هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
یه سریم مسابقه برنده شدم :| حفظ قران ! اصلا شرکت نکرده بودم معلم پرورشی گفت
تو برنده حفظ قرآنی
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
یه سریم مسابقه برنده شدم :| حفظ قران ! اصلا شرکت نکرده بودم معلم پرورشی گفت
تو برنده حفظ قرآنی
بهش گفتم من اصلا بلد نیستم چجوری ! گفت برو بابا تو میتونی بقره است فقط
بعد رفتم سرجلسه و اینا یهو یکی اومد بیرون ! من بودمو و رفیقم و یکی از اقوام رفیقم
بعد بابای رفیق من داوری میکرد با یکی دیگهطرف اومد بیرون گفت دمت گرم بابات بهم گفت هرچی بلدی بخون منم آیت الکرسی خوندم من رفتم تو ! باور کنید یادم نمیره ! یه صفحه اورد گفت ان الذین امنو ... بقیشو بخون :|
-
نشسته بودیم دور هم خرچ خرچ خیار پوست میکندیم. یه آقایی یهو درومد گفت:«آخرش همیشه شیرینه، اگه شیرین نبود، بدون آخرش نرسیده». خیلی خوشمون اومد ازش. گفتیم:«چه نگرشِت متینه شما، چی میخوری اینهمه شهد و شکر از دهنت میریزه؟». آوردیم نشوندیمش بالای مجلس. مریم خیار تعارف کرد بهش. شروع کرد به خرچ خرچ خوردن. رسید به آخرش دید تلخه. دنیا رو سرش خراب شد. خیلی دلش گرفت. نسرین گفت:«عه، پس چرا همچین؟ آخرش شیرینه آخرش شیرینه همین بود؟ شما هم بی حقیقتی؟» بدجوری رفت تو هم. گفتم:«حالا عیب نداره نیکو بیان، نذار تو چشات بشینه شبنم، شما حتما بر عکس خوردی. خیار بعدی رو سر و ته بخور درست میشه» مرتضی گفت:«راست میگه. حالا اینکه چیزی نیست، یه خیاره. فوقش بعدی رو سر و ته میخوری درست میشه. ولی تو زندگی یهو به خودت میای میبینی پنجاه سالته ولی هنوز شیرین نشده. تازه میفهمی پنجاه ساله داری اشتباه میری. اونموقه س که میری به باد و طوفان. همینه که هی من میگم با این حرف قشنگا میشه مجله ی موفقیت نوشت ولی نمیشه زندگی کرد. استنشاق میکنی چی میگم مریم خانوم؟» ولی طفلی خیلی دلش شکست. غم از سر و کولش میرفت بالا. تا آخر مجلس دیگه هیچی نگفت. حتی خیارم دیگه نخورد.
(#محمدرضا_جعفری)
-
یه سریم مسابقه برنده شدم :| حفظ قران ! اصلا شرکت نکرده بودم معلم پرورشی گفت
تو برنده حفظ قرآنی
-
ققنوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
masoud
میخاسم بیام ب خابت انتقام بگیرم ازت
چرا نمخابیچون غروب گفتی میام بخوابت
گفتم امشبو بیداربمونم کابوس نبینم -
آخرشو قبلا عطار توی منطق الطیر گفته. ما ولی اولش خیلی بودیم، کلی آدم که با یه چمدون پر از آرزوهای بزرگ میخواستن برن به دریا برسن. صلح جهانی، برابری جنسیتی، عدالت اقتصادی، شایسته سالاری. هرچی هم بیشتر جلو رفتیم، کمتر شدیم. تهش ولی یه روز یه عده مون بالأخره به دریا میرسن، اونجا عکس خودشونو توی آب میبینن. بعد تازه میفهمن منجی واقعی، خودشون بودن. یه سیب گندیده، یه سبد پر از سیب سالم رو به گند میکشه. ولی برعکسش هیچوقت اتفاق نمیفته، من امتحان کردم، نشد.
(#محمدرضا_جعفری)
@D-fateme-r در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
آخرشو قبلا عطار توی منطق الطیر گفته. ما ولی اولش خیلی بودیم، کلی آدم که با یه چمدون پر از آرزوهای بزرگ میخواستن برن به دریا برسن. صلح جهانی، برابری جنسیتی، عدالت اقتصادی، شایسته سالاری. هرچی هم بیشتر جلو رفتیم، کمتر شدیم. تهش ولی یه روز یه عده مون بالأخره به دریا میرسن، اونجا عکس خودشونو توی آب میبینن. بعد تازه میفهمن منجی واقعی، خودشون بودن. یه سیب گندیده، یه سبد پر از سیب سالم رو به گند میکشه. ولی برعکسش هیچوقت اتفاق نمیفته، من امتحان کردم، نشد.
