(#ff3bce)[که به] %(#ff59d6)[ییلاقِ ذهـــــن] %(#fc6dd8)[وارد شد:]
%(#0073e6)[وسیع] باش،
و %(#7b00e6)[تنـــــــها]،
و %(#00964b)[سر به زیر]،
و %(#965d00)[ســـــــخت].- اولین تمرینِ جدیِ مــــو وَ ریـــــــش
@نوشابه با اجازهتون تو پستهام یه شعر کوتاهی میذارم(: -
کلاس نهم ک بودم ی معلم هنر داشتیم،از اول کلاس تا اخر فقط کارش حرف زدن و فحش دادن ب خطم بود،یکسال تمام فکر شب و روزم این بود انقدر خطم خوب شه ک جواب همه ی تحقیراشو بدم،مهر سال بعد وقتی با همه ی بغض و کینه و... رفتم ک بهش بگم ک... دیدم اعلامیه اش روی در مدرسه بود!