(#محمدرضا_جعفری)
منجی واقعی خودشون بودن
خدای درونو میگه ها
امید که زود بیدار شه...
خدا در درون توست...! -
تاتلیس بس کن داری آتیشم میزنی ((:
سنی گوردیوم زمان یانار اورییم یانار ((: -
@D-fateme-r در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
آخرشو قبلا عطار توی منطق الطیر گفته. ما ولی اولش خیلی بودیم، کلی آدم که با یه چمدون پر از آرزوهای بزرگ میخواستن برن به دریا برسن. صلح جهانی، برابری جنسیتی، عدالت اقتصادی، شایسته سالاری. هرچی هم بیشتر جلو رفتیم، کمتر شدیم. تهش ولی یه روز یه عده مون بالأخره به دریا میرسن، اونجا عکس خودشونو توی آب میبینن. بعد تازه میفهمن منجی واقعی، خودشون بودن. یه سیب گندیده، یه سبد پر از سیب سالم رو به گند میکشه. ولی برعکسش هیچوقت اتفاق نمیفته، من امتحان کردم، نشد.
(#محمدرضا_جعفری)
منجی واقعی خودشون بودن
خدای درونو میگه ها
امید که زود بیدار شه...
خدا در درون توست...!@مهساا هووم ((:
-
حسم میگه الان ارامش قبل از طوفانه اماده باش
غیرممکنه انقد بد داده باشم و انقد خوشحال :|
-
ققنوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
masoud
میخاسم بیام ب خابت انتقام بگیرم ازت
چرا نمخابیچون غروب گفتی میام بخوابت
گفتم امشبو بیداربمونم کابوس نبینمmasoud در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
ققنوس در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
masoud
میخاسم بیام ب خابت انتقام بگیرم ازت
چرا نمخابیچون غروب گفتی میام بخوابت
گفتم امشبو بیداربمونم کابوس نبینمدیدن فاطمه درخواب سعادت میخواهد
-
Zrex در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@مهساا قبلیه به عکس پروفایلتون میومد
منم با این حرف موافقم
فااطمه در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Zrex در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@مهساا قبلیه به عکس پروفایلتون میومد
منم با این حرف موافقم
حالا یه چیزی
عکس هم میتونم عوض کنماااا
ولی دو نفر اینجوری گفتین دیگه باید اقدام کنم -
فقط اون چند ثانیه ی اخرش که ریتم عوض میشه و بازم تاتلیس میگه هایدی سویله رویالار دا گوردیمی ((: فقط اونجاش که انگار ی صدا مث صدای کف زدن میاد ((: فقط همون جا ((:
-
نشسته بودیم دور هم خرچ خرچ خیار پوست میکندیم. یه آقایی یهو درومد گفت:«آخرش همیشه شیرینه، اگه شیرین نبود، بدون آخرش نرسیده». خیلی خوشمون اومد ازش. گفتیم:«چه نگرشِت متینه شما، چی میخوری اینهمه شهد و شکر از دهنت میریزه؟». آوردیم نشوندیمش بالای مجلس. مریم خیار تعارف کرد بهش. شروع کرد به خرچ خرچ خوردن. رسید به آخرش دید تلخه. دنیا رو سرش خراب شد. خیلی دلش گرفت. نسرین گفت:«عه، پس چرا همچین؟ آخرش شیرینه آخرش شیرینه همین بود؟ شما هم بی حقیقتی؟» بدجوری رفت تو هم. گفتم:«حالا عیب نداره نیکو بیان، نذار تو چشات بشینه شبنم، شما حتما بر عکس خوردی. خیار بعدی رو سر و ته بخور درست میشه» مرتضی گفت:«راست میگه. حالا اینکه چیزی نیست، یه خیاره. فوقش بعدی رو سر و ته میخوری درست میشه. ولی تو زندگی یهو به خودت میای میبینی پنجاه سالته ولی هنوز شیرین نشده. تازه میفهمی پنجاه ساله داری اشتباه میری. اونموقه س که میری به باد و طوفان. همینه که هی من میگم با این حرف قشنگا میشه مجله ی موفقیت نوشت ولی نمیشه زندگی کرد. استنشاق میکنی چی میگم مریم خانوم؟» ولی طفلی خیلی دلش شکست. غم از سر و کولش میرفت بالا. تا آخر مجلس دیگه هیچی نگفت. حتی خیارم دیگه نخورد.
(#محمدرضا_جعفری